مقابل این ایده اما یک ایده دیگری هم هست که معتقد است باید با تمام توان وارد انتخابات شد. چرا که حسن روحانی به دلایل قابلشماری شکستپذیر است.
از موافقان ایده اول مرتضی نبوی است. او یک بار گفته بود: «من فکر میکنم آقای روحانی رای میآورد و بر کرسی ریاستجمهوری مینشیند. برداشت من این است که مردم ایران به هر رئیسجمهور دو دوره فرصت ریاستجمهوری میدهند. درباره انتخابات 96 از نظر توصیهای بهتر میدانم اصولگرایان سرمایهگذاریشان را روی انتخابات شوراها انجام دهند تا ریاستجمهوری. چراکه بههرحال آقای روحانی دور دومش است و کاندیدای اصلی ریاستجمهوری دور دوازدهم، ایشان است.»
این سخنان مرتضی نبوی البته طرفدارانی هم دارد. نکته اما این است که حامیان این ایده اکنون در اکثریت قرار ندارند. حالا غالب اصولگرایان به حضور در انتخابات فکر میکنند، هرچند در مورد نحوه حضور همچنان عقاید متفاوتی وجود دارد.
حالا بحث بر سر این است که این حضور در چه سطحی باید باشد. آیا قرار است اصولگرایان برای یک رقابت تمام عیار وارد انتخابات شوند یا صرفا برای بیان نقدها و اعترضاتشان با یک یا چند نامزد حضور خواهند داشت؟
تازهترین اظهارنظر در این مورد را غلامعلی حدادعادل مطرح کرده است. حدادعادل در مصاحبهای که با هفتهنامه «نماینده» داشت، گفته است صحبت اصلاحطلبان از نامزد نداشتن اصولگرایان، نشان از ترس آقایان است. او پیشبینی کرده که انتخابات ریاستجمهوری ٩٦ از همه انتخاباتهای ریاستجمهوری جدیتر باشد. او ادامه داده که با نزدیکترشدن به انتخابات شواهد این سخنش را اعلام خواهد کرد. این سخنان حالا با واکنش رسول منتجبنیا، قائممقام حزب اعتماد ملی و علی صوفی از اعضای شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان مواجه شده است. منتجبنیا گفته است لابد حدادعادل از پشتپردههایی خبر دارد که ما خبر نداریم. هم او و هم علی صوفی معتقدند که اگر مبنای تحلیل را وضعیت فعلی اصولگرایان قلمداد کنند، آنها در برابر روحانی در انتخابات ٩٦ شانسی ندارند. این البته سخنی است که اصلاحطلبان قبلا هم در تحلیلهای خود به آن اشاره کرده بودند، همین تاکید بر نداشتن رقیب جدی برای روحانی ٩٦ از سوی اصولگرایان، منجر شد تا حدادعادل بگوید: «بنده تعجب میکنم از بعضی اصلاحطلبان که مرتبا اعلام میکنند طرف مقابل ما نفسی برای شرکت در انتخابات ندارد. به نظر بنده اینجور سخنگفتن، به دستاورد انتخابات که اهمیت آن گفته شد، لطمه میزند و هم اگر نیک بنگریم، نشانه ترس آقایان است از اینکه مبادا طرف مقابل با قدرت وارد شود. بنده احتمال میدهم انتخابات ریاستجمهوری آینده یک انتخابات بسیار جدی باشد و شاید میان انتخاباتی که از اول تا حالا برگزار شده، انتخابات سال ۹۶ از همه جدیتر باشد؛ البته من برای حدسی که میزنم دلایلی هم دارم و در آینده که به انتخابات نزدیک میشویم، میتوانم آنها را تشریح کنم.»
منتجبنیا در واکنش به سخنان حدادعادل گفت: «اگر آقای حدادعادل از پشتپرده برخی مسائل خبر دارد که ما خبر نداریم بحث دیگری است. بالاخره او ارتباط بیشتری با پشتپرده دارد و ممکن است از چیزهایی اطلاع داشته باشد که ما نداریم. اما آنچه تحلیلها نشان میدهد این است که روحانی در شرایط کنونی رقیب همارزی ندارد و او در واقع بیرقیب است. حتی برخی حدس میزنند رای ایشان به مراتب از سال ٩٢ بیشتر خواهد بود؛ اما اینکه حادثه جدیای اتفاق بیفتد که این انتخابات را نظر به صحبتهای حدادعادل از بقیه ممتاز کند، ما خبر نداریم.»
علی صوفی هم تاکید کرد: «اینکه اصلاحطلبان تبلیغ میکنند که روحانی بیرقیب است، به دلیل تحلیلهای واقعبینانه آنها از اوضاع است.»
این فعال سیاسی اصلاحطلب تاکید کرد: «تحلیل ما این است که روحانی اولا کاندیدای بیرقیبی در داخل اصلاحات است و در ثانی ایشان در دور دوم ریاستجمهوری رئیسجمهور خواهد شد؛ بنابراین اگر روحانی در سال ٩٢ با اما و اگر آمد، الان بهعنوان کاندیدای مسلم و قطعی خواهد بود. اینجا قضیه رقابت منتفی است. ما در جناح رقیب کسی را نمیبینیم. اینها تا الان هیچ کاندیدای واحدی نداشتهاند، اگر هم داشته باشند کاندیدای متعدد خواهد بود که منتهی به همان نتیجه سال ٩٢ خواهند شد.»
آیا میتوان روحانی را شکست داد؟
قبل از هر چیزی باید به این فکر کرد که آیا امکان پیروزی بر حسن روحانی در
انتخابات سال 96 وجود دارد؟ برای رسیدن به پاسخی درست درباره این سوال باید
به این بپردازیم که سرمایه اجتماعی حسن روحانی دقیقا چه مختصاتی دارد. اگر
از برداشتهای سطحی که میگوید رای حسن روحانی متعلق به اصلاحطلبان است
عبور کنیم، برداشتی عمیقتر به ما میگوید سرمایه اجتماعی آقای رئیسجمهور
هویتی پیچیدهتر از آن دارد که تصور میشود. یک سبد رای که هم اصولگرا
دارد؛ هم اصلاحطلب، هم طبقه متوسط دارد و هم طبقه ضعیف.
آرای منفی او هم جالب است یک سبد از افراد مختلف؛ از طبقه سرمایهدار در آن دیده میشود تا طبقه فرودست.
در واقع باید گفت سبد رای آقای رئیسجمهور فقط متعلق به اصلاحطلبان نیست.
به بیان دیگر این سبد رای، سرمایه اجتماعی یک طیف بلوکه شده به نام
اصلاحطلبان نیست که بنا بر آن نتیجه گرفته شود نمیتوان حتی نگاهی برای
جذب آن داشت. آنچه رخ داده این است که حسن روحانی در جریان مبارزات
انتخاباتی توانسته از همه طیفهای ممکن جمعیتی را متمایل به خود کند. او
اصلاحطلبانی را به همراه خود داشته که وضعیت دوران را استثنایی دانستهاند
و خواستهشان تشکیل دولت استثنایی بوده است. این اما همه ماجرا نبوده است.
اصولگرایانی هم که زخم دوران محمود احمدینژاد را بر قامت سیاسیشان
داشتند حسن روحانی را فردی مورد اطمینان یافتند برای گذار از دوران سخت هشت
ساله و شرایط پسااحمدینژاد. صادقانه بگوییم این اصولگرایان ذات
راستگرایی حسن روحانی را مبنا قرار دادند. اگر نظر سیاسی همین دو جناح را
تنها مدنظر قرار دهیم؛ برخی میگویند میتوان با عنایت به همه آنچه در این
سه سال و اندی گذشته، سامان این سبد رای را شکست. در این بخش تاکتیک
جذب رای نیست بلکه هدف اصلی پراکندهسازی آراست. دقیقترش این است که
میگویند میتوان با برجستهسازی رخدادها، پیمان را سست و سازجدایی را کوک
کرد. آنها البته طرحی هم برای طبقات اجتماعی این سبد رای دارند.
طبقاتی که هر کدام به دلیلی جذب حسن روحانی شدند. طبقات بوژوا و
خردهبورژوا که دوران محمود احمدینژاد آنها را تا مرز ورشکستگی رسانده بود
و سرمایههایشان را چون خانهای روی آب کرده بود. طبقات فرودست و کارگر که
دولت سابق با وعده آوردن نفت بر سر سفرهایشان آنها را راضی کرده و هر آنچه
در جیبشان بود راکم ارزش کرد. طبقه متوسطی که همه این سالهای هشت ساله
احمدینژاد دلخور از شرایط دوران بهدنبال یک منفذ بود برای تابیدن
روزنهای از امیدهایشان.
از این جمعیت درصد مهمی به این رسیدند که باید به حسن روحانی رای داد. اما
از این طبقات حامی جمعیت قابل توجهی نیز اکنون در وضعیت رفتن و ماندن در
کنار آقای رئیسجمهور مردد ماندهاند. این دقیقا نقطه هدف طرفداران ایده
رقابت با حسن روحانی است. میگویند میتوان اینها را جدا ساخت. برای شکست
حسن روحانی اما یک نکته مهم وجود دارد. شاید در نگاه نخست و در شرایط فعلی
نمیتوان کسی را یافت که توانایی ایجاد این گسست را داشته باشد.
کسی که بتواند هم طبقه فرودست را جذب کند و هم طبقه متوسط را راضی کند.
کسی که قدرت پراکندهسازی حامیان گرد آمده پیرامون حسن روحانی را داشته
باشد. درست در همین وضعیت است که برخی میگویند نباید با یک نفر بلکه باید
با چند نفر وارد رقابت با حسن روحانی روحانی شد.
میگویند باید همه بیایند؛ فردی بیاید تا رای قومیتی بیاورد و
حاشیهنشینها را جذب خود کند. کسی سادهپوش را بیاورند، حرفهای پوپولیستی
بزند تا آرای طبقه فرودست را جذب کند و کسی مانند سعید جلیلی هم بیاید تا
نقطه قوت دولت را پاشنه آَشیلاش سازد.
با اندکی تفاوت در نحوه اجرا و روش، جبهه پایداری هم مدافع این ایده است.
یکی از افراد نزدیک به پایداری اخیرا در یک مصاحبه گفته است: «اگر مبنا را
بر این بگیریم که آقای روحانی رئیسجمهور مستقر و یک طرف معادله است، فکر
میکنم طرف مقابل میتواند وحدت را در عین کثرت ایجاد کند و آن «نه به
روحانی» است بنابراین هر نامزد اصولگرایی که میآید رقیب اصلیاش باید آقای
روحانی باشد، یعنی آقای روحانی را نقد کند و موجب ریزش آرای آقای روحانی
شود چون جامعه آمادگی پذیرش دارد. نهایتا با وحدتی که در عین کثرت اتفاق
میافتد، هر که به مرحله دوم رسید، همه با او وحدت خواهند کرد، حالا قدیمی
باشد یا جدید.» حسین طلا که این حرفها را زده است یک نکته دیگر را هم به
همه یادآوری کرده است: «بعید میدانم در مرحله اول کل جریان اصولگرایی روی
یک کاندیدا تفاهم کنند.»
این ایده پایداریها البته منتقدانی در میان اصولگرایان دارد. به نظر
میرسد تحلیل پایداریها این است که ضرورتی بر وحدت اصولگرایان روی یک
نامزد در انتخابات ریاستجمهوری 29 اردیبهشت 96 وجود ندارد، بلکه بهتر است
همه گرایشها نامزد معرفی کنند و نامزدهای اصولگرا علاوه بر طرح دیدگاههای
خود در یک نقطه و آن نقد محکم و صریح دولت یازدهم با هم مشترک باشند.
این مشی موجب کاهش آرای روحانی زیر حدنصاب میشود و انتخابات به دور دوم
میکشد. باالطبع هر نامزدی که گفتمان قویتری داشت میتواند رقیب روحانی در
دوم باشد و همه اصولگرایان یکپارچه از او حمایت خواهند کرد. اما عباس
سلیمینمین این نوع ورود و مشی انتخاباتی را متأثر از منیتهای گروهی
میداند و معتقد است: «رسیدن به قدرت تعارفبردار نیست چون بالاخره یک نفر
همراه آقای روحانی به دور دوم خواهد رفت، بنابراین هر نامزد اصولگرا
میکوشد با نقد رقبای همسنخ خود آن فردی باشد که به دور دوم راه پیدا
میکند.»
او که میگوید براساس شنیدهها تعداد نامزدهای اصولگرا بیش از انگشتان یک
دست است، این را هم تاکید میکند باید نظرات روی یک نفر متمرکز شود تا
تشخیص برای هواداران سخت نشود.
سلیمینمین تاکید میکند: «اجرای مدل وحدت در عین کثرت برای انتخابات سال
آینده، بدونتردید به اصولگرایان ضربه میزند چراکه این تنوع سلایق بیشتر
نامزدهای اصولگرا را با هم درگیر خواهد ساخت. اگر نامزدهای اصولگرا وحدت
داشته باشند و براساس یک برنامهریزی به صحنه بیایند، قطعا آرای آقای
روحانی را کاهش میدهد چون آنها استدلالهایی را مطرح میکنند و
توانمندیهای خودشان را در مسیر آگاهیبخشی جامعه به کار میگیرند. قطعا
نتیجه آن کاهش آرای آقای روحانی میشود اما اگر مدیریت نباشد هیچ تضمینی
وجود ندارد اینها در مقام نقد هم بر نیایند.»
در واکنشی دیگر به ایده، محمد عبداللهی در روزنامه صبح نو نوشته است: «قطعا
هر نوع سرگردانی میان نخبگان، کار تشخیص را برای هواداران نیز سختتر
خواهد کرد. طبیعی است اگر اصولگرایان درباره یک فرد مشخص به اجماع برسند،
راه برای انتخاب پایگاه اجتماعی آنها نیز آسانتر و هموارتر خواهد شد؛ چرا
که معادلات انتخابات شفافتر خواهد شد و از طرفی هرچه درگیریها گستردهتر
باشد، تشخیصها نیز به مراتب سختتر میشود. طرفه آنکه ضعف بنیادین دولت
در نگهداشت سرمایه رای خود راه را برای یک پیروزی شیرین در انتخابات 96
فراهم آورده است و اکنون این اصولگرایان هستند که بایستی با درسآموزی از
ناکامی سال 92 که محصول تشتت، عهدشکنی و احساس تکلیف بیجا در حضور تا
دقیقه 90 بود، بازی 100 درصد برده را به باخت قطعی تبدیل نکنند.»
انتخابات از نگاهی دیگر
اما باید دقت بیشتری روی بحثی کرد که غلامعلی حدادعادل آن را مطرح کرده
است. او در واقع تلاش کرده اعلام کند علیرغم تبلیغات رقیب، اصولگرایان
تحرکات خوبی را برای رسیدن به وحدت آغاز کردهاند. او پیشتر نیز گفته بود:
«فعالیتهای اصولگرایان کموبیش شروع شده است و انشاءالله این
فعالیتها روز به روز بیشتر میشود. ائتلاف اصولگرایانی که در انتخابات
مجلس تشکیل شده بود، متناسب با آن زمان بود و اصولگرایان در این دوره با
سازوکار جدیدتری حضور پیدا میکنند.» در اظهار نظری همسو، حسین صفار هرندی
هم گفته بود: «سال 92 بعضی احساس تکلیف کردند و وارد عرصه انتخابات شدند
اما در انتخابات سال 96 باید اصولگرایان با یکدیگر وحدت پیدا کنند.
گفتمان وحدت غالب شده و مطالبه خروج یک نفر از جبهه متحد اصولگرایی در
انتخابات 96 وجود دارد. این ایده در حال تحقق است، این جبهه باعث میشود هر
کسی برای اعلام نامزدی در انتخابات ریاستجمهوری در سال آینده اقدام نکند و
همه با تبعیت از مرکزیت فرماندهی متحد اصولگرایی کشور فرمان بگیرند.»
اما اطلاعات جزئیتر در این مورد را مجتبی ذوالنور مطرح کرده است. او با
اشاره به اینکه تعدد کاندیدای اصولگرا در سال 96 خطری برای این جریان است،
گفته است: «جبهه اصولگرایی شامل چندین تشکل سیاسی است که هر کدام ممکن است
کاندیدا و نظرات خودشان را داشته باشند، لذا برای رسیدن به یک تصمیم واحد،
چارهای جز تشکیل شورای داوری وجود ندارد. ممکن است در شورای داوری
اختلافات زیاد باشد ولی تصمیم شورای داوری با اختلافات احتمالی صائبتر از
این خواهد بود که بدون شورای داوری به تصمیمی برسند چرا که تعدد کاندیداها
در آن شرایط خیلی بیشتر است. آن چیزی که سم مهلک برای هر جریان سیاسی است
تفرق و تشتت است، بنابراین هرچه این تفرق و تشتت کم شود به نفع جریان
اصولگراست.»
ذوالنور در رابطه با سخنان مطرح شده مبنیبر اینکه اصولگرایان با کاندیدای
درجه دوم و سوم در انتخابات 96 حضور مییابند و توان رقابت با روحانی را
ندارند، گفت: «اگر اصولگرایان به یک کاندیدا برسند و انتخاب آن کاندیدا نیز
مبتنی بر معیارهایی چون محبوبیت و رایآوری باشد، قطعا میتوانند در این
دوره برنده انتخابات شوند، حتی اگر این کاندیدا دست دوم و سوم باشد. در
دوره گذشته عدم محبوبیت و عدم توان رایآوری آقایان مطرح نبود، بلکه رای
نیاوردن آنها محصول تفرق و تشتت بود، ممکن است کسی بگوید رای جلیلی و
قالیباف با هم 12میلیون میشد و اگر با هم وحدت میکردید، یکی از این
آقایان رای میآورد، یا بگویند اگر هم وحدت میکردید رایتان کمتر از
روحانی
بود. جواب ما به این افراد این است که متفرقشدن اصولگرایان باعث شد
جمعیتی که به وحدت نگاه میکردند حجت را بر خود تمام کنند که وقتی
اصولگرایان به وحدت نرسیدهاند و چند کاندیدا دارند دیگر با اختیار خودمان
انتخاب میکنیم و چون آقای روحانی لباس روحانیت پوشیده بودند و از نظر آنها
بیان وی ملایم است، از وی حمایت کردند. اگر اصولگرایان یک جبهه میشدند
میتوانستند حجت باشند و آن رای سراغ آقای روحانی نرود. اگر وحدت در جبهه
اصولگرایی اتفاق بیفتد دیگر کسی از اصولگرایان سراغ آقای روحانی نخواهد
رفت.»
هشت نامزد موتلفه
همزمان با این تحولات گروههای مختلف اصولگرا نیز به صورت فشرده مباحث
مربوط به انتخابات سال 96 را دنبال میکنند. در همین راستا اعلام شده که
حزب موتلفه اسلامی هشت نفر را بهعنوان نامزد انتخابات ریاستجمهوری مشخص
کرده است. طبق اعلام اعضای حزب موتلفه 60 شاخص از سوی این حزب برای انتخاب
نامزد نهایی مشخص شده که پس از بررسی و تطبیق نامزدها با این شاخصها یک
نفر بهعنوان نامزد نهایی تا اواخر آذرماه به جبهه پیروان معرفی میشود.
بنابراین خبر حزب موتلفه تاکنون سه نظرسنجی درباره نامزدهای احتمالی خود
انجام داده است. افرادی همچون میرسلیم، آلاسحاق و بادامچیان بهعنوان
نامزدهای احتمالی حزب موتلفه مطرح هستند. حمیدرضاترقی عضو شورای مرکزی حزب
موتلفه گفته است: «هشت نامزد حزب موتلفه مشخص شده و اسامی اعلامشده نیز
درست است اما باید نهایی شود.» ترقی با بیان اینکه این اسامی وجود دارد،
یادآور شد: «این افراد در نهایت و پس از پروسه رد و تایید و در نهایت
بهعنوان نامزد نهایی اعلام میشود.»
جزو کاندیداهای حزب موتلفه قرار گرفتهام
یحیی آلاسحاق، رئیس سابق اتاق بازرگانی هم با تاکید بر اینکه پیشنهادهایی
برای کاندیداتوری بنده وجود داشت، اظهار داشت: «جزو کاندیداهای حزب موتلفه
برای انتخابات سال 96 هستم؛ اما شخصا قصد ورود به رقابتهای انتخاباتی را
ندارم. بنده به دوستانمان در موتلفه اعلام کردم باتوجه بهحضور افرادی
شایسته که قصد کاندیداتوری دارند، نیازی به حضور من نیست و از اینرو
کاندیدا نخواهم شد.
بنده در حال حاضر مشغول کارهای اجرایی هستم. انشاءالله که خداوند به افراد شایسته در انتخابات آتی کمک کند.»
در این میان محمدنبی حبیبی هم در واکنش به این دیدگاه که اصولگرایان فاقد
مهره کلیدی برای رقابت با روحانی هستند، گفته است: «من این دیدگاه را قبول
ندارم. هنوز کسی را انتخاب نکردهایم اما اصولگرایان از داخل جبهه خود
نامزد معرفی میکنند و با نبود نامزد مواجه نخواهیم بود.» در این میان
اسدالله بادامچیان هم گفته است: «مبنای انتخاب یک کاندیدا از میان چند
نامزد انتخاباتی اصولگرایان، سهمخواهی و زد و بندهای سیاسی نیست، بلکه
تحقق اصل ائتلاف اصولگرایان و رسیدن آنها به یک نامزد ریاستجمهوری را یک
ضرورت قطعی
میدانیم.»
نایبرئیس شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی با بیان اینکه باید ضابطه اصلح،
ارجح و افضل را در انتخاب کاندیدای ریاستجمهوری اصولگرایان رعایت کرد،
گفته است: «اصلح یعنی انتخاب شایستهترین فرد برای کاندیداتوری
ریاستجمهوری چه در صحنه داخلی و چه در عرصه بینالمللی. اگر اصولگرایان به
گزینه اصلح رسیدند، وظیفهشان این است که همه از او حمایت کنند. ممکن است
در بررسی گزینهها، برخی افراد به لحاظ شرایط با یکدیگر یکسان باشند؛ در
این شرایط باید ببینیم چه کسی بر دیگران رجحان دارد. شاخصه ارجح هم توجه به
ارزشها، عقلانیت، علمیت و عرف است.» زهره طبیبزاده از فعالین اصولگرا هم
در اظهارنظری گفته است: «بهتر است اصولگرایان با یک کاندیدا وارد انتخابات
ریاستجمهوری سال آینده شوند. اگر تعداد کاندیداهای اصولگرایان زیاد باشد،
آرا میان آنان توزیع میشود و به همین جهت شانس انتخاب یکی از آنها در
مقابل کاندیدای واحد طرف مقابل کم میشود. پس بهتر است اصولگرایان برای
انتخابات سال آینده روی یک نفر متمرکز شوند.»
وی با اشاره به احتمال اجماع اصلاحطلبان و اعتدالیون روی حمایت از روحانی
برای انتخابات ریاستجمهوری سال آتی، تصریح کرد: «بر این اساس بهتر است
اصولگرایان نیز برای انتخابات ریاستجمهوری سال 96 یک کاندیدای واحد داشته
باشند.» طبیبزاده در خصوص نحوه تشکیل شورای عالی اصولگرایان برای انتخابات
سال 96، گفت: «این شورا از گذشته وجود داشته و کم و بیش با همان ترکیب
ادامه پیدا میکند.»
در اظهارنظری دیگر، سخنگوی جامعه روحانیت مبارز گفته است: «این تشکل
رایزنیهای خود را با احزاب و شخصیتهای اصولگرا برای انتخابات 96 ادامه
میدهد.»
غلامرضا مصباحیمقدم افزوده است: «جامعه روحانیت مبارز از دو ماه پیش
اقدامات خود را برای انتخابات سال آینده شروع کرده و رویکرد رسیدن به یک
گزینه واحد را پیگیری میکند. به دنبال آن هستیم با رایزنی با احزاب و
شخصیتهای اصولگرا به برگزاری یک نشست عمومی برسیم که همه نمایندگان احزاب،
تشکلها و شخصیتهای تاثیرگذار در آن حضور داشته باشند. در حال حاضر تمهید
مقدمات برای برگزاری این نشست را دنبال میکنیم و هنوز فراخوانی در این
زمینه
داده نشده است.»
در اظهارنظری دیگر در این مورد، محمدرضا میرتاجالدینی با اشاره به
فعالیتهای انتخاباتی اصولگرایان برای ریاستجمهوری 96 گفته است: «در حال
حاضر فعالیتهای انتخاباتی برای ریاستجمهوری به صورت درون گروهی است و
طیفهای اصولگرا از جمله موتلفه، جبهه پیروان، ایثارگران، پایداری و یکتا
جلسات بررسی و برنامهریزی خود را برگزار میکنند که در نهایت تلفیق شده و
به صورت برنامه واحد پیش میرود.» میرتاجالدینی با بیان اینکه در درون
جریان اصولگرایی استراتژی تصمیم جمعی و حرکت تیمی کاملا برجسته است، افزوده
است: «اصولگرایان طبق راهبرد وحدت گفتمانی به یک کاندیدای اصلی و نهایی
میرسند که به صورت تیمی نیز از او حمایت خواهند کرد و کاندیدای اصلی مورد
حمایت کل جبهه انقلابی و اصولگرا قرار میگیرد. شورای عالی جریان اصولگرایی
نسبت به افراد شاخص و اصلی که در صحنه بمانند و حضور پیدا کنند تصمیمگیری
میکند و شورای عالی در واقع مجموعهای از نمایندگان طیفهای داخلی جریان
اصولگرا و همه احزاب و گروهها و شخصیتهای شاخص حقیقی این جریان است که
تحت محوریت علما و روحانیت مبارز حرکت میکنند. به صورت کلی برخی چهرههای
قدیمیو جدید برای اصولگرایان مطرح میشوند که البته هنوز نهایی نشده است.»
در اظهارنظری دیگر در این مورد، سخنگوی جبهه پیروان هم گفته است: «انتخابات
گذشته مجلس شورای اسلامی و ریاستجمهوری درسهای بزرگی به اصولگرایان داده
است. اصولگرایان اگر متفرق شوند همچون انتخابات گذشته نتیجه لازم را
نمیگیرند بنابراین در این انتخابات حتما باید مسیر ائتلاف دنبال شود و
اکثر اصولگرایان هم موافق این ائتلاف هستند.» سجادی همچنین در پاسخ به این
تحلیل که اصولگرایان گزینههای اصلی خود را وارد انتخابات ریاستجمهوری
نمیکنند گفته است:«این تحلیل ضعیف است، اصولگرایان حتما کاندیدا خواهند
داشت و از او حمایت میکنند. اما تاکنون جبهه پیروان وارد بحث انتخابات
ریاستجمهوری نشده است. بعضی میگویند اصولگرایان گزینه برای انتخابات
ریاستجمهوری ندارند و این نظر درست نیست و ما گزینههای با تجربه خوبی
داریم. اما در نهایت باید به یک گزینه برسیم.»
سخنگوی جبهه پیروان خطامام و رهبری در پاسخ به این پرسش که آیا برای ایجاد
ائتلاف دیر نشده است تصریح کرده است: «هنوز ما زمان داریم و هنوز هم تکلیف
کاندیداها معلوم نیست. کسی به صراحت نگفته که کاندیدا میشود و کسانی هم
که گفتهاند نمیآیند شاید تصمیمشان عوض شد.»