«انقلابیگری»؛ حالا باید منتظر تولد این گفتمان باشیم آنهم درست چند ماه مانده به انتخابات ریاستجمهوری. زمانه عوض شده؛ جامعه سخن نو میخواهد؛ «نو» شدن با تکیه بر اصول و هر آنچه هویت مردممان را تشکیل میدهد. آنچه به خاطرش انقلاب کردهاند و آنچه به خاطرش جنگیدهاند. در همه سالهایی که گذشته گفتمانهای متعددی در جامعه پدید آمدهاند که هر یک نیاز زمان بودهاند و اقتضای دوران. شاید از اینکه کدام یک در غایتشان به آنچه خواستهاند رسیدهاند بگذریم، نکته اما این است که اگر هر کدام از آنها به هدف رسیده بودند حتما میتوانستند مانایی داشته و همچنان حرف روز جامعه باشند.
فصل تازهای آغاز شده؛ جامعه سخن «نو» میخواهد. حالا گویا آنچه در راه است یک گفتمان تازه است برای همه آنچه جامعه میخواهد. گفتمانی که چندان وابستگی خاصی به جناحها و طیفهای سیاسی ندارد و جامعیتش آنچنان بالاست که میتواند جمعیت زیادی را زیر سایه خود قرار دهد. از «انقلابیگری» حرف میزنیم؛ گفتمان پیشرو.
درباره یک گفتمان
این«انقلابیگری» از کجا آمده؛ چگونه و براساس چه منطقی تئوریزه شده و غایتی که به آن میاندیشد چیست؟
واقعیت این است که در ماههای اخیر و در دیدارهایی که رهبر معظم انقلاب با مردم و مسئولان نظام داشتهاند، ایشان تاکید ویژهای بر لزوم صیانت از شور انقلابی، حفظ روحیه انقلابی، انقلابی عمل کردن و انقلابیگری داشتهاند. برای تحلیل بهتر موضوع باید بسترها و دلایلی که باعث شده تا ایشان در برهه کنونی چنین تاکیدی را داشته باشند واکاوی کنیم.
حضرت آیتالله خامنهای، رهبر معظم انقلاب اسلامی در آخرین دیدار رئیس و نمایندگان دوره چهارم مجلس خبرگان رهبری با برشمردن سه اولویت اصلی کشور در مقطع کنونی، «مساله نفوذ» را بسیار جدی و مهم خواندند و تاکید کردند: «تنها راه پیشرفت حقیقی، «استحکام ساخت داخلی کشور» در زمینههای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی، «حفظ خصوصیات انقلابی»، «حرکت جهادی»، «حفظ عزت و هویت ملی و اسلامی» و «هضم نشدن در هاضمه خطرناک جهانی» است.»
ایشان همچنین تاکید کردند: «وظیفه مجلس خبرگان عبارت است از: انقلابی ماندن، انقلابی فکر کردن و انقلابی عمل کردن.»
ایشان همچنین در دیدار اعضای مجمع نمایندگان طلاب و فضلای حوزه علمیه قم با اشاره به نقش و جایگاه بیبدیل حوزه علمیه قم در پیروزی انقلاب اسلامی، مهمترین تهدید پیشروی این نهاد مهم در نظام اسلامی را «انقلابزدایی» دانسته و یادآور میشوند که اگر بخواهیم نظام اسلامی همچنان «اسلامی و انقلابی» بماند، باید حوزه علمیه «انقلابی» بماند زیرا اگر حوزه علمیه انقلابی نماند، نظام در خطر «انحراف» قرار خواهد گرفت. مقام معظم رهبری در ماههای اخیر در عین تاکید بر حفظ روحیات انقلابی، شاخصههای آن را نیز بهدرستی تبیین کرده و باب تلاشهای دشمنان بیرونی و همفکران داخلی آنها جهت انزوای نیروهای انقلابی را میبندند. ایشان در بیاناتشان شاخصهای زیر را برای نیروهای انقلاب برمیشمارند:
1. ایستادگی و ثبات در اصول انقلاب اسلامی
2. پایبندی و پاسداری نسبت به ارزشها و آرمانهای انقلاب اسلامی
3. پایبندی به رفتار و گفتار امام و ایستادگی در برابر تحریف خطامام
4. پاکدستی و سادهزیستی و اجتناب از اشرافیگری
5. تدین و پایبندی به تکالیف شرعی
6. خدمت خالصانه و بدون منت
7. عدالتخواهی، آزادگی و دفاع از مظلومان عالم
8. استکبارستیزی و ایستادگی قاطع در مقابل کفر، نفاق و طمعورزی و سلطه بیگانگان
9. مرزبندی شفاف با دشمنان دین و انقلاب
10. دفاع از اقتدار و امنیت ملی
11. اعتماد به مردم، صداقت و وفاداری
12. شجاعت در اقدام و آمادگی برای ایثار و ازخودگذشتگی
13. برخورداری از سلامت اخلاقی و فکری
14. مبارزه واقعی با فقر، فساد و تبعیض
آنچه در طول سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی سبب ماندگاری و بقای انقلاب شده، وجود این روحانیت (البته با نیتهای متفاوت) میان نیروهای مومن به انقلاب است که بهرغم گذر نسلی، توانستهاند شادابی و روحیات انقلابیگری را حفظ کنند.
اما از آنجایی که این شاخصهها با هجمههای بیرونی و چالشهای درونی مواجه است، میتوان چرایی نگرانی مقام معظم رهبری از آنچه در جمع اعضای مجمع نمایندگان طلاب تحت عنوان «انقلابزدایی» به آن اشاره داشتند، درک کرد.
از یکسو دشمنان بیرونی و عوامل داخلی آنها تلاش دارند با انگ «تندرو» یا «افراطیگری» و بهرهگیری از عنصر نفوذ و جنگ نرم، نیروهای مومن به انقلاب را منفعل و در جامعه منزوی کنند و از سوی دیگر غفلت شخصیتها و نهادهای اثرگذار نظیر حوزههای علمیه، نهادهای انقلابی در آموزش و تربیت نسلهای جدید و یا حتی حفظ این روحیات در نسلهای قدیمی، سبب کمرنگ شدن یا کمفروغ شدن آن شاخصهها میشود و آنگاه است که میتوان خطر انحراف را جدی گرفت.
در این شرایط است که میتوان اهمیت بیان مقام معظم رهبری در تاکید بر سه شاخصه «انقلابی ماندن»، «انقلابی فکر کردن» و «انقلابی عمل کردن» مجلس خبرگان رهبری را بهدرستی درک کرد.
انقلابیگری مقابل غربگرایی
نکته این است که اکنون دو جبهه مهم پدیدار شده. یک سوی میدان انقلابیها با همه مختصاتی هستند که برای آنها ذکر شده و میشود و آن سوی دیگر غرب قرار گرفته و کسانی که دلشان سوق به سمت آنها دارد. باید به سال گذشته نگاه کنیم تا دریابیم که دقیقا در چه شرایطی قرار داریم.
یکی از مهمترین راهبردهای نظام سلطه طی 37سال گذشته جهت مواجهه با ایران را باید تلاش برای «تغییر هویت انقلاب اسلامی» دانست که بخشی از آن در بعد «تخاصم با استکبار، یاری رساندن به مظلوم و ایستادگی در مقابل ظالم» معنا پیدا میکند و یقینا حذف گام به گام چنین مولفهای از گفتمان انقلاب اسلامی بهمعنای تن دادن به نظامی اسلامی است که خاصیت و مولفههای اساسی خود را از دست داده و چیزی جز پوسته آن باقی نمانده است. چنین هدفی در دو سال اخیر شکل جدیتری به خود گرفته و طی 20 ماه مذاکرات هستهای ایران و 1+5 مصادیق فراوانی را میتوان برای آن پیدا کرد.
نظریهپردازان غربی و حامیان آنها این طرح را حاوی تاثیرات چشمگیر و خیرهکنندهای بر آینده نظام جمهوری اسلامی ایران میدانند که میتواند کارکرد انقلاب ایران را طی سالهای آتی، به پایینترین درجه ممکن برساند: بهگونهای که میزان اثرگذاری ایران روی بسیاری از تحولات و رویدادهای منطقهای و فرامنطقهای در حد یک کشور دسته سوم قاره آفریقا تنزل پیدا کند؛ کشوری که نمیخواهد و بهتر بگوییم نخواهد توانست در مواجهه با کشورهای قدرتمند غرب و شرق تقابلی را صورت دهد و منافع و خواستههای بینالمللی خود را تنها در صورت موافقت مثبت ایالاتمتحده میتواند پیگیری نماید.
برشمردن برخی از اتفاقات و رویکردهای بحثبرانگیز دو سال اخیر در فضای سیاسی - که در ادامه به آن اشاره خواهیم داشت - در ظاهر موضوعاتی ساده و پیش پا افتاده بوده که با تبیین برخی از وجوه پنهانی آن میتوان دریافت که جریانی تغییر «هویت انقلاب اسلامی» را همچنان یک اولویت برای خود میداند.
با مرور رفتارها و موضعگیری برخی از چهرهها و رسانههای غربگراها میتوان این نکته کمتر دیده شده را بهخوبی مشاهده کرد که تلاشهای جدی صورت میگیرد تا جامعه ایرانی به باورهای خاصی برسد؛ باورهایی نظیر «میشود با کارگزاران غربی هم کنار آمد»، «اگر امتیازی به آمریکاییها داده شود آنها هم منطقی و اصولی امتیاز هموزنی را به طرف مقابل میدهند»، «اهل مذاکره و تعامل دوسویه و منطقی هستند» یا اینکه «مقامات ایالات متحدهآمریکا و همپیمانانشان آنچنان که تصور میکردیم، خونریز و جنگطلب و چپاولگر نیستند».
البته تلاش برای تغییر باور و ذائقه مردم درباره غرب تنها به لفظ و سخنرانیهای جهتدار خلاصه نشده بلکه رفتارهای موازی و منطبق بر چنین هدفی هم صورت گرفته است.
به بیان بهتر «تقلیل روحیه استکبارستیزی» و جایگزین کردن «تفکر سازشکارانه» بهجای آن را باید یکی از خطوط مهم حرکت طیف مورد نظر برای تحریف اصول انقلاب اسلامی دانست، بهطوریکه طی سالهای اخیر چهرههای اصلی این جریان به شکلی هدفمند و فراگیر در تریبونهای مختلف تاکید کردهاند که اساسا مبارزه و رویارویی با استکبار جزو مبانی انقلاب اسلامی نبوده و پس از شکلگیری انقلاب و براساس مقتضیات زمانی و مکانی در دستورکار حضرت امام قرار گرفته است.
در سوی دیگر، روزنامههای متعدد و پرشمار این طیف هم در مجموعه گزارشها و گفتوگوها از لزوم تعامل با آمریکا و متحدانش و اتخاذ رویکرد واپسگرایانه در مقابله با غرب برای بهبود وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم سخن بهمیان میآورند.
این جریان همچنین در ادامه به کمک رسانههای وابسته به خود تلاش کرده با بهکارگیری ابزارهای عملیات روانی، روحیه «انقلابیگری» را مساوی با تندروی و افراطیگری القا کند و نگرشهای مبتنی بر ایستادگی در مقابل نظام سلطه را تقبیح و ضد ارزش جا بیندازد. نکته دیگری که مورد توجه این جریان قرار دارد، این است که آنها تلاش میکنند افکارعمومی داخلی به این نتیجه برسد که غرب به سردمداری آمریکاییها آنقدر همترسناک و خطرناک نیست که طی 36سال اخیر برای مردم جا انداختهایم!
همین تلاش بیوقفه و پرحجم نظام سلطه و جریانی خاص در داخل با هدف «تغییر هویت انقلاب اسلامی» باعث شد که رهبر معظم انقلاب در جمع دانشجویان با اشاره به لزوم حفظ مبانی انقلاب اسلامی بیان فرمودند: «مبارزه با استکبار و نظام سلطه، براساس مبانی قرآنی، هیچگاه تعطیلپذیر نیست و امروز آمریکا کاملترین مصداق استکبار است... مبارزه با استکبار جزء مبانی انقلاب و از کارهای اساسی است، بنابراین، خودتان را برای ادامه مبارزه با استکبار آماده کنید.»
هشدار رهبری نسبت به اتخاذ چنین رویکردی در داخل تنها به این مورد خلاصه نمیشود آنچنانکه ایشان در خرداد امسال و در مرقد مطهر حضرت امام به «لزوم استمرار مبارزه و ایستادگی در مقابله با استکبار» و «خوشبین نبودن به وعدههای آنها» پرداختند و تاکید کردند: «یکی از اصول امام اتکال به کمک الهی، اعتماد به صدق وعده الهی و نقطه مقابل، بیاعتمادی به قدرتهای مستکبر و زورگوی جهانی است؛ این یکی از اجزای مکتب امام است.
... امام(ره) در چارچوب این اصل فکری خود، همواره در مقابل آمریکا و دستگاه سیاسی و امنیتی آن موضع گرفت و متقابلا از ملتهای مظلوم بهویژه مردم فلسطین با کمال صمیمیت و قاطعیت حمایت کرد.»
اما این انقلابیگری که از آن سخن به میان آورده شده چه شاخصهایی دارد؟ حتما باید قبل از هرچیزی به این مساله پرداخت که یک انقلابی مرزبندی پررنگی در برابر دشمن دارد. یک انقلابی واقعی، استکبارستیز، سلطهستیز و در یک کلمه آمریکاستیز است و البته یک انقلابی لزوما باید بصیرت دینی و سیاسی داشته باشد و از آگاهیهای غفلتزدا و معرفت نافذ برخوردار باشد. انسان انقلابی، قدرت تحلیل درست حوادث و رخدادها را دارد و دشمنشناس است و میتواند معادله دوستی و دشمنی را تفکیک کند. یک فرد انقلابی، حدود الهی را رعایت میکند و از فساد، اعم از اخلاقی، اقتصادی، سیاسی و... پرهیز میکند. همچنین تقوای جمعی دارد و در حوزههای امر به معروف و نهی از منکر و مرجح دانستن مصالح اجتماعی به مصالح فردی و پرهیز از دشمن، بهصورت فعالانه عمل میکند. مردمگرایی و اعتقاد واقعی به نظر و رای مردم هم البته یکی دیگر از شاخصهای مهم یک انقلابی است. باید به جمهوریت و اسلامیت نظام اعتقاد داشت و جمهوری اسلامی را یک حقیقت واحد دانست. نباید این دو اصل را از یکدیگر تفکیک کرد و این همان مردمسالاری دینی است که مقاممعظمرهبری نیز از آن یاد کردهاند. یک انقلابی باید عدالتخواه و ظلمستیز باشد و با انواع و اقسام فساد مبارزه کند. یک انقلابی باید مدافع مستضعفان و محرومان چه در داخل کشور و چه در سایر نقاط جهان باشد. امروز مردم سوریه، عراق، لبنان، یمن و بحرین زیربار ظلم هستند و یک انقلابی نمیتواند نسبت به این ظلم بیتفاوت باشد. انقلابی باید طرفدار و دادرس مستضعفان باشد و برای کمک به مظلومان تلاش و مجاهدت کند.
ضرورت هضم شدن در نظم جهانی نکتهای است که این روزها از جانب برخی تکرار میشود، از آنجا که نظام جمهوری اسلامی ایران بیش از آنکه مبتنی بر فرم باشد بر عمق و هویت خود متکی است، هضم شدن در نظام جهانی عملا این هویت را از بین میبرد.
در پاسخ به همین مسأله است که مقام معظم رهبری در طول دو سال گذشته بارها و در مقاطع گوناگون با عبارات و مسائل مختلف بر این نکته تاکید کردهاند که انقلاب و حرکت انقلابی باید باقی بماند. با جستوجوی کوتاهی در سخنرانیهای ایشان میتوان عباراتی همچون «من انقلابیام»، «مجلس خبرگان باید انقلابی بماند»، «در مقابل جریان غیرانقلابی داخل نظام باید ایستاد» و جملاتی از این قبیل را یافت که همگی آنها بر استمرار حرکتهای انقلابی و دوری از محافظهکاری تاکید دارد. ایشان در سخنرانی خود در جمع طلاب و روحانیون به این مسأله اشاره و تاکید کردند: «علت اصلی مخالفت نظام سلطه با جمهوری اسلامی، ایستادگی ایران در مقابل نظام ظالمانه جهانی است. اگر این ایستادگی نباشد، هر اسم و شکلی داشته باشید، نظام سلطه با شما مخالفتی نخواهد داشت.»
رهبر معظم انقلاب در ادامه سخنان خود با اشاره به مخالفت با انقلاب و اصول انقلابی بهصورت زیر پوستی میفرمایند: «گاه بهصراحت با اصل انقلاب مخالفت میشود اما گاهی غیرمستقیم با مبانی و مبادی اعتقادی انقلاب مخالفت میشود که باید در اینزمینه حساس بود و تاکید مکرر بر ضرورت هوشیاری در مقابل استکبار و آمریکا به همین علت است.»
در نهایت رهبری درباره ضرورت عدم هضم شدن در نظم جهانی موردنظر آمریکا میفرمایند: «اگر نظام اسلامی در قبال نظم منحط جهانی، هویت خودش را از دست داد، شکست خواهد خورد. اینکه میبینید من مسأله استکبار و آمریکا را تکرار میکنم، از روی عادت نیست؛ احساس خطر میکنم.»
واقعا چه اتفاقی روی داده است که رهبری در جمع طلاب و اندیشمندان دینی کشور بر این نکته تاکید میکند که باید انقلابی ماند و از انقلاب دفاع کرد. آیا همان نشانههایی که برخی تحلیلگران خارجی در حرکت زیرپوستی برخی محافل به سمت حضور جدیتر ایران در نظم جهانی مشاهده میکنند، رهبری با دقت بیشتر مورد تجزیه و تحلیل قرار ندادهاند. بهطور حتم، نگرانی رهبری در اینباره پیوند نزدیکی با اتفاقاتی که در طول یک سال گذشته در کشور روی داده است، دارد و اتفاقا دولت نیز بهعنوان مجری وظیفه سنگینی را برعهده دارد.
به نظر میرسد دوران تازهای فرارسیده؛ دورانی که حرفهای تازه با تکیه بر اصول و هویت این ملت دارد. این دوران گفتمان تازهای میخواهد با همین خصوصیات. انقلابیگری؛ زمان پدیدار شدن این گفتمان فرا رسیده. انتخابات 96 حتما بستری مناسب برای طرح این گفتمان و ارائه آن به جامعه است. انقلابیها حرفهای تازه و مهمی برای مردم دارند. آنها میخواهند جامعه را از خطر غربگراها نجات دهند.