امروز شنبه ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۶:۵۳
کد خبر: ۳۷۳۶
تاریخ انتشار: ۰۱ دی ۱۳۹۶ - ۲۳:۱۱
به بهانه‌ی اسناد منتشرشده‌ی سازمان سیا
سازمان سیا طی هفته‌های گذشته اسنادی را در رابطه با کودتای 28 مرداد 1332 که دولت محمد مصدق را سرنگون کرد، منتشر نمود. اسنادی که حجم آن‌ها بالغ بر هزار صفحه است. به‌دنبال انتشار این اسناد و درحالی‌که هنوز زمان زیادی برای ترجمه‌ی این حجم از سند نیاز است، حجم بالایی از واکنش‌ها در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی ظهور کرد. واکنش‌های اولیه بسیار تند و تلخ بود. به‌طوری‌که در یکی از صریح‌ترین واکنش‌ها، یکی از چهره‌های شناخته‌شده‌ی جناح اصلاح‌طلب خواستار آن شد که نام خیابان آیت‌الله کاشانی تغییر کند. چراکه از نظر برخی در این اسناد به آیت‌الله کاشانی به‌عنوان چهره‌ی همراه کودتا نگریسته شده است.
 
به‌طور کلی در این دور از انتشار اسناد آمریکایی، به‌طور خاص چهره‌ی آیت‌الله کاشانی مورد هدف قرار گرفته بود. در این رابطه ذکر چند نکته جای تأمل و بررسی دارد. اول اینکه در همه‌ی این اسناد الزاماً به آیت‌الله کاشانی به‌عنوان چهره‌ی همراه آمریکا نگریسته نشده است. در برخی از این اسناد به آیت‌الله کاشانی به‌عنوان چهره‌ای که ضدآمریکایی است و البته مخالف حضور ایالات‌متحده در ایران پرداخته می‌شود. به‌عنوان مثال، به بخش‌هایی از یکی از این اسناد که یادداشتی است از طرف معاون دستیار وزیر خارجه در امور خاور نزدیک، آسیای جنوبی و آفریقا (بری) به معاون وزیر امور خارجه (متیوس)، در تاریخ 15 مارس 1951، توجه کنید:
 
«درخصوص معقول ‌بودن و مصلحت هرگونه نزدیکی به ملا کاشانی تردید جدی دارم. وی رهبر گروه‌های مذهبی ناسیونالیست در ایران است که طرفداران زیادی دارد. به‌هرحال من تردید دارم که بتوان در یک دوره‌ی زمانی قابل توجهی کاشانی را خرید. ممکن است وی از چنین ارتباطاتی نهایت بهره‌برداری را بکند و در شرایط کنونی از این مسئله به‌عنوان سلاحی به‌خوبی استفاده کند و مردم را نسبت‌به خارجی‌ها، به‌ویژه آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها متنفر سازد. ممکن است وی از این قضیه به‌عنوان مدرکی دال بر توطئه‌ی قدرت‌های خارجی علیه حاکمیت ایران استفاده کند و از این طریق طرفداران بیشتری به دست آورد و هواداران خود را تحریک نماید. راه دیگر، پیشنهادی است که سازمان سیا داده و آن این است که کاشانی را از طریق چاپ مطالبی بی‌اعتبار کنیم. این کار هم روش مناسبی است که البته باید با احتیاط بسیار زیادی انجام شود...»1
 
همان‌طور که می‌بینیم در این سند به آیت‌الله کاشانی به‌عنوان فردی که تمایلات ضدبیگانه دارد نگریسته می‌شود؛ چنان‌که حتی پیش از این نیز او به‌عنوان چهره‌ای ضدانگلیسی معروف بود و طی دهه‌ی 1320 به همین لقب شهره بود.
 
فضای رسانه‌ای و پژوهشی در غرب می‌خواهد جامعه را به‌سمت طیفی از سیاست‌مداران هدایت کنند که معتقدند ازآنجاکه ایالات‌متحده ابرقدرت است و هر کنش‌ورزی سیاسی می‌بایست لاجرم با هماهنگی و همراهی آن‌ها صورت بگیرد، همچنان‌که این دو روحانی برجسته و سیاست‌مدار نیز همین راه و مسیر را در پیش گرفتند.
 
دوم) نکته‌ی محوری این است که بر فرض آنکه اسناد جدیدالانتشار سازمان سیا، آیت‌الله کاشانی را هدف قرار داده باشد، سؤال این است که این مسئله را چگونه باید تفسیر کرد؟ چرا ایالات‌متحده که هنوز نیز اسناد منتشرنشده‌ی زیادی از وقایع ایران قبیل از انقلاب و به‌طور خاص از خود کودتای 28 مرداد دارد، در این دور از انتشار اسناد خود به آیت‌الله کاشانی حمله کرده است؟ پاسخ این پرسش را می‌بایست در نقش آیت‌الله کاشانی جست‌وجو کرد. آیت‌الله کاشانی کسی بود که قیام سی تیر (که با سالگرد آن فاصله‌ی زیادی نداریم) را رهبری کرد. این قیام در حمایت از مصدق، ملی شدن نفت و علیه قوام‌السلطنه که در این دوره نقش یکی از ایادی انگلیس را بازی می‌کرد، صورت گرفت. قیامی که پیروزمندانه بود و عمر و حیات جنبش ملی شدن را برای حدود سیزده ماه دیگر تمدید کرد. بنابراین به‌طور کلی استعمار و امپریالیسم نمی‌توانند باور و اعتقاد مثبتی نسبت‌به این رهبر مذهبی داشته باشند.
 
نکته‌ی سوم که مهم‌ترین نکته‌ی قابل ذکر است را باید در یک تحلیل مقایسه‌ای مورد استنتاج قرار داد. به خاطر داریم سال گذشته نیز بی‌بی‌سی فارسی مدعی شد اسنادی را منتشر کرده است که براساس آن امام خمینی در دوره‌ی کندی و کارتر با تماس با این رؤسای جمهور آمریکا، مدعی شده است که منافع ایالات‌متحده را تأمین خواهد کرد. اکنون و درحالی‌که هنوز یک سال از این واقعه نگذشته است، بار دیگر اسنادی منتشر شده است که نشان می‌دهد آیت‌الله کاشانی نیز با کودتایی علیه دولت ملی ایران، همراهی کرده است.
 
در هر دو ماجرا، دو روحانی مورد هجمه قرار گرفته‌اند و البته هر دو روحانی قائل به ورود دین در عرصه اجتماع‌اند. به‌علاوه اینکه هر دو روحانی در زمان و دوره‌ی خود، رهبری سیاسی جامعه را برعهده دارند. این مناقشات ایجادشده در قالب اسناد ارائه‌شده این نکته را می‌خواهد به ذهن متبادر کند که این دو روحانی برخلاف فضای سیاسی که امروز بر جامعه‌ی ایران حاکم است، تمایل به همراهی با سیاست‌های آمریکا در کشور داشته‌اند و خصومت‌های آنان با آمریکا مقطعی بوده است. بدین‌ترتیب با باور مردم به درستی این اسناد، به‌نوعی قبح مقابله و مواجهه با ایالات‌متحده نیز در کشور ما شکسته می‌شود.
 
در واقع با بررسی دقیق و مقایسه‌ای اسناد منتشرشده‌ی آمریکا و انگلیس طی سال‌های اخیر، به این نتیجه می‌رسیم که فضای رسانه‌ای و پژوهشی در غرب می‌خواهد جامعه را به‌سمت طیفی از سیاست‌مداران هدایت کنند که معتقدند ایالات‌متحده ابرقدرت است و هر کنش‌ورزی سیاسی می‌بایست لاجرم با هماهنگی و همراهی آن‌ها صورت بگیرد، همچنان‌که این دو روحانی برجسته و سیاست‌مدار نیز همین راه و مسیر را در پیش گرفتند.
 
مسئله‌ی بعدی اینکه ازآنجاکه این اسناد بیانگر آن است که این رهبران در خفا به ارتباط‌گیری با ایالات‌متحده پرداخته‌اند، راویان آن‌ها در تلاش هستند تا نوعی نظر منفی نسبت‌به صداقت و بی‌پرده بودن آن‌ها با مردم نیز به جامعه تلقین شود. این اسناد تلاش می‌کند تا نوعی حس سیاست کثیف و یا ماکیاولیستی را درباره‌ی امام خمینی و آیت‌الله کاشانی ترویج کنند.
 
به همین دلیل به‌واقع می‌بایست به دیده‌ی شک و تردید به اسناد کشورهای انگلیس و آمریکا نسبت‌به وقایع عصر پهلوی نگریست. این سؤالی اساسی و مهم است که آیا اسناد منتشرشده در راستای رویکردها و منافع امروزین ایالات‌متحده قرار می‌گیرد؟ به نظر می‌رسد هرچه خوی سلطه‌جویانه‌ی آمریکا در عرصه‌ی بین‌المللی بیشتر می‌شود، تمایل به تعریف وقایع تاریخی توسط نهادهای سیاسی-امنیتی این کشور نیز بیشتر و بیشتر می‌شود. به همین دلیل این خواسته‌ای غیرمنطقی از محققان و رجال سیاسی ایران نیست اگر از آنان بخواهیم تا در مواجهه با این اسناد یک‌سویه و غیرموثق، از هرگونه برخورد هیجانی و البته سیاسی پرهیز کنند. به نظر می‌رسد آنچه تا به امروز و براساس اسناد موثق از رفتار رهبران سیاسی داریم، بتواند ترازویی برای سنجش اسناد جدید نیز باشد.*
 
پی نوشت:
 
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
نیازمندیها
مطبوعات و خبرگزاریها