امروز يکشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۷:۳۸
کد خبر: ۲۰۷۷
تاریخ انتشار: ۱۲ دی ۱۳۹۴ - ۲۲:۴۰
مدیرمسئول هفته‌نامه یالثارات‌الحسین (ع) در سرمقاله این هفته‌نامه نوشت:

امام حسین علیه‌السلام: امری(ظهور)که چشم به راهش هستید، رخ نخواهد داد تا آنکه برخی از شما از بعضی دیگر بیزاری جوید، بر چهره‌های دیگران آب دهان اندازد،به کفر آنان شهادت دهد و به ایشان ناسزا گوید.
(راوی گوید)گفتم:در آن زمان هیچ خیری نیست؟!

فرمود:«همه خیرها در همان زمان است؛ قائم عجّل الله فرجه ما برمی‌خیزد و همه اینها را بر می دارد»*

نقل مشهوری می گوید،یکی از عالمان وارسته دینی وولایی،روزی بر فراز منبر گفت:«ای مردم،صدوبیست وچهار هزار پیغمبر آمدند و همه گفتند ای مردم! مشرک نباشید، اما من امروز می خواهم بگویم:ای مردم،مشرک باشید»این سخن کنایه آمیز و عبرت آموز آن عالم، به مردم فهماند که اگر در امّت های پیشین پیامبران با انسانهایی روبرو بودند که برای خدا،شریک قائل بودند و در نتیجه مشرک بودند،اما در دوره ما،اصلاً خدا را به حساب نمی آورند. شما الاقل اندکی هم که شده خدا را به حساب آورید و به کلی او را فراموش نکنید.

شبیه همین بیان کنایی این عالم الهی،در دوره ما نیز قابل تصّور است:بدین معنا که پیامبرمکّرم اسلام، در یکی از دعاهای کوتاه همیشگی، در حال سجده و با تضرّع و انکسار کامل به خداوند عرض می کرد:«خدایا لحظه ای مرا به خود وامگذار»یعنی حتی یک لحظه. اما در دوران ما- مع الاسف- باید اینگونه دعا کرد که «خدایا لحظه ای مرا به خود وامگذار.» یعنی لااقل یک لحظه!

آری؛ این حقیقتی است که در دوره آخرالزمان که ما در آن قرار داریم،فرهنگ مهاجم لیبرالی- که متأسفانه عملاً توسط دولتمردان و دولتزنان تبلیغ و ترویج می شود- این امکان را به ما نمی دهد که حتی لحظه ای با خدا ارتباط داشته باشیم؛ یعنی ایجاد همان از «خود بیگانگی» که در این گفتار مجدداً اشاراتی به علل و عوامل و چگونگی آن خواهیم داشت.

در بیان برخی مفسران کتاب الهی، نفس و«خود»اصلی انسان در عین آن که یک حقیقت واحد است،اما در عین حال دارای مراتب است.آیت الله جوادی آملی- در آثار تفسیری خود- می گوید:«در قرآن کریم از اموری مانند ظلم انسان به خویش،خودفراموشی،خیانت به خویش و...فراوان یاد شده که همگی از آثار خودباختگی انسان است»۱ و لااقل ده دسته از آیات قرآن را در اثبات این واقعیت (وجود باختگی) بر می‌شمارد.

ایشان پس از بیان و شرح آیات مزبور این گونه بر خطر از خود بیگانگی اشاره و سپس جمع بندی می کند:«خودفراموشی و از خودبیگانگی،موجب می شود که ارتباط انسان با حقیقت وجودی خویش منقطع گردد و چون حقیقت فطری انسان آینه ای است برای تماشای مبدأ و معبود هستی،با تیره شدن این آیینه ارتباط انسان با خدا نیز قطع می شود؛ زیرا هویت انسان، مرآت(آینه)خداست و هرکس با تأمل در خویش،یعنی با تدّبر در آیینه،خداوند را خواهد شناخت. اگر آینه غبارین شد،شخص نگاه کننده نمی تواند چیزی را در آن ببیند،از این رو ارتباط او با خداوند منقطع می گردد و نتیجه آن است که خدای سبحان،چنین انسانی را به حال خود رها می‌کند.»۲

نکته دیگر آن که:این چنین نیست که انسان از خودبیگانه و خود باخته، به حال خود برقرار بماند. زیرا شیطان سوگند خورده‌ای برای دشمنی او پیوسته در کمین است.

عملکرد این دشمن دیرینه به بیان امیر بیان و جهاد،امیرالمومنین علیه‌السلام چنین است:«شیطان در سینه چنین انسانی لانه می‌کند،تخم می گذارد و جوجه ها از تخم بیرون می آیند.این جوجه ها،مرتباً در سینه و دل او راه می روند و به تدریج سراسر وجود او را در سیطره خود می گیرند.(در این صورت و هنگامی که مرکزیت وجود انسان به اشغال شیطان در آمد،از این پس این شیطان است) که با چشم چنین انسانی می بیند و همین شیطان است که با زبان چنین انسانی سخن می گوید.(در این صورت)شیطان آنها را بر مرکب گمراهی سوار و گفتار و رفتار سست و بیهوده را در نظر آنان می آراید.»۳

اکنون،با عطف توجه به حقایق الهی اشاره شده باید نظری به کنش‌گران و صحنه پردازان عرصه سیاست و فرهنگ در جامعه کنونی داشت.

یکی از تاریک فکرانی که همواره مورد علاقه براندازان خارجی بوده، تمام عملکرد آمریکایی ها در دوره تهاجم و کشتار مردم عراق و فجایع پس از آن را تحت عنوان دمکراسی برون زا، توجیه و حتی به نفع مردم عراق می نامد و از قضا همین عنصر کذایی ،در بین گمراهان سیاسی- که بعضاً زمام امور مردم مسلمان را در دست داشته و دارند- به عنوان نظریه پرداز لیبرالیسم و آزادی و مخالف با توتالیتاریسم و استبداد دینی، مشهور شده است. دامن‌زدن به فمینیسم، حضور و جولان لجام گسیخته زنان سرکش در جامعه، تلاش برای ورود زنان به ورزشگاه های مردان و بسیاری مفاسد اجتماعی کنونی جامعه، اتفاقاً،از ناحیه همین افراد است. همچنین تقبیح و تلاش برای تعطیل فریضه محوری امربه معروف در جامعه از همین آبشخور است. و لو زیر لوای عبا و قبا و عمامه ترویج شود و در یک کلام«نابودی فضیلت های انسانی،بهایی است که برای حفظ آزادی سیاسی (به عنوان توجیه موجودیت نظام لیبرال دمکراسی) پرداخته می شود.»۴

در توضیح عینی و مصداقی گزاره یاد شده،یک فیلسوف غربی،چنین گفته است:«آمریکا،آرمانشهر تحقق یافته است.آمریکا نسخه اصلی مدرنیته است... اینجا همه چیز ساختگی است.هرزگی این جامعه نشانه آزادی اش است... گرایش جنسی،خودش را در تمام ناهنجاری ها و انحرافاتش آزاد می کند،شعائر،آداب و رسوم،جسم و زبان خودشان را در گردش هرچه سریعتر مُد آزاد می کنند. اینجا نه ابرها،بلکه مغزها پنبه مانندند.»۵

در این میان،طُرفه آنکه، همان کسانی که الگوی مدینه فاضله آمریکایی را به تاریک فکران داخلی دیکته کردند،راه برون رفت از پیامدهای دامنگیر آن را هم مستقیماً در سفر به ایران به خودباختگان مدعی آموختند:«اگر، یک پراگماتیست بخواهد به خدا اعتقاد داشته باشد، باید خیلی چیزها را دور بریزد. ازجمله چیزهای دور ریختنی عبارت اند از :مرجعیت قرآن،مشیت الهی،شعائر مذهبی و بسیاری چیزها که خداپرستان از کنار گذاشتنشان اکراه دارند.»۶

آری،برای خودباخته کردن مردم و خدا زدایی از جامعه،نه احتیاج به شعار بر علیه خداوند است و نه پوشیدن لباس سینیوری و ریش پرفسوری و کلاه یانکی آمریکایی. مگر تعطیل کردن امربه معروف و حمایت از جولان زنان شیطان صفت و غیرت کُش، کم خدمتی است؟!

***

در ادامه بازخوانی دستورالعمل امام عصر علیه السلام به این فراز می رسیم:«خدایا، ما به تو شکایت می بریم از این که پیامبر ما در بین مانیست،امام ما از ما غایب است. سختی زمانه بر ماست،فتنه ها و ابتلائات بر ما واقع شده است، دشمنان علیه ما همدست و هم افزا شده‌اند، دشمنان ما بسیار و تعداد ما اندک است. بار خدایا! در این موارد برای ما گشایش بده با پیروزی زود رس و یاری شکست ناپذیر از طرف خودت و امام عدلی که آشکارش کنی، اجابت فرما ای معبود حق.

بارخدایا،ما از تو می خواهیم که به ولیّ خودت اجازه فرمایی تا عدلت را در میان بندگان آشکار و برقرار سازد،دشمنانت را در سراسر شهر ها و بلاد به هلاکت رساند به گونه ای که برای ظلم وستم هیچ ستونی باقی نگذارد،بلکه آنرا در هم شکنی، هیچ باقی مانده ای به جا نگذاری،بلکه آنرا به باد فنا دهی.هیچ توان و نیرویی جز آن که آنرا سست و بی رمق سازی و هيچ پايه اي را مگر اين که ويران کني، و هيچ شمشیر براّنی مگر اين که آنرا کُند، و هيچ سلاحي را باقی مگذاری مگر آن که آنرا از کار بیندازی، و هيچ پرچمي مگر اين که سرنگون گرداني، و هيچ قهرماني مگر اين که بر خاک هلاکت افکني، و هيچ ارتشي مگر اين که خوار و زبون سازي. پروردگارا آنان را با سنگ کوبنده خود و شمشیر برّنده ات و آن سخت گیری که علیه مردم بدکردار به کار می گیری،بزن و به دست ولیّ ات و دستان مؤمنین،دشمنان خود و دشمنان ولیّ ات و دشمنان رسولت - که درود خدا بر او و بر خاندانش باد- را عذاب کن»

و سرانجام در پایان گفتار،چند نکته جهت فهم بهتر و التزام بیشتر به این فراز از دستورالعمل حضرت ولیّ الله اعظم،امام عصر عجل الله فرجه:

۱- چرا شکایت:توجه به چند نکته برای پاسخ لازم است اولاً همین جملات ابتدایی این فراز به خوبی آشکار می سازد،که منتظر بی کار ننشسته و با جدیت درگیر مبارزه است و اینک در کوران شداید مبارزه، از خداوند استمداد می کند و از خداوند به جدّ یاری می طلبد و دقیقاً به نقطه ای از جهاد و مبارزه که خداوند برای تربیت و شکوفایی او در نظر داشته رسیده است.بدیهی است که پاسخ پروردگار در چنین موقعیتی مثبت باشد.(شبیه همین استمداد مؤمنان از خداوند در قرآن کریم به عنوان یک سنت جاری الهی مطرح شده و پاسخ خداوند در کوران بلا و ابتلاءمؤمنان آن بوده است که «یاری خداوند نزدیک است»۷

ثانیاً گرایش به اولیاء الهی در ذات و فطرت انسان نهاده شده و انسانی که هنوز دچار خودباختگی و از خودبیگانگی نشده باشد،مرتباً به دنبال نبیّ و ولیّ خداست و در واقع ابتلائات،موجب می شود انسان از صمیم دل و جان و با جدّیت و با اخلاص،آن گرایش فطری را به زبان آورد: خدایا،پیامبر و امام کجایند و چرا ما از آنها به دور افتاده ایم؟! درواقع این درخواست انسان مؤمن،بازتاب دادن همان ندای فطری خدادادی انسان به خداوند است و در واقع عرض عطش و نیازمندی به ولیّ خدا به محضر خداوند است. همان ولیّ خدا که مظهر قدرت و توان و یاری الهی است و غالب و شکست ناپذیر است و جبران شکست ها و ضعف‌ها و نیازهای ماست.

۲- چرا نفرین: در گفتارهای پیشین اشاره شد که تولّی و تبری دو ویژگی بسیار مهّم و خاص حزب الله است همان حزب الله که یاران حضرت حجت در دوران ظهورند.در واقع تبّری نشان صحت تولّی و محبت به ولیّ است که در عمق جان مؤمن قرار دارد.سخن بلندی از مرحوم آیت الله بهجت در توضیح محبت صادقانه وجود دارد که نیاز به تبرّی را به عنوان لازمه ضروری محبت که منشاءتولّی است مشخص می کند:« محبّت صادقانه این است که محبّتِ مخالف در آن نباشد. هر کس به هر کدام از این چهارده معصوم (علیهم السلام) محبّت داشته باشد، کارش تمام است. فقط شرطش این است که محبّتش راست باشد.»۸ پرواضح است که نفرین یا به بیان آوردن بیزاری و تبرّی از دشمنان خدا و ولیّ خدا- که ولایت و محبّت آنان رمز ماندگاری ماست- موجب خلوص و کارآمدی محبّت خواهد بود و تمرین و تلقین محبّت صادقانه و توّلیِ راستین است.

۳- وسخن پایانی در این گفتار آنکه،عصر کنونی ما،عصر آخرالزمان و پیشاروی ظهور و بروز امام زمان سلام الله علیه هم ،بدترین زمان است - به شرحی که در بخش نخست این گفتار اشارت رفت - و هم، بهترین زمان برای مؤمنان؛بدلیل دستورالعمل و مأموریتی که ولیّ الله عصرسلام الله علیه برای مؤمنان مقرر فرمودند- که موضوع بخش پسین این گفتار هاست- و همچنین به دلالت سخنی که در ابتدای گفتار از بیان حضرت سیدالشهداء علیه السلام ذکر کردیم و هم به دلالت بشارتی که پیامبر مکّرم فرمود:«ای علی، بدان بی گمان شگفت انگیز ترین مؤمنان و بزرگترین اهل یقین، گروهی اند که در آخرالزمان به سر می برند؛پیامبر را ندیده اند و حجّت از آنها پنهان شده است؛اما با این حال،به مرکّب سیاه روی کاغذ(متون دینی)ایمان آورده اند.»۹

یاران همراه!این مقال تلاشی بود در تبیین ویژگی هایی که به مادون انسانیت و اسفل سافلین می کشاند و اشارتی به دستورالعملی که به اعلی علّیین می رساند.شما چه فکر می کنید؟

آیا با بیانی که سیدالشهداءفرمودند راهی به جز مبارزه برای گریز از اسفل سافلین به سوی اعلی علیین هست؟!

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
نیازمندیها
مطبوعات و خبرگزاریها