امروز پنجشنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۰:۲۶
کد خبر: ۳۴۳۵
تاریخ انتشار: ۱۵ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۷:۰۲
سید حسین صفوی
مركز «مطالعات و پژوهش‌هاي جمعيتي آسيا و اقيانوسيه» به عنوان یکی از مراکز پژوهشی «وزارت علوم، تحقيقات و فناوري» در سال 1377 تاسیس شد و در سال 1392 به موسسه «مطالعات و مدیریت جامع و تخصصی جمعیت کشور» تغییر نام داد. از سال 1393 و با حکم وزیر علوم وقت، «محمدجلال عباسی شوازی» ریاست این موسسه را به عهده دارد. در بیانیه ماموریت این موسسه، «ایفای نقش اتاق فکر در حوزه‌های مختلف جمعیتی با توجه به اولویت‌ها و نیازهای جامعه و نهادهای بالادستی» به عنوان بخشی از  هدف مجموعه تعریف شده است.
 
مقام معظم رهبری (مدظله العالی) در سال 1391 طی سخنانی با انتقاد از ادامه اجرای سیاست‌های کنترل جمعیت، خواستار برنامه‌ریزی و اقدام برای افزایش جمعیت کشور شدند و در سال 1393 سیاست‌های کلی جمعیت را ابلاغ فرمودند. بنابر وظیفه‌ای که موسسه مذکور برای خود تعریف کرد انتظار آن می‌رفت که جهت‌گیری فعالیت‌ها به سمت افزایش جمعیت تنظیم شود، اما عباسی شوازی به عنوان مدیریت موسسه راهی خلاف این مسیر را طی می‌کند و در چند اظهارنظر عجیب سعی بر حساسیت‌زدایی از بحران جمعیت و عادی نشان دادن وضعیت می‌کند. به عنوان نمونه وقتی از وی سوال شد: آيا با فرزندآوري زياد، مي‌توان جلوي سالخورده شدن جمعیت را در سال‌هاي آتي گرفت؟ رئیس مؤسسه مطالعات جمعیتی کشور جواب داد : «پاسخ منفی‌ست، جلوگيري از سالخوردگي يعني ايجاد شرايطي مناسب براي جوان امروز تا در سالخوردگي زندگي سالم‌تري داشته باشد و دير از كارافتاده شود. وی افزود: «بحث سالخوردگي با ارائه خدمات مناسب با سالمندان گره‌ خورده است. حمل و نقل عمومي مناسب حال سالمند، خدمات بهداشتي مطلوب براي او و ابزار و خدمات مناسب شهري براي ايجاد زندگي بهتر براي سالخوردگان، سياست‌هاي بارز در اين حوزه است». عباسی چنین نتیجه‌گیری کرد: «پس فرزندآوري مقوله‌اي متفاوت و مجزا از سالخوردگي است و در كشورهايي مانند ژاپن و آلمان كه كشورهاي سالخورده‌اي هستند بالاترين توليد ناخالص داخلي را در اختيار دارند».
 
جای تعجب است که عضو هیئت علمی دانشگاه تهران نداند مفهوم عبارت «جلوگیری از سالخوردگی جمعیت» این نیست که مانع افزایش سن افراد شد، بلکه مفهوم، «کنترل نسبت جمعیت سالمند به کل جمعیت کشور» است و تنها راه رسیدن به این هدف افزایش زاد و ولد است. بنابر اعلام سازمان جهانی بهداشت، شاخص سالمندی به این صورت تعریف می‌شود؛ اگر میزان جمعیت گروه سنی بالای 65 سال بین 14 تا 20 درصد باشد آن کشور سالمند است و اگر میزان گروه سنی بالای 65 سال بیش از 20 درصد باشد، آن کشور سالخورده است. در حال حاضر طبق آمارهای منتشر شده مرکز آمار ایران، سالمندان حدود 8 درصد جامعه ما را تشکیل می‌دهند و اگر نرخ رشد جمعیت ثابت بماند در سال 1430، سالمندان 30 درصد جامعه را تشکیل می‌دهند، سوالی که مطرح می‌شود این است که اگر سالخوردگی ارتباطی با فرزندآوری ندارد، پس چرا کشورهای ژاپن و آلمان برای فرار از سالخوردگی رو به اعمال سیاست‌های جامع افزایش فرزندآوری آورده‌اند؟
 
رئیس انجمن جمعیت‌شناسی در جایی دیگر با ایجاد یک دوگانه اشتباه و ساختگی بیان می‌کند : «متاسفانه برخی با دیدگاه غیرکارشناسی هشدار می‌دهند جمعیت کشور در حال سالخوردگی است و کشور در آینده‌ی نه چندان دور با پدیده سالمندی مواجه و جمعیت کشور پیر خواهد شد و چنین افرادی از سرمایه‌های انسانی امروز کشور رو گردانده‌اند و به مسائل و مشکلات آنان چشم فرو می‌بندند. اینان جوانان امروزی هستند که سالخوردگان فردای کشورند».
 
باید توجه داشت که هر بخش کشور متولی و امکانات خاص خود را دارد، اشتغال جوانان هم متولی خاص خود را دارد و این کاری بس ساده‌اندیشانه است که به دلیل برخی مشکلات موجود در کشور، از آینده‌نگری و برنامه‌ریزی صرف‌نظر کرد و نکته دیگر اینکه، هزینه‌های سالمندان آینده از طریق نیروی کاری که امروز به دنیا می‌آید تامین خواهد شد. اگر جمعیت زیاد عامل بیکاری است باید کشورهایی مثل هند و چین بیشترین نرخ بیکاری را داشته باشند، اما نرخ بیکاری کشور هند در سال 2016 فقط 3.6 درصد بوده است.
 
عباسی شوازی در نخستین همایش ملی «تغییرات خانواده و چالش‌های آن در ایران» نیز گفت : «اگرچه عده‌ای به استناد بالا رفتن آمار طلاق در کشور، ادعای سست شدن بنیان خانواده در ایران را مطرح می‌کنند اما ابعاد این پدیده اجتماعی در این حد نیست و موضوع اغراق آمیز است». دلیلی که عباسی برای تایید حرف خود می‌آورد جالب است: «سال 1393 میزان طلاق در ایران به 22.6 درصد رسید، در حالی که این شاخص در برخی از کشورهای اسلامی همسایه بیش از 30 درصد است». طبق این اظهارنظر، معیار سنجش وضعیت خانواده، وضعیت فعلی کشورهای همسایه است. این در حالی است که نسبت طلاق به ازدواج از 1 به 10 در سال 1383 به 1 به 4 در سال 1394 رسیده‌ است.
 
در جایی دیگر رئیس انجمن جمعیت‌شناسی ایران نیز در مورد باروری مقطعی و نسلی اظهار داشت : «در شرایط فعلی و با توجه به ساختار سنی جمعیت کشور، باروری مقطعی تحت تأثیر وضعیت اقتصادی-اجتماعی حال حاضر کشور قرار دارد. وی همچنین گفت: «محاسبات انجام شده با روش‌های مختلف نشان داد که میزان باروری کشور در سال ۱۳۹۰ بین ۱.۸ تا ۲.۱ در نوسان بوده است. اما باید توجه داشت که ملاک برنامه‌ریزی‌ها باید باروری نسلی باشد؛ چرا که باروری مقطعی می‌تواند متأثر از شرایط خاص اقتصادی و اجتماعی حاضر باشد». استاد جمعیت‌شناسی باید خوب بداند که وضعیت اقتصادی-اجتماعی امروز جامعه، حاصل یک اتفاق غیرمنتظره و ناگهانی مانند جنگ یا بلایای طبیعی نیست، این الگو به عنوان سبک زندگی در حال نهادینه شدن است، پس با نگاه به مسیر طی شده می‌توان فهمید که اگر اقدام موثری انجام نشود نرخ باروری از این میزان هم کمتر و در نتیجه نرخ باروری نسلی حتی از باروری مقطعی کمتر خواهد شد، یکی از شواهد این ادعا نیز، رسیدن 990 هزار دختر جوان به سن تجرد قطعی است.
 
رئیس «موسسه مطالعات و مدیریت جامع و تخصصی جمعیت کشور» در ادامه اظهارنظرهای خود در مورد نرخ باروری چنین بیان داشت: «اکنون باروری کل در ایران نزدیک 2 فرزند به ازای هر زن است که به عبارتی جانشینی جمعیت در کشور انجام می‌شود و نگرانی درباره اینکه، جمعیت در آینده نزدیک رشد منفی را تجربه می‌کند، وجود ندارد». باید توجه کرد که نرخ باروری در 50 سال اخیر (به جز مقطع کوتاهی از دهه 60) همواره نزولی بوده است و در واقع نقطه صفر جمعیتی، 2.1 فرزند به ازای هر زن (نرخ جانشینی) است و اگر نرخ باروری در یک کشور از این نقطه پایین‌تر بیاید، به معنای کاهش رشد جمعیت در دهه‌های آینده خواهد بود و در حال حاضر نرخ باروری در کشور 1.9 فرزند به ازای هر زن است.
 
آنچه از اهم سخنان محمدجلال عباسی‌شوازی فهمیده می‌شود این است که ایشان بحران جمعیت در کشور را باور ندارد و با وجود داشتن این نگاه، مامور اجرای سیاست‌های جمعیتی کشور شده‌ است و بدتر آنکه بناست پس از تصویب «طرح جامع جمعیت و تعالی خانواده» در مجلس، ایشان به عنوان دبیر شورای عالی جمعیت انتخاب شود.
 
علی‌رغم احترام به شخصیت این استاد دانشگاه، باید گفت: اجرای سیاست‌های جمعیتی و تحول در سیاست‌های خانواده کشور، نیازمند وجود مسئولانی است که به تغییر و تحول در این حوزه اعتقاد داشته باشند، وگرنه «سرنا را از دهان گشادش نواختن» فقط باعث خواهد شد که بدون پیش‌بینی‌های لازم به بحران ورود پیدا کرده و بنا به اقتضائات جمعیتی، جبران بحران پس از اتفاق افتادن آن محال ممکن خواهد بود.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
نیازمندیها
مطبوعات و خبرگزاریها