امروز چهارشنبه ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۳۵
کد خبر: ۲۷۷۲
تاریخ انتشار: ۰۲ آبان ۱۳۹۵ - ۲۲:۳۷
طبیعتا نیروهایی که حاضر در دامنه انقلاب نیستند و هیچ انطباقی با معیارها و شاخص‌های انقلاب و انقلابی بودن ندارند اینها نمی‌توانند خدمتگزار انقلاب باشند.

مهدی فضائلی معتقد است: «چتر انقلابی بودن موسع و گسترده است و چه طیف‌های مختلف اصلاح‌طلبی و چه طیف‌های مختلف اصولگرایی می‌توانند با اتخاذ مواضع و رفتارهایی که از خود نشان می‌دهند خودشان را در ذیل انقلابی بودن تعریف و مصادیقی از انقلابی بودن را در خود متجلی و پررنگ کنند.» این تحلیلگر مسائل سیاسی تاکید می‌کند: «اینکه کسی نمی‌خواهد انقلابی لقب بگیرد خودش دارد خودش را از ذیل آن چتر خارج و حذف می‌کند.» فضائلی یادآور می‌شود: «طبیعتا نیروهایی که حاضر در دامنه انقلاب نیستند و هیچ انطباقی با معیارها و شاخص‌های انقلاب و انقلابی بودن ندارند اینها نمی‌توانند خدمتگزار انقلاب باشند چون در کشوری که آرمان‌های انقلاب را دنبال می‌کند اگر اینها بخواهند خدمتگزار باشند اساسا نقض غرض است.»

 

بعد از صحبت‌های مقام‌معظم‌رهبری که اخیرا در چند سخنرانی بر توجه به انقلابی‌گری تاکید کردند و این مساله را ضرورت جامعه دانستند، به نظر می‌رسد مواضع نیروهای اصولگرا درباره جناح‌بندی‌های سیاسی از اصولگرایی-اصلاح‌طلبی به انقلابی و غیرانقلابی تغییرکرده، آیا امروز آرایش و جناح‌بندی فضای سیاسی کشور در حال تبدیل شدن به انقلابی و غیرانقلابی است؟
 بستگی به تعریفی دارد که ما از انقلابی و انقلابی‌گری داریم، این یک تعریف صفر و صدی نیست و دامنه و تعریف انقلابی و انقلابی‌گری گسترده و موسع است بنابراین به این معنا می‌توانیم بگوییم مصادیق نیروهای انقلابی را هم در طیف اصولگرا و هم در طیف اصلاح‌طلب پیدا کنیم و حالا درصد و درجه و امتیازی که می‌دهیم طبیعتا متفاوت است البته نه براساس اصلاح‌طلب یا اصولگرا بودن؛ بلکه برخورداری از آن ویژگی‌هایی که یک نیروی انقلابی می‌تواند داشته باشد. ضمن اینکه به نظر می‌آید تعریف اصولگرایی و اصلاح‌طلبی به تدریج دارد کار‌ویژه خودش را از دست می‌دهد و بالطبع انتظار می‌رود به تدریج تعریف جدیدی را در صحنه و آرایش سیاسی کشور داشته باشیم ولی اینکه الزاما این تعریف تبدیل شود به انقلابی و غیرانقلابی جای بحث و نظر دارد. 
اگر فضا و آرایش سیاسی کشور تبدیل به انقلابی و غیر‌انقلابی شود، آیا فقط اصولگرایان انقلابی‌ها و اصلاح‌طلبان غیرانقلابی‌ها را تشکیل می‌دهند؟ آیا کل جامعه اصولگرایی را پوشش می‌دهد؟
 همان‌طور که گفتم نیروهای انقلابی را هم در طیف اصولگرا و هم در جرگه اصلاح‌طلبان می‌توانیم پیدا کنیم. اگر بخواهیم بگوییم اصولگرایان انقلابی و اصلاح‌طلبان غیرانقلابی هستند خب این فرق زیادی با تعریف و دسته‌بندی اصولگرایی و اصلاح‌طلبی نمی‌کند. تعریفی باید کرد که به تحلیل شرایط و فضای سیاسی کشور کمک کند. بحث انقلابی‌گری را رهبر معظم انقلاب طرح کردند. رهبر معظم انقلاب هیچ کدام از دسته بندی‌های سیاسی گذشته شامل چپ، ‌راست، چپ‌سنتی-راست‌سنتی، چپ مدرن-‌راست‌مدرن و اصولگرایی - اصلاح‌طلبی را قبول ندارند و تعاریف دیگری برای آرایش سیاسی کشور دارند بنابراین نمی‌توانیم وقتی صحبت از انقلابی و انقلابی‌گری می‌شود بگوییم مصداقش اصولگرایی است و غیرانقلابی‌ها اصلاح‌طلب هستند، خیر این تعریف براساس شاخص‌هایی که رهبر معظم انقلاب مطرح کردند این طوری دسته‌بندی نمی‌شود.
آیا بعدها «اصولگرایان انقلابی و اصلاح‌طلبان انقلابی» و «اصولگرایان غیرانقلابی و اصلاح‌طلبان غیرانقلابی» به همدیگر چسبندگی پیدا می‌کنند یا آنکه شاهد چهار جناح یا چهار طیف در عرصه سیاسی خواهیم بود؟
 منظور از چهار طیف چیست؟
یعنی چهار طیف یا جناح اصولگرایان انقلابی، اصلاح‌طلبان انقلابی، اصولگرایان غیرانقلابی و اصلاح‌طلبان غیرانقلابی؟
 گفتم این بحث خیلی مهم است. بحث انقلابی و غیر‌انقلابی صفر و صدی نیست. برای تعریف دامنه انقلابی بودن چون این تعریف را از سخنان رهبری گرفتیم طبیعتا باید از ادبیات ایشان آن را تحلیل کنیم. تعریفی که ایشان از انقلابی بودن ارائه کردند صفر و صدی نیست، یک تعریفی است که مراتبی دارد بنابراین هم در بین اصولگرایان و هم در بین اصلاح‌طلبان ما درجاتی از انقلابی بودن را داریم به این معنا که طیف نیروهای انقلاب همچنان یک طیف گسترده محسوب می‌شوند و کسانی که غیرانقلابی و احیانا ضدانقلابی هستند در اقلیت قرار می‌گیرند. البته طبیعتا متناسب با این تعریف میزان انقلابی بودن متفاوت است. یک کسی ممکن است انطباق بیشتری با معیارهای انقلابی بودن داشته باشد و یک کسی کمتر، بنابراین نمی‌توانیم صفر و صدی تعریف کنیم. نکته دیگر آنکه علی‌القاعده اگر نیروهای انقلابی اعم از اصولگرا و اصلاح‌طلب به مشترکات خودشان توجه کنند باید همگرایی بیشتری بین آنها به وجود آید، منتها یکسری موانع دیگری مثل موانع عاطفی یا دسته‌بندی‌های قدرت که پیش می‌آید شاید باعث شود آن ارزش‌های انقلابی بودن تحت‌الشعاع قرار بگیرد و همگرایی بین نیروهای انقلاب را تحت تاثیر قرار دهد.
اگر بخواهیم با این نگاه تحلیل کنیم تکلیف غیرانقلابی‌ها برای فعالیت در عرصه سیاسی کشور چه خواهد شد؟
 منظور از اینکه تکلیف غیرانقلابی‌ها چه می‌شود چیست؟
یعنی به نظر شما به حاشیه رانده می‌شوند، امکان فعالیت نخواهند داشت یا به مرور کمرنگ می‌شوند؟
 این چند حالت می‌تواند داشته باشد. یک وقتی از ناحیه نظام مدنظر است یعنی مثلا اگر قرار باشد صلاحیت‌های غیر‌انقلابی‌ها ارزیابی شود طبیعتا نیروهایی که حاضر در دامنه انقلاب نیستند و هیچ انطباقی با معیارها و شاخص‌های انقلاب و انقلابی بودن ندارند اینها نمی‌توانند خدمتگزار باشند چون در یک کشوری که آرمان‌های انقلاب را دنبال می‌کند اگر اینها بخواهند خدمتگزار باشند اساسا نقض‌غرض است. از این منظر نیروهایی که هیچ خصلتی از خصلت‌های انقلابی بودن را در خود ندارند یا حتی اینکه اساسا ابراز غیرانقلابی و مخالفت با انقلابی بودن دارند طبیعی است که چنین نیروهایی نمی‌توانند در خدمت انقلاب باشند. به این معنا خودشان خودشان را حذف می‌کنند.
محل و معیار تشخیص انقلابی بودن و غیرانقلابی بودن کجاست؟ آیا اینکه یک شخص یا یک گروه بگوید من انقلابی هستم کفایت می‌کند؟
 طبیعتا آن‌جاهایی که یک مرجعی برای تایید صلاحیت‌ها هستند آن مرجع صلاحیت‌ها را تشخیص می‌دهد. جایی که مرجعی وجود ندارد آن بحث مقداری متفاوت می‌شوند. بالاخره یکسری معیار و شاخص برای انقلابی بودن وجود دارد مطابق آنها می‌شود ارزیابی کرد. مثلا بحث استقلال سیاسی، کسی که نظرات و رفتارش به نوعی گویای باورمندی او به استقلال کشور است انقلابی محسوب می‌شود ولی اگر کسی باوری به استقلال نداشته باشد و اساسا استقلال را نفی کند یا به صورت نظری و تئوریک یا در عمل رفتاری داشته باشد که بگوید استقلال سیاسی مفهومی ‌ندارد طبیعتا چنین کسی غیرانقلابی می‌شود. در حوزه‌های دیگر بحث استکبار‌ستیزی و میزان توجه و اعتقاد به مردم و نقش مردم، محرومان و مستضعفان دیگر مفاهیم معیار انقلابی بودن است و هر کدامش می‌تواند مصادیقی را پیدا کند اما چون این دامنه وسیعی است نیروهای غیرانقلابی در اقلیت هستند. چتری که رهبر معظم انقلاب باز کردند و تعاریفی که برای انقلابی بودن دارند چتر گسترده‌ای است که کمتر شاید اتفاق بیفتد که کسی به‌طور کامل برچسب غیرانقلابی بخورد، در واقع می‌تواند کسی درجه انقلابی بودنش پایین باشد ولی اینکه بگوییم این شخص کلا غیرانقلابی است به نظر من تعداد افرادی از این دست در اقلیت قرار می‌گیرند.
بعضی اصلاح‌طلبان لحاظ معیار انقلابی و غیرانقلابی بودن را در چینش و آرایش سیاسی کشور نقد می‌کنند و می‌گویند دوگانه اصلاح‌طلبی و اصولگرایی متضمن جنگ و ستیز و حذف نبود. در چارچوب این دوگانه می‌توانست همکاری و تفاهم هم داشت ولی در دوگانه انقلابی و غیرانقلابی هیچ راهی برای تفاهم و همکاری باقی نمی‌گذارد و شاید به نوعی ستیز را میان این دو طیف در پی داشته باشد، پاسخ شما چیست؟
 اولا هر ستیزی بد نیست. مثلا حق و باطل با هم ستیز دارند این سنت الهی است که میان حق و باطل همیشه یک ستیزی وجود دارد و خواهد داشت. اینکه بگوییم هر دوگانه‌ای که با هم ستیز داشته باشند بد هستند حرف درستی نیست. بستگی دارد آن ستیز بر سر چه موضوعی باشد. اگر ستیز در دفاع از ارزش‌ها باشد آن ستیز موضوعیت دارد و باید وجود داشته باشد. قرار نیست یک نوعی همه مسائل را تعریف کنیم و یک آرایشی در صحنه تعریف کنیم که همه در صلح و صفا و آرامش باشند. این غیرواقعی دیدن صحنه است. عده‌ای شاید خوششان بیاید یا علاقه‌مند باشند یک صحنه ملایمی ‌را تجربه کنند ولی واقعیت‌های زندگی، واقعیت‌های تاریخی و واقعیت‌هایی که در صحنه سیاسی است نشان می‌دهد که می‌تواند درگیری‌ها، چالش‌ها و ستیزهایی در صحنه سیاسی به صورت طبیعی وجود داشته باشد. مهم آن است که این چالش‌ها و درگیری‌ها سر مسائل مهم و ارزشی باشد یا سر موضوعات بیهوده، مثلا رقابت‌هایی سر قدرت رقم بخورد. بنابراین نفس ستیز نمی‌توانیم بگوییم خوب است یا بد است بستگی دارد که درباره چه موضوعی باشد. ثانیا رفتاری که نیروهای انقلابی دارند اگر تعریف دقیقی از انقلابی بودن و رفتار انقلابی داشتن کنیم خیلی کمک می‌کند در قضاوت‌ها. امروزه متأسفانه یک برداشت غلط از انقلابی بودن وجود دارد. این برداشت غلط آن است که فرد انقلابی دائم اهل برخوردهای تند و منازعه و درگیری است. تعریفی که رهبر معظم انقلاب از انقلابی‌گری دارند متضمن یکسری ویژگی‌هایی است از جمله می‌توان به بحث قانونمندی و قانونگرایی اشاره کرد. رهبر معظم انقلاب در دیدار با دانشجویان توصیه می‌کنند و می‌فرمایند مطابق قانون و مقررات رفتار کردن یکی از ویژگی‌های انقلابی بودن است. پس کسی که می‌خواهد از نیروهای انقلاب باشد باید به قانون و مقررات احترام بگذارد. بر همین اساس رهبر معظم انقلاب یکسری رفتارهای تند شامل به هم زدن مجالس و تحصن‌های نا‌بجا را قبول ندارند و مورد مذمت قرار می‌دهند. یا در بحث اخلاق، توصیه حضرت آقا به نیروهای انقلاب آن است که رفتارهایشان منطبق بر ویژگی‌های اخلاقی باشد تا آنجا که می‌توانند مدارا داشته باشند و خیلی از ویژگی‌های دیگر را می‌توان درباره انقلابی‌گری نام برد که رهبر انقلابی به آنها اشاره داشتند. پس معنی انقلابی بودن این نیست که نیروهای انقلابی قرار است دائم با دیگران درگیر شوند. یک وقت است که نقطه مقابل نیروهای انقلابی، نظام سلطه و نیروهای وابسته به نظام سلطه هستند. حتما نیروهای انقلابی با آنها سرسازش نخواهند داشت ولی وقتی مردم یا یک طیف سیاسی در داخل کشور نظراتی دارند و این نظرات را برای خودشان نگه می‌دارند یعنی اگر نخواهند بیایند که نیروهای انقلابی را حذف کنند نیروهای انقلابی هم تا آنجا که بشود ممکن است با آنها مدارا هم بکنند و آنها را ‌بی‌خطر بدانند و نسبت به آنها حساسیتی نشان ندهند بنابراین به نظر این بحث نیازمند تفسیری است تا شاخه‌های مختلف انقلابی‌گری درست تبیین شود.
نکته دیگر آن است که برخی معتقدند نباید معیار انقلابی و غیر‌انقلابی را در آرایش سیاسی کشور وارد کرد، چون اوایل دهه 80 هم یک شورای هماهنگی نیروهای انقلاب تشکیل شد و بعد از آنکه در شورای شهر دوم و مجلس هفتم توفیق داشت در زمان انتخابات ریاست‌جمهوری به انشقاق خورد و سپس به کارش پایان داد یعنی به نوعی چنین تقسیم‌بندی به انقلاب لطمه می‌زند چون ممکن است بعد از مدتی بین نیروهای انقلابی اختلاف و کشمکش به وجود بیاید، نظر شما چیست؟
 اوایل رهبری حضرت آقا، مجمع روحانیون خدمت ایشان رفتند و گفتند یک جریانی می‌خواهد خودش را به شما منتسب کند و نزد افکارعمومی حامی ‌ولایت‌فقیه تعریف شود و طیف مقابل خود را ضدولایت معرفی کند. رهبر معظم انقلاب به آنها گفتند «شما هم بگویید ما حامی ‌ولایت‌فقیه هستیم این مساله‌ای را به وجود نمی‌آورد.» اگر یک جریانی می‌خواهد برچسب غیرانقلابی بودن نخورد یا متهم به غیرانقلابی بودن نشود راحت است، می‌تواند نظرات و مواضعی داشته باشد که مشخص کند او هم انقلابی و قائل به‌ویژگی‌ها و شاخص‌ها و معیارهای انقلابی‌گری است. این طور نیست که یک طیفی بگوید ما انقلابی هستیم بعد طیف مقابل بپذیرد که غیر‌انقلابی است. آنها هم می‌توانند بگویند ما هم نیروهای انقلابی 2 هستیم. یعنی اگر عده‌ای خودشان را ذیل پرچم انقلاب قرار دادند در صورتی دیگران از ذیل آن پرچم خارج می‌شوند که مواضع‌شان مخالف ارزش‌ها و آرمان‌های انقلاب باشد. نکته دیگر آنکه ما باید موضع خودمان را مشخص کنیم که آیا می‌خواهیم در چارچوب ادبیات رهبری صحبت کنیم یا در ادبیات جریان‌های سیاسی؟ این دو با هم متفاوت است. در ادبیات رهبر معظم انقلاب جریان‌های سیاسی گذشته همچون آنچه در دهه شصت، هفتاد و الان اصولگرایی-اصلاح‌طلبی وجود ندارد، بنابراین اگر ایشان بحث انقلابی بودن را مطرح می‌کنند الزاما منظورشان فقط جریان اصولگرا نیست و طبیعی است که اگر مثلا جریان اصولگرایی می‌گوید خودش را انقلابی تعریف می‌کند این مقداری متفاوت است از تعریفی که رهبری از آرایش سیاسی کشور می‌دهند. بنابراین همه می‌توانند بگویند ما انقلابی هستیم اینکه خیلی خوب است. رهبری این چتر را باز کردند و همه می‌توانند ذیل این چتر قرار بگیرند. اگر کسی قرار نمی‌گیرد خودش دارد خودش را از ذیل آن چتر خارج و حذف می‌کند از طیف نیروهای انقلابی. 
تعریفی که رهبر معظم انقلاب از انقلابی‌گری دارند تعریف خیلی موسع و گسترده‌ای است بنابراین همه جریان‌های سیاسی موجود چه طیف‌های مختلف اصلاح‌طلبی و چه طیف‌های مختلف اصولگرایی می‌توانند با اتخاذ مواضع و رفتارهایی که از خود نشان می‌دهند خودشان را در ذیل انقلابی بودن تعریف و مصادیقی از انقلابی بودن را در خود متجلی و پررنگ کنند. 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
نیازمندیها
مطبوعات و خبرگزاریها