امروز سه‌شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۹:۴۲
کد خبر: ۲۵۲۰
تاریخ انتشار: ۰۱ تير ۱۳۹۵ - ۱۱:۴۵
دکتر مصطفی چمران در اسفند 1311 چشم به روی دنیا گشود. او پنج برادر داشت که همراه پدر و مادرش در یکی از محله‏های قدیمی تهران به نام سر پولک زندگی می‏کردند. پدر او کارگر ساده و زحمت‏کشی بود که در حلال و حرام دقت زیادی داشت.

او با شغل جوراب‏بافی، هزینه زندگی را تأمین می‏کرد؛ در حالی که همواره پول کمتری از مشتری‏ها می‏گرفت تا مطمئن باشد حق دیگران در روزی او آمیخته نیست. مادر مصطفی زن آگاهی بود که افزون بر رسیدگی به امور خانواده و تربیت فرزندان، از رشد علمی و سیاسی خود نیز غافل نبود. او اهل مطالعه و بحث درباره مسائل روز جامعه بود و همواره از اخبار و پیشامدهای کشورش خبر داشت.

هوش و نبوغ چمران، زبانزد دوست و آشنا بود. او تحصیلات ابتدایی و متوسطه‏اش را در مدارس انصاریه، دارالفنون و البرز تهران گذراند و در سال 1332، موفق شد برای ادامه تحصیل در رشته الکترونیک وارد دانشکده فنی تهران شود.

چمران پیش از سفر به امریکا

چمران، سه سال بعد با رتبه دانشجوی ممتاز، دانش آموخته گردید و با استفاده از بورس تحصیلی، عازم آمریکا شد. شهید چمران دوره کارشناسی ارشد را در دانشگاه تگزاس گذراند و مدرک دکترای خود را در رشته الکترونیک و فیزیک پلاسما، از دانشگاه برکلی در کالیفرنیا دریافت نمود. او که با نمره‏های عالی تحصیلات خود را به پایان رسانده بود، مدتی را در کنار دانشمندان و پژوهشگران بنام زمان خود، در یکی از مراکز تحقیقاتی به کار پرداخت.

مصطفی چمران در جوانی

پس از قیام خونین پانزده خرداد 1342، پیشگامان مبارزه بر ضد رژیم شاهنشاهی، به این نتیجه رسیدند که برای توسعه و تشدید ابعاد مبارزه بر ضد رژیم، به یک مبارزه سازمان‏دهی شده نیاز می‏باشد. از این رو، دکتر چمران به همراه بعضی دوستان مؤمن و هم‏فکر خود، به مصر می‏روند و سخت‏ترین دوره‏های جنگ‏های چریکی و پارتیزانی را که هم‏زمان با حکومت جمال عبدالناصر بود، فرا می‏گیرند.

در کنار ابراهیم یزدی و احسان شریعتی پس از مراسم تدفین دکتر شریعتی


دکتر چمران پس از بازگشت از مصر، برای مدتی به امریکا رفت و سپس به دعوت امام موسی صدر، رهبر شیعیان لبنان، از آمریکا به سوی لبنان هجرت کرد. ایشان درباره سفر خود به لبنان می‏گوید: «من در آمریکا زندگی خوشی داشتم واز همه نوع امکانات برخوردار بودم، ولی همه لذات را سه طلاقه کردم و به جنوب لبنان رفتم تا در میان محرومین و مستضعفین زندگی کنم». شهید چمران در لبنان با فراهم ساختن فعالیت‏های چریکی و تربیت جوانان جنوب لبنان، کوشید توانایی رزمی برادران لبنانی خود را برای مقابله با اشغالگران صهیونیست بالا برد.

در کنار همرزمان خود در جنبش "امل" در لبنان


وجود سرداری چون چمرانِ عارف و مجاهد و برخورداری او از خلوص و ایثار، امام موسی صدر را بر آن داشت که حرکت مسلمانان مبارز لبنان را سازمان‏دهی کند و به جوانان محروم و مستضعف آن دیار، هویتی تازه بخشد تا مبارزات آنان، رنگ تازه‏ای به خود گیرد.

چمران در کنار یدالله سحابی، مهندس بازرگان، شهید رجایی، شهید باهنر و محمد یزدی در تهران

دکتر چمران با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران، بعد از 23 سال هجرت، به وطن باز می‏گردد و همه تجربیات انقلابی و علمی خود را در خدمت انقلاب می‏گذارد؛ خاموش و آرام ولی فعالانه و قاطعانه به سازندگی می‏پردازد و همة تلاش خود را صرف تربیت اولین گروه‏های پاسداران انقلاب در سعدآباد می‏کند.

سپس در شغل معاونت نخست‏ وزیر در امور انقلاب شب و روز خود را به خطر می‏ اندازد تا سریع‏تر و قاطعانه‏ تر مسئله کردستان را فیصله دهد؛ تا اینکه بالاخره در قضیة فراموش ناشدنی «پاوه» قدرت ایمان، ارادة آهنینن و شجاعت و فداکاری او بر همگان ثابت می‏گردد.

مرحوم سید احمد خمینی در منزل شهید چمران

در آن شب مخوف پاوه، همة امیدها قطع شده بود و فقط چند پاسدار مجروح، خسته و دل‏شکسته در میان هزاران دشمن مسلح به محاصره افتاده بودند. اکثریت پاسداران قتل‏ عام شده بودند و همة شهر و تمام پستی و بلندی‏ها به دست دشمن افتاده بود و موج نیروهای خونخوار دشمن لحظه به ‏لحظه نزدیک‏تر می‏شد.

باران گلوله می‏بارید و می‏رفت تا آخرین نقطه مقاومت نیز در خون پاسداران غرق گردد. ولی دکتر چمران با شهامت، شجاعت و ایثارگری فراوان توانست این شب هولناک را با پیروزی به صبح امید متصل کند و جان پاسداران باقی‏مانده را نجات دهد و شهر مصیبت‏ زده را از سقوط حتمی برهاند.

آنگاه فرمان انقلابی امام‏ خمینی(ره) صادر شد. فرماندهی کل قوا را به دست گرفت و به ارتش فرمان داد تا در 24 ساعت خود را به پاوه برساند و فرماندهی منطقه نیز به عهدة دکتر چمران واگذار شد.

دیدار سید احمد خمینی با خانواده چمران

پس از یأس دشمن از تسخیر اهواز، صدام سخت به فتح سوسنگرد دل‏بسته بود تا رویای قادسیه را تکمیل کند و برای دومین ‏بار به آن شهر مظلوم حمله کرد و سه روز تانک‏های او شهر را در محاصره گرفتند و روز سوم تعدادی از آنان توانستند به داخل شهر راه یابند.

دکتر چمران که از محاصره تعدادی از یاران و رزمندگان شجاع خود در آن شهر سخت برآشفته بود، با فشار و تلاش فراوان خود و آیت‏الله خامنه‏ ای، ارتش را آماده ساخت که برای اولین ‏بار دست به یک حمله خطرناک و حماسه‏‏ آفرین نابرابر بزند و خود نیز نیروهای مردمی و سپاه پاسداران را در کنار ارتش سازماندهی کرد و با نظمی نو و شیوه‏ای جدید از جانب جادة اهواز سوسنگرد به دشمن یورش بردند.

شهیدچمران پیشاپیش یارانش، به شوق کمک و دیدار برادران محاصره شده در سوسنگرد، به سوی این شهر می‏شتافت که در محاصرة تانک‏های دشمن قرار گرفت. او سایر رزمندگان را به سوی دیگری فرستاد تا نجات یابند و خود را به حلقة محاصرة دشمن انداخت.

چمران در کنار مرحوم بازرگان و آیت الله خامنه ای
 

هرچه تنور جنگ گرم‏تر می‏شد و آتش حمله بیشتر زبانه می‏کشید، چهرة ملکوتی او، این مرد راستین خدا و سرباز حسین(ع)، گلگون‏تر وشوق به شهادتش افزون‏تر می‏شد تا آنکه در حین «رقص چنین میانه میدان» از دو قسمت پای چپ زخمی شد. خون گرم او با خاک کربلای خوزستان درهم آمیخت و نقشی زیبا از شجاعت و عشق به شهادت و تلاش خالصانه در راه خدا آفرید.

چمران در دیدار نیروهای هوانیروز با رهبرکبیر انقلاب

دهلاویه، حماسه آخر

آن شب، آخرین شبی بود که نوازش نسیم بهار برگونه های گلهای دشت بوسه می کاشت و برای سبزه ها غزل وداع می سرود و می رفت تا آمدنی دیگر. و اهواز زیر سایه سکوت شب، رؤیاهای شیرین پیروزی می دید.

ملاقات شهید چمران با مقامات خارجی در دوران وزارت دفاع

کسی چه می دانست فردا در «دهلاویه» چه خواهد گذشت؟ فقط خدا می دانست و شاید هم خاکریزهای دهلاویه! شب آبستن حادثه ای تلخ بود و گویی در سکوتی مرگبار منتظر خبری از نسیم صبح. و او بی اعتنا به تمام سیاهیها، اشکهایش را برای بارها و بارها پای ضریح سجاده به قربانگاه راز و نیاز می برد و می رفت تا آخرین نیایشهایش را بر صفحه صحیفه عشق، جاودانه سازد:

«خدایا! تو را شکر که مرا در آتش عشق گداختی. احساس می کنم این دنیا دیگر جای من نیست. خدایا! به سوی تو می آیم و از عالم و عالمیان می گریزم. تو مرا در جوار رحمت خود سُکنی ده».

محل شهادت شهید چمران در مسیر سوسنگرد به دهلاویه

هید دکتر مصطفی چمران که همه زندگی، درس و دانشگاه را رها کرده و آمده بود جبهه، تا به عشق خدا و کشور، با دشمن بجنگد، در یکی از عملیات ها، در شبی مهتابی، همراه دوستان خود داشتند به دشمن شبیخون می زدند.

در حین رفتن، ناگهان چمران می ایستد و رو به همراهان می گوید: به زیر پاهای خود نگاه کنید. آن ها نگاه می کنند، زمین پوشیده از گل های شقایق است. شهید چمران آن دشت را دور می زند و همراه یاران، از نقطه ای دیگر به دشمن حمله می کند. شهید چمران آن روز به دوستان خود چنین می گوید: ما نباید آن گل ها را زیر پای مان له کنیم. حال آن که عراقی ها آن جا را با تیر و خمپاره شخم می زدند. وقتی این ماجرا به گوش امام خمینی(ره) می رسد، امام می فرماید: «من چمران را دوست داشتم، اما الآن بیشتر دوست دارم.»

پیکر خونین شهید چمران پس از شهادت

امام خمینی، رهبر کبیر انقلاب، در پیامی به مناسبت شهادت دکتر چمران، وی را این‏چنین ستوده‏اند: «چمرانِ عزیز، با نیت پاک و خالص، غیروابسته به دسته‏جات و گروه‏های سیاسی و عقیده به هدف بزرگ الهی، جهاد را در راه آن از آغاز زندگی شروع و به آن ختم کرد. او در حیات، با نور معرفت و پیوستگی به خدا قدم نهاد، و در راه آن به جهاد برخاست و جان خود را نثار کرد. او با سرافرازی زیست و با سرافرازی شهید شد و به حق رسید».

 

مهدی چمران بر پیکر شهید مصطفی چمران


رهبر معظم انقلاب که هم رزم آن شهید در جبهه‏ های جنگ بود درباره او می‏فرماید: «شهید چمران، سال‏ها در سنگر جهاد فی سبیل اللّه‏ دل دشمنان خدا را لرزانیده بود. او با دل خداشناس و اراده خلل ناپذیرش، همیشه مشت آهنین خود را بر چهره دشمن نواخته بود و با این حال، او با روح لطیف و خلق ملکوتی و چشم خدابین، به ماورای محدوده‏ ها و تنگناهای مادی نظر دوخته بود. راه او، راه جهاد و تلاش برای حاکمیت اسلام و به زانو درآوردن کفر و استکبار جهانی، راه امام بزرگوار، راه نجات فلسطین و لبنان و راه نجات همه مستضعفان است».

 غاده جابر همسر چمران به همراه فاطمه  (دختر شهید نواب صفوی) بالای پیکر شهید چمران

پرتوهایی از کلام شهید چمران

خدایا می ‏خواهم فقیر بی ‏نیاز باشم که جاذبه‏ های مادی زندگی مرا از زیبایی و عظمت تو غافل نگرداند، خدایا خوش دارم گمنام و تنها باشم تا در غوغای کشمکش‏های پوچ مدفون نشوم.

خدایا درمندم و بندبند وجودم از شدت درد صیحه می‏زند، تو مرا در بستر مرگ آسایش بخش.

خسته شده ‏ام، پیر شده ‏ام، دل شکسته ‏ام.

ناامیدم، دیگر آرزویی ندارم، احساس می‏کنم که در این دنیا دیگر جای من نیست با همه وداع می‏ کنم و می ‏خواهم فقط با خدای خود تنها باشم.

خدایا به سوی تو می ‏آیم از عالم و عالمیان می ‏گریزم تو مرا در جوار رحمت خود سکنی ده.

(بخشی از نیایش شهید دکتر مصطفی چمران)

مراسم تشییع پیکر شهید مصطفی چمران



منبع : پایگاه خبری حامیان ولایت
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
نیازمندیها
مطبوعات و خبرگزاریها