ی‌گویند گذشته چراغ راه آینده است اما گاها حوادثی در حال و یا آینده رخ می‌دهد كه به كمك آن می‌توان گذشته را روشن كرد؛ به درستی آن را شناخت و براساس آن علل حوادث روز را واكاوی كرد. یكی از این اتفاقات را می‌توان فتنه سال 1388 دانست؛ فتنه‌‌ای كه شاید آغازش توسط دو چهره سرشناس وابسته به یك جریان سیاسی زده شد اما در نهایت عنان مدیریت امور از دست آنان خارج شد و دنباله‌رو مسیری شدند كه به مقصد نامعلومی می‌رفت.

در حوادث سال 88 كمتر كسی باور می‌كرد كه چهره‌هایی كه در زمانی رئیس جمهور٬ نخست وزیر٬ رئیس‌و نماینده شاخص مجلس٬ فرمانده جنگ تحمیلی و... بودند٬ در اردوگاه مقابله با جمهوری اسلامی حضور داشته باشند و به ایفای نقش بپردازند.  پس از گذشت 6 سال از این حوادث٬ با رجعتی به تاریخ می‌توان به بررسی دقیق این انحراف و چگونگی آن پرداخت.


فتنه 88  به طور حتم در كسری از زمان بوجود نیامده و زمینه‌سازان و افراد موثر در آن از مدتها پیش دارای چنین گرایشاتی بودند ولی شرایط زمانی اجازه بروز و ظهور آن را نمی‌داد. در تاریخ اسلام نیز نمونه‌های فراوانی از این اشخاص وجود دارد؛ كسانی كه در سپاه پیامبر(ص) شمشیر می‌زدند و تا پای شهادت پیش رفتند ولیكن دلبسته مطامع دنیوی بودند و پس از رسول خدا(ص) به مقابله با امیرالمومنین(ع) پرداختند و كردند آنچه كردند.


پس از پیروزی انقلاب اسلامی٬ به علت وجود دشمنان داخلی و خارجی٬ در جمع نیروها و  چهره‌های موثر انقلاب اختلاف چندانی وجود نداشت ولیكن پس از فتنه بنی‌‌صدر و آرامتر شدن فضا٬ اختلافاتی در بین نیروهای وابسته به انقلاب اسلامی پدید آمد. جامعه روحانیت مبارز نیز در این شرایط دچار اختلافاتی بود.

یكی از علل اختلاف٬ انتنخاب مجدد میرحسین موسوی به عنوان نخست وزیر در مجلس دوم بود. علی رغم مخالفت آیت الله خامنه‌ای رئیس جمهور وقت با انتخاب مجدد وی به عنوان نخست وزیر٬ برخی از افراد  همچون محسن رضایی ( خاطرات حجت الاسلام ناطق نوری٬ جلد 2٬ صفحه 81) در دیدار با امام(ره) عدم نخست وزیری موسوی را زمینه‌ساز شكست رزمندگان در جبهه‌ها تفسیر نمود. بر همین اساس امام(ره) تاكید بر تداوم نخست وزیری موسوی داشتند. آیت الله خامنه‌ای در نامه‌ای به امام نوشتند: «اگر حضرت عالی تشخیص می‌دهید كه باید مهندس موسوی را معرفی كنم، حكم كنید، شما رهبر هستید. شما روز قیامت جواب دارید، ولی من جواب ندارم كسی را كه مصلحت نمی‌دانم، نخست وزیر كنم، مگر این كه حكم ولی فقیه بالای سر او باشد. حضرت عالی حكم كنید تا من ایشان را بگذارم» در پاسخ این نامه٬ امام در جمع برخی از یاران صریحا فرمودند كه حكم نمی‌كنند و به عنوان یك شهروند نظر می‌دهند.


در روز رای اعتماد به مهندس موسوی٬ در بین نمایندگان مجلس برای رای اعتماد به موسوی٬ دو دستگی پدید آمد. عده‌ای كه بعدها از جامعه روحانیت مبارز جدا شدند٬ براین عقیده بودند كه هرچه امام می‌فرمایند باید عملی شود و هیچ تخلفی نباید در آن امر صورت گیرد.اما روحانیون روحانیت مبارز بر این عقیده بودند نظر امام اگر حكم حكومتی بود حتما باید اجرا شود اما اگر ارشادی باشد انسان می تواند طبق نظر خود عمل كند. بر همین اساس نیز 99 نفر از نمایندگان به موسوی رای اعتماد ندادند. این اقدام اولین نشانه بروز اختلاف عملی در جامعه روحانیت مبارز بود.


یكی دیگر از اختلافات٬ اقتصاد دولتی و خصوصی بود. اقلیت جامعه روحانیت مبارز بر اقتصاد دولتی و محدود كردن بخش خصوصی تاكید می كردند. در صورتی كه اكثریت٬ دولت را ناظر و كنترل كننده اقتصاد می‌دانستند و تاكید می‌كردند دولت باید عرصه را برای حضور  بخش خصوصی در اقتصاد فراهم كند.

*بالا گرفتن اختلافات در جامعه روحانیت مبارز


اما اوج اختلافات در درون جامعه روحانیت مبارز به اواخر عمر مجلس دوم بازمی‌گردد كه در آن  بحث‌ها و جدل‌ها به نطق‌های پیش از دستور كشیده شد. یكی از تندترین انتقادات را صادق خلخالی (از نمایندگان برجسته جریان چپ) در 66.10.22 علیه جامعه روحانیت داشت. او می‌گفت كه جامعه روحانیت مبارز یك لیست انتخاباتی تدوین كرده و اسم دو نفر (آقای‌ هاشمی و آقای كروبی) را برای گم كردن اذهان مردم در بالای آن نوشته است و تلاش دارد مابقی اسامی را از افرادی كه از نظر امام پوچ و بدتر از اسرائیل بوده‌اند٬ در ردیف كاندیداها معرفی كند.
 یك هفته بعد٬ حجت الاسلام ناطق نوری، جواب این سخنان را داد. او گفت: « اینكه گفته شده لیستی تهیه شده قطعاً خلاف است یا خلاف به عرض آقایان رسانده‌اند. این‌كه گفته شده اسامی‌ آقایان‌هاشمی و كروبی را بالای لیست می‌گذارند و بقیه را از افراد هیچ و پوچ می‌گذارند توهین به دیگران و خلاف شرع است.»


ناطق كه گویا از احتمال انشعاب در جامعه روحانیت آگاه بود٬ خطاب به منتقدین گفت: «البته شما می‌توانید به جای تخریب دیگران، جمعیتی تحت هر عنوان دیگری راه بیندازید كسی جلو شما را نمی‌گیرد، لكن هم روحانیون محترم تهران و سایر بلاد و هم مردم شریف تهران بدانند كه این تشكل‌های مخفی و غیرمخفی تحت عناوین مختلف مثل جمعی از روحانیون مبارز تهران و یا هر چیز دیگری كه احتمالاً به وجود خواهد آمد، ربطی به جامعه روحانیت مبارز تهران ندارد و زیر نظر جامعه روحانیت تهران نیست.»


با نزدیك شدن به زمان انتخابات مجلس٬ جامعه روحانیت مبارز به عنوان تشكلی شاخص می‌توانست نقشی مهم در خط‌دهی به مردم داشته باشد و لذا تك تك ردیف‌های لیست انتخاباتی آن، حائز اهمیت بود. انتخاب مصادیق كاندیداها از روی نگرش‌ها انجام می‌شد و وقتی كه نگرش‌ها تفاوت داشت مصادیق هم متفاوت می‌شد. در اینجا بود كه اختلافات قبلی در درون جامعه روحانیت سر باز كرد. جناح اقلیت جامعه روحانیت – كه بعدها مجمع روحانیون مبارز را تشكیل دادند- اصرار داشتند كه ‌هادی غفاری و فخرالدین حجازی در لیست باشند ولی اكثریت اعضا با این تصمیم مخالف بودند. علت مخالفت هم آن بود كه معتقد بودند این افراد صلاحیت حضور در مجلس را ندارند و حائز ویژگی‌های كافی نیستند.


آیت‌الله مهدوی كنی در باب اختلاف بر سر تعیین مصادیق كاندیداها گفته‌اند: «ما می‌گفتیم در جامعه روحانیت وظیفه ما این است كه خطوط را حفظ كنیم و تأیید بعضی از افراد، شكستن این مرزهاست.» (مصاحبه با نشریه یادآور، شماره اول، صفحه20)

* چگونگی تشكیل مجمع روحانیون مبارز


در طرف مقابل، مطرح‌كنندگان این افراد هم این طور مطرح می‌كردند كه اینها افرادی مبارز و انقلابی‌اند و جامعه روحانیت مبارز با تأیید نكردن این افراد انحراف خود را نشان می‌دهد. در اینجا بود كه تمام اختلافات قبلی٬ دست به دست هم داد و بحث اختلاف بر سر لیست انتخاباتی به عنوان جز اُخری از علت تامه محسوب شد و بحث انشعاب قطعی گردید؛ چراكه جناح اقلیت جامعه روحانیت می‌دیدند كه به دلیل كم تعداد بودن در آنجا هر چه هم مخالفت كنند نمی‌توانند نظرات خود را مصوب نمایند و لذا تلاش‌هایشان به ثمری نمی‌رسد و نمی‌توانند منویات خود را به كرسی بنشانند. بر همین اساس سید محمد خاتمی و موسوی خوئینی‌ها با مهدی كروبی ملاقات كردند و پیشنهاد انشعاب از جامعه روحانیت مبارز را مطرح كردند. انشعاب در جامعه روحانیت مبارز را می‌توان اولین واكنش جریان چپ (اصلاحات) به عدم پذیرش رای اكثریت تلقی كرد.

*ناطق نوری: كسانی كه به خاطر آنها جدا شدید٬ قبولتان ندارند


برخی چهره‌های با نفوذ در مجلس٬ پس از این انشعاب به سران مجمع روحانیون مبارز هشدار دادند كه در پشت این انشقاق كسانی هستند كه نه جامعه روحانیت و نه مجمع روحانیون را قبول ندارند اما این هشدارها فایده‌ای نداشت. حجت الاسلام ناطق نوری در این باره می‌گوید: در مجلس‌ سوم‌ كه‌ آقای‌ كروبی‌ رئیس‌ مجلس‌ بودند، ملاقاتی‌ با ایشان‌ داشتم‌.  در این‌ دیدار به‌ ایشان‌ گفتم‌: «با تشكیل‌ مجمع‌، شما از ما جدا شدید، اما كسانی‌ كه‌ شما به‌ خاطر آنها از ما جدا شدید، و عمدتاً هم‌ اعضای‌ تحكیم‌ وحدت‌ هستند؛ نه‌ ما را قبول‌ دارند و نه‌ شما را و به‌ اعتقاد بنده‌ اصلاً آخوند را قبول‌ ندارند؛ منتها زیر عبای‌ ما می‌آیند و استفاده‌ی‌ ابزاری‌ می‌كنند. بعداً هم‌ به‌ قول‌ معروف‌ كشك‌ خودشان‌ را می‌سایند و این‌ خسارت‌ بزرگی‌ است‌.» حتی‌ به‌ ایشان‌ گفتم‌: «دیدگاه‌های‌ ما بسیار نزدیك‌ است‌ و اختلاف‌ مبنایی‌ نداریم‌، اگر گاهی‌ اختلافی‌ هم‌ احساس‌ می‌شود، ناشی‌ از سلیقه‌ها می‌باشد، لذا جهت‌ كاهش‌ تنش‌ها بهتر است‌ برای‌ انتخابات‌ مجلس‌ چهارم‌، جامعه‌ و مجمع‌ یكی‌ شوند و یا حداقل‌ لیست‌ مشترك‌ بدهیم‌.» آقای‌ كروبی‌ خودش‌ واقعاً می‌پذیرفت‌، اما ایشان‌ گفت‌ بروم‌ و با رفقا صحبت‌ كنم‌ كه‌ البته‌ رفقای‌ ایشان‌ نپذیرفتند.


همین اتفاق نیز افتاد و مجمع روحانیون مبارز رفته رفته از خط امام فاصله گرفت. آنان جامعه روحانیت را مصداق اسلام آمریكایی و خود را منادی عدالت و در خط امام و مروج اسلام ناب می‌خواندند. با همین ترفند نیز توانستند مجلس سوم را قبضه كنند. اما «پس از رحلت حضرت امام٬ برخی از اصلاح‌طلبان به جای تحكیم ارتباط با مردم، فكر كردند كه برای رسیدن به قدرت باید به خارج از مرزها متمركز شوند». (محتشمی‌پور در نشست آسیب‌شناسی اصلاح‌طلبان) آنان در سخن خود را در چارچوب نظام و طرفدار امام و رهبری قلمداد می‌كردند ولی در عمل سیاست‌های ضد آن را اجرایی می‌كردند. با استفاده از همین روش و ترسیم چهره‌ای حامی رهبری و ولایت فقیه از خاتمی٬ توانستند پیروز هفتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری شوند. «با روی كارآمدن دولت اصلاحات این قشر هم با اصلاحات آمدند و لذا در دوره‌ی اصلاحات علی‌رغم اینكه شعارهای امام (ره) و انقلاب سر داده می‌شد در عمل اصلاح‌طلبان روش دیگری را اتخاذ می‌كردند»(محتشمی‌پور) پس از تصاحب كرسی های مجلس ششم توسط اصلاح‌طلبان و اتخاذ مواضع چالشی٬ «رفته رفته سخنان جمع ویژه‌ای از اصلاحات كه با اصل اسلامیت نظام مخالف بودند٬ باعث رویگردانی قشر عظیمی از جامعه نسبت به اصلاحات شد. به روایتی دیگر اصلاح‌طلبان به پیمانی كه با مردم بسته بودند٬ وفادار نماندند. آنان همچون زمان پیامبر كه بنی‌اسرائیل پیمان‌شكنی كردند، پس از دوم خرداد 76  نقض پیمان كردند و نتیجه همان است كه برای بنی‌اسرائیل اتفاق افتاد، چراكه به قول امام مردم با كسی عقد اخوت نبسته‌اند، وقتی انحرافی می‌بینند آنها را كنار می‌گذارند. در بخشی از اصلاح‌طلبان نیز انحراف رخ داد و به هرحال وقتی عذاب الهی آمد، تر و خشك با هم سوخت.»(محتشمی پور)


جریان اصلاح‌طلب در این دوره شعارهای خلاف اصول فكری امام(ره) مطرح می‌كرد:«وقتی به نام اصلاحات شعارهای خلاف اصول فكری انقلاب و امام (ره) را می‌دهند، اسلامیت و استقلال زیر سؤال می‌رود.»(محتشمی پور)


رفته رفته حركات و «مواضع سینوسی اصلاح‌طلبان آنان را از شخصیت‌های سوپرمذهبی به سوپرآمریكایی تغییر و حیثیت اصلاحات را به باد داد.» (تاجیك در نشست آسیب‌شناسی اصلاح‌طلبان) «رهبران اصلاح‌طلب نیز آن‌گونه كه امام با انحراف رژیم شاه مبارزه كرد، نتوانستند با انحراف در جریان اصلاحات مبارزه كنند و در نتیجه وقتی از درون اصلاحات برخی اعلام ‌كردند كه مشكل ما اصل 110 قانون اساسی است٬ رهبراین جریان این افراد را طرد نكردند.»(محتشمی پور)

* آغاز شعار نه غزه نه لبنان از كجا بود؟


یكی از اصول انقلاب كه جریان اصلاحات علی‌رغم مدعای پیروی از امام(ره) آن را زیر پا گذاشت٬ حمایت از مظلومان و علی الخصوص مساله فلسطین بود. مجلس ششم در مساله انتفاقه فلسطین مواضع غیرقابل توجیهی از خود نشان داد و عملا به محور مقاومت پشت كرد. علی اكبر محتشمی پور دبیركل وقت جمعیت دفاع از مردم فلسطین در این باره می‌گوید: «در مجلس ششم علی‌رغم داشتن ریاست جبهه‌ی اصلاحات و فراكسیون اكثریت در مجلس، تنهای تنها بودم؛ یعنی همواره برای یك حمایت جزئی از انتفاضه‌ی فلسطین باید كلی وقت صرف می‌كردم. با نمایندگان مجلس با روحیه‌ی صاف و قلبی بدون غل‌وغش صحبت می‌شد و آنها نیز قبول می‌كردند اما سران آنها نه. بدون اینكه وقتی برای فعالیت‌ها با بدنه اصلاح‌طلبان جهت تعامل داشته باشم، با مخالفت و برخورد قیم‌مابانه با نمایندگان مردم مواجه می‌شدم؛ مثلاً پس از انتفاضه‌ی مسجدالاقصی در مجلس مطرح كردیم كه یك كنفرانس بین‌المللی گذاشته شود، آقای خاتمی و آقای كروبی نیز موافقت كردند اما در مجلس ششم دچار چالش عجیبی شدیم و بهانه‌های مختلفی در این مورد مطرح شد مبنی بر اینكه از این كنفرانس استقبال نخواهد شد، اما من دلایلی داشتم كه تعداد خوبی شركت می‌كنند و به‌هرحال كنفرانس برگزار شد و استقبال نیز خوب بود. پس از پایان كنفرانس تصویب شد كه دبیرخانه‌ی دائمی تشكیل شود، اما پس از مدتی هیئت رئیسه‌ی مجلس بدون حضور آقای كروبی تصویب كردند كه دبیرخانه‌ی كنفرانس باید تعطیل شود، درحالی‌كه آنها حق این كار را نداشتند چون در قطعنامه‌ی پایانی كنفرانس چنین چیزی آمده بود، لذا در جلسه‌ی هیئت رئیسه دوم این موضوع مجدد تصویب شد. پس می‌بینید كه ما با چنگ و دندان توانستیم مسئله‌ی حمایت از فلسطین را حفظ كنیم».

سالها بعد مهدی كروبی دبیركل مجمع روحانیون مبارز پس از شكست در نهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری و عدم حمایت اصلاح‌طلبان از وی٬ ضمن جدایی از مجمع روحانیون٬ حرفهای تندی را علیه این تشكل زد و گفت كه «معتقدم كسانی كه از ابتدا با صراحت با برخی مواضع امام مخالف بودند، قابل اعتمادتر هستند تا كسانی كه هر روز به یك رنگ درمی‌آیند و اگر لازم باشد از هركس خط امامی‌تر می‌شوند و اگر هم روزی اقتضا كند تمام دیدگاه‌های امام از جمله مبانی ایشان در جمهوری اسلامی و حكومت دینی را نفی می‌كنند.»

*انتقاد كروبی از دورویی اصلاح‌طلبان
طولی نكشید كه این پیش بینی كروبی برای جریان اصلاح‌طلب و علی‌الخصوص خود او به حقیقت پیوست. در دهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری٬ مهدی كروبی و میرحسین موسوی دو تن از داوطلبین این انتخابات مواضعی بر خلاف آنچه در گذشته بیان می‌كردند٬ مطرح كردند. عضو اقلیت جامعه روحانیت مبارز كه به علت عدم تمكین در برابر رای اكثریت در جامعه٬ از طراحان انشعاب در جامعه روحانیت بود٬ در انتخابات دهم به همراه میرحسین موسوی و در حالی كه آرایی به مراتب كمتر از آرای باطله داشت٬ به رای اكثریت تمكین نكردند و با ادعای تقلب٬ نتیجه انتخابات را نیز نپذیرفتند و بساط آشوب در كشور را پهن كردند. آنان كار را تا جایی پیش بردند كه نظام را متهم به تجاوز جنسی به دستگیرشدگان حوادث پس از انتخابات به نحوی كردند كه منجر به پارگی در سیستم تناسلی‌شان شده است.( بی بی سی فارسی 1388.5.18) كروبی تا جایی در این مسیر پیش رفت كه رژیم را متهم به جنایت‌هایی كرد كه روی شاه را نیز سفید می‌كند.( مهدی كروبی؛ سایت موج سبز آزادی 1388.6.28)


پس از خطبه 29 خرداد رهبر معظم انقلاب و تاكید ایشان به سعه صدر٬ مجمع روحانیون مبارز كه روز پنجشنبه ۲۸ خرداد 1388، اعلام كرده بود٬ روز شنبه ۳۰ خرداد، از ساعت ۱۶ راهپیمایی‌ اعتراضی از میدان انقلاب تا میدان آزادی برگزار خواهد كرد٬ تا ساعت ۱۵ روز 30 خرداد حاضر نشد تا اعلامیه راهپیمایی را لغو كند و فقط دقایقی مانده به ساعت ۱۶ یك مقام آگاه در مجمع روحانیون مبارز به خبرگزاری‌ها گفت: از آنجا كه مجوزی برای راهپیمایی امروز صادر نشده و احتمال درگیری و برخورد از سوی نیروی انتظامی وجود دارد، ‌ لذا مجمع تصمیم گرفت كه تجمع امروز را لغو نماید.


با تداوم اعتراضات خیابانی٬ رفته رفته جنس شعارهای معترضین تندتر شد و از اعترضات به نتیجه انتخابات و ادعای تقلب به شعارهای علیه نظام٬ ولی فقیه و اسلام  تبدیل شد. شعارهای «نه غزه٬ نه لبنان٬ جانم فدای ایران»٬ «استقلال٬ آزادی٬ جمهوری ایرانی» و... شاید بخشی از همان اقتضائاتی بود كه به گفته كروبی باعث شد " تمام دیدگاه‌های امام از جمله مبانی ایشان در جمهوری اسلامی و حكومت دینی" توسط جریان اصلاحات نفی شود.


اكنون 6 سال از فتنه 88 می‌گذرد و برخی چهره‌های این جریان كه در آن دوران بر آتش فتنه می‌دمیدند٬ به اشتباه خود معترفند ولیكن از بیان آن هراس دارند. كسانی كه نظام را به تقلب در انتخابات متهم می‌كردند٬ در خفا به پای صندوقهای رای رفتند و در عمل صحت انتخابات‌ را در كشور تائید كردند و در جلسات خصوصی نیز بر عدم تقلب در انتخابات تاكید كردند. آنان پس از گذشت چند سال از فتنه 88 ٬ بسیاری از گفته‌ها و اقدامات خود را نفی كردند و مدعی شدند شعار نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران٬ یك دروغ شاخدار» علیه اصلاح‌طلبان است.


در پایان باید گفت كه بررسی تاریخی سوابق اصلاح‌طلبان و آنچه چهره‌های این جریان در آسیب شناسی اصلاحات بیان كرده‌اند٬ خود گواه این مطلب است كه انحراف اصلاحات٬ تنها در فتنه 88 صورت نگرفته و این جریان سیاسی از مدتها قبل دچار انحرافاتی بودند؛ انحرافاتی كه فتنه 88 را رقم زد.