اشاره: سرلشکر سيد يحيي رحيم صفوي در گفتوگو با خبرگزاري فارس به تشريح برخي ناگفتهها از تدابير مقام معظم رهبري در برخورد با حوادث داخلي و بينالمللي در 22 سال گذشته و نيز برخي مسائل ديگر پرداخت.
گزيدهاي از سخنان دستيار و مشاور عالي فرمانده کل قوا و فرمانده سابق کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي را در ادامه ملاحظه ميکنيد.
دشمنان ما تصور ميکردند که بعد از امام، انقلاب دچار سکون يا انحراف و يا تضعيف خواهد شد ولي با عنايات خداوند متعال و توجهات حضرت مهدي(عج) بود که خبرگان رهبري حضرت آقا را بهعنوان رهبر انقلاب به مردم معرفي کردند و انصافا مردم همان عهد و پيماني را که با خدا و رسولش و امام راحل بسته بودند، با حضرت آقا تجديد کردند و ايستادند.
بعد از پايان جنگ تحميلي و به عبارتي از ابتداي دوره رهبري آيت ا... امام خامنهاي، جنس تهديدات عوض شد. ما در طول 22 سال رهبري ايشان، حمله نظامي و يا جنگ مسلحانه داخلي را همچون سالهاي ابتدايي انقلاب نداشته ايم اما کشور ما در اين سالها بحرانهايي را پشت سرگذاشته است که علي رغم نداشتن نمود بيروني در جامعه، از نظر تهديدات امنيتي در رديف حوادث سالهاي نخستين پيروزي انقلاب بوده اند.
مديريت عمومي کشور آن هم بعد از اتمام جنگ و بعد از رحلت حضرت امام(ره) که اداره کشور کار بسيار مشکلي بود و دولتهاي مختلفي که روي کار آمدند، گرايشهاي مختلفي داشتند، مديريت و فرماندهي نيروهاي مسلح (ممانعت از ادغام ارتش و سپاه و تشکيل ستاد کل نيروهاي مسلح) و مديريت فتنهها (18 تير 78 و فتنه انتخابات 88).
همانگونه که حضرت امام(ره) فرمودند «ولايت فقيه يک هديه الهي براي ملت ما است» من بهعنوان کسي که 32 سال است در اين کشور نقش مديريتي داشتهام و مسائل کشور را از نزديک دنبال ميکنم، ولايت فقيه را حقيقتا يک هديه خداوند متعال و حضرت بقيةا... ميدانم. براي نمونه من به بيان برخي از مسائل خارجي در رابطه با انقلاب اسلامي و مديريت و رهبري ايشان و برخي از مسائل داخلي ميپردازم.
در سال 1990 عراقيها ساعت 5 صبح از مرز صفوان به کويت حمله کردند و قبل از ظهر دولت و ارتش کويت کاملاً ساقط شد و عراق، کويت را بخشي از استان بصره اعلام کرد. در اينجا لازم ميدانم يک سند تاريخي شوراي عالي دفاع را براي اولين بار مطرح کنم که نشان از دورانديشي و درايت حضرت آقا دارد. در سال 59 که عراق به ايران حمله کرد، کويت کمکهاي زيادي به عراق ميکرد. همان سال 59 و سال 60 کويت يک ميليارد دلار پول براي جنگ با ما به عراق داد.
در جلسه شوراي عالي دفاع آن زمان که حضرت آقا نماينده حضرت امام(ره) در شوراي عالي دفاع بودند مطرح شد که ما با کويت برخورد بکنيم يا نه؟ و اصلاً موضع ما در قبال کويت چه باشد؟ حضرت آقا در آن زمان اينگونه موضع گرفتند که ما الان نبايد ميدان جنگ را وسيع کنيم و علاوه بر عراق بخواهيم با کويت هم درگير شويم.
از طرف ديگر، عراق نسبت به کويت ادعاي سرزميني دارد و ممکن است که اين عراق يک روزي به سراغ کويت هم برود.اين صحبت را حضرت آقا سال 59 - 60 بيان کردند؛ يعني زماني که هنوز يک سال از جنگ نگذشته بود و اين بينش را هم هيچکدام از اعضاي شوراي عالي دفاع آن زمان نداشتند که مثلاً عراق نسبت به کويت ادعاي سرزميني دارد و يا اينکه ما نبايد ميدان جنگ را گسترش دهيم.
به هر حال يک ماه قبل از حمله نظامي عراق به کويت، توسط فرمانده کل سپاه پاسداران يک گزارش رسمي خدمت حضرت آقا ارسال شد، مبني بر اينکه تجمعي حدود 12 لشکر از عراق حد فاصل بصره تا منطقه فاو در حقيقت در جنوب بصره تجمع کردهاند و اينها يا ميخواهند مجدداً به ايران حمله کنند و يا اينکه قصدشان حمله به کويت است؛ پيشنهاداتي هم داده شد. آن زمان من قائم مقام فرمانده کل سپاه بودم. مباحثي هم در شوراي عالي امنيت ملي صورت پذيرفت.
در آن زمان حضرت آيتا... خامنهاي، رهبري و فرمانده کل قوا و آقاي هاشمي، رئيس جمهور بودند. با مصوباتي که شوراي عالي امنيت ملي داشت، راهکارهاي ما براي مواجهه با اين بحران مشخص بود و ايران اولين کشوري بود که موضع شفاف و روشن سياست خارجياش را بيان کرد و خودش را آماده کرد که در اين صحنه بينالمللي و منطقهاي چگونه عمل کند. در آن زمان مقام معظم رهبري چندين بار حملات نظامي عراق و اشغال کويت را محکوم کردند.
در آن زمان در مورد موضع ايران در قبال صدام و حمله او به کويت و پس از آن حمله آمريکا به عراق در سال 1991 ميلادي، در داخل کشور يک نوع تفاوتها و برداشتهاي مختلفي حاکم بود و عدهاي معتقد به همراهي با صدام و حمايت از وي بودند و حتي در تريبون مجلس مطالبي گفته ميشد و بر حمايت از او در جريان جنگ با آمريکا تاکيد ميکردند.اما با تدبير مقام معظم رهبري، ايران هم حمله آمريکا به عراق را محکوم کرد و هم از رژيم صدام حمايت نکرد.
رهبر معظم انقلاب اسلامي، که پيش از اين حمله عراق به کويت و اشغال کويت را محکوم کرده بودند، در پي هتک حرمت شهرهاي کربلا و نجف و کشتار شيعيان جنوب عراق، پيامي منتشر و به مناسبت اين جنايت عزاي عمومي اعلام کردند.
مسأله بعد، حادثه يازده سپتامبر 2001 است. بعد از انتشار خبر اين حادثه، من خدمت حضرت آقا رسيدم و عرض کردم که اين حادثه را چگونه ارزيابي کنيم و ما چه بايد بکنيم؟ حضرت آقا مطالبي را به اين مضمون فرمودند؛ اين حادثه يک حادثهاي مشکوک است و احتمال اينکه سران آمريکا و سران موساد پشت اين حادثه باشند وجود دارد ولي سپاه بايستي آمادگيهاي لازم را داشته باشد.
کمي به عقب برگرديم، طالبان چند سال بود که در افغانستان به قدرت رسيده بودند و در رابطه با شيعيان افغانستان و حتي در رابطه با ايران بسيار خشن و بيمنطق و با يک ديد متعصبانه و با يک برداشت غلط از اسلام عمل ميکردند؛ حتي سيزده نفر از ديپلماتهاي ما از جمله شهيد بزرگوار ناصري را به شهادت رساندند.
وقتي که طالبان اين سيزده نفر ديپلمات را به شهادت رساند، حضرت آقا در مشهد بودند و من همان جا خدمت ايشان رسيدم.آن موقع من فرمانده کل سپاه بودم. ما ظرف 48 ساعت دو لشگر را از طريق هواپيما در مرز تايباد پياده کرديم. يک نقشه عملياتي را طراحي کرده و خدمت حضرت آقا بردم که از ايشان اجازه بگيرم تا ما با چند لشگر تا منطقه هرات پيشروي کنيم. (هرات حدوداً صدوسي کيلومتر با مرز ما فاصله دارد.) گفتم: «اجازه بدهيد ما براي تنبيه طالبان با چند لشگر برويم تا هرات اينها را قلع و قم بکنيم و گوشمالي بدهيم، منهدم بکنيم و برگرديم.»
حضرت آقا با اين طرح مخالفت کردند و فرمودند: اولا طالبان وارد سرزمين ما نشدهاند و به داخل کشور ما تجاوز نکردهاند؛ ورود ايران به سرزمين افغانستان ممکن است که ديگران را به واکنش بيندازد.
در ادامه فرمودند: حالا سيزده نفر شهيد شدند و شما ميرويد که انتقام آنها را بگيريد ولي در اين لشگرکشي هم ممکن است تعدادي بيشتر از سيزده نفر از شما شهيد بشوند يعني اينجور نيست که فقط شما از آنها بکشيد.
من اجازه خواستم که طرح ديگري را ببريم و همين کار را هم کردم، طرحي را برديم که اين پاسگاههاي مرزي طالبان را در يک زمان کوتاه، اول با توپخانه و خمپاره بزنيم، بعد هم برويم پاسگاهها را با لودر و بولدوزر منهدم کنيم؛ که حضرت آقا با اين طرح موافقت فرمودند. آن کسي هم که فرماندهي اين عمليات را بر عهده گرفت «سردار شهيد نورعلي شوشتري» فرمانده سپاه مشهد و فرمانده لشکر خراسان بود.
همانطور که در جريان حمله آمريکا به عراق در سال 1991 افرادي بودند که تمايل به ورود ايران در جنگ داشتند، در مسأله حمله نظامي آمريکا به عراق در سال 2003 هم چنين نظرات و مواضعي مطرح ميشد. مصوبات جلسات شوراي عالي امنيت ملي که در زمان رياست جمهوري آقاي خاتمي بود بعضاً با نظرات مستقيم حضرت آقا، اصلاح ميشد و يا جهت اصلاح به شورا برگشت داده ميشد.
دو دشمن خطرناک ايران يعني طالبان در افغانستان و صدام در عراق از ميان برداشته شد و تا اندازهاي قدرت نفوذ ايران در مسائل سياسي اين دو کشور ظهور و بروز پيدا کرد.
وقتي که داشتند صدام را بر دار مجازات آويزان ميکردند، آخرين حرفش اين بود که «عليکم بالفرس»؛ ميگفت اين ايرانيها هستند که دارند من را اعدام ميکنند، آمريکاييها نيستند. من اينجا بايد شجاعت آقاي نوري مالکي را تحسين کنم چرا که صدام به دستور آقاي نوري مالکي اعدام شد.
در حمله نظامي اسرائيل به حزبا...، دولت لبنان با اسرائيليها و آمريکاييها هماهنگي کامل داشت. حتي وقتي يک ماشين پر از مهمات از حزبا... لبنان به سمت جنوب حرکت ميکرد، به دستور نخست وزير وقت لبنان توقيف شد. بعد از اين حادثه، حزبا... اعلام کرد که اگر تا دو ساعت ديگر مهمات را آزاد نکنيد ما به کاخ نخست وزيري حمله ميکنيم و آنها مجبور شدند کاميون را قبل از دو ساعت آزاد کنند.البته من اين را از زبان سيد حسن نصرا... به شما ميگويم که به دستور رئيس جمهور لبنان، اين کاميون آزاد گرديد.
قبل از رهبري مقام معظم رهبري، طرح ادغام سپاه و ارتش توسط آقاي هاشمي رفسنجاني پيگيري ميشد و جلسات متعددي هم توسط آقاي عبدا... نوري برگزار ميشد براي اين ادغام وليکن در همان روزهاي اول رهبري حضرت آقا اين طرح متوقف شد و تدبير حضرت آقا حفظ ارتش و سپاه و تفکيک ماموريتها بين اين دو سازمان بود که انجام شد.
فتنهاي که در سال 1378 رقم خورد، محصول تفکري بود که آن سالها در بعضي از دستگاههاي ما ريشه داشت. ميخواستند نهادهاي امنيتي و انتظامي ما را فلج و در نتيجه امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران را تضعيف کنند.
در برخي از وزارتخانههاي آن زمان مثلا وزارت کشور و وزارت علوم وجود داشت. در روزهاي نخست فتنه 78 وزير کشور اجازه نميداد که سپاه و بسيج وارد عمل شده و آشوبي که تهران را به آتش کشيده بود را آرام کنند. ميگفت فقط نيروي انتظامي و اين در حالي بود که نيروي انتظامي ميگفت که ما ديگر نميتوانيم ادامه بدهيم. من براي اولين بار همينجا عرض بکنم که من در آن قضيه برخورد جدي با وزير کشور وقت داشتم.
در دبيرخانه شوراي عالي امنيت ملي که دبير آن آقاي دکتر حسن روحاني بود، يک برخورد لفظي بين ما پيش آمد و آقاي روحاني به نفع سپاه راي داد و گفت: «سپاه بايد بيايد؛ براي دفع فتنه تهران». بعداين که موضوع گزارش شد و حضرت آقا هم اجازه دادند، با ورود بسيج و سپاه، ظرف چند ساعت اين فتنه تمام شد. ميتوانم بگويم عناصري که ما آن زمان دستگير کرديم آنها گفتند که توسط مسؤلان برخي وزارتخانهها حمايت ميشدند.
بعد از اينکه سپاه و بسيج وارد عمل شدند و ظرف 2 ساعت کار را تمام کردند، بعد از آن هم حضرت آقا سخنراني کردند. مردم ايران هم در 23 تيرماه با حضورشان در خيابانها جواب آنها را دادند. حضرت آقا حدود سه هفته بعد در نماز جمعه 8 مرداد، به تحليل حادثه هجده تير پرداختند و براي مردم روشنگري کردند.متاسفانه بايد بگويم عناصري از دولت و مجلس در آن زمان، در اين فتنه بهعنوان اپوزيسيون و بهعنوان نيروهاي مخالف حاضر شدند.
البته يک اعمال زشت هم انجام شد يعني در شروع غائله که آن روزنامه مسألهدار سلام بسته شد، يک عده حمله کردند به کوي دانشگاه و اعمال زشت و غير قابل قبولي از خود نشان دادند. البته من مشکوک به اين هستم که عناصري از خود آنها مامور بودند که بروند در خوابگاهها و آن ضرب و جرحها را به دانشجويان عزيز انجام دادند.
به هر حال آن فتنه تمام شد ولي چند تن از عناصر پشت پردهاش به خوبي دستگير و محاکمه نشدند.اي کاش در آن زمان اين اتفاق ميافتاد.
اعتراف غرب به توانايي ايران در بستن تنگه هرمز
پايگاه اينترنتي نشنال جئوگرافيک در گزارشي نوشت: اگرچه استراتژيستهاي نظامي و کارشناسان ديپلماتيک در مورد اين توانايي ايران در بستن تنگه هرمز نگران هستند، برخي از مقامات غرب عنوان کردهاند که ميتوانند جايگزيني براي ترانزيت نفت در تنگه هرمز پيدا کنند اما نشانههاي اندکي از پيشرفت براي تعيين مسيري جايگزين به جاي تنگه هرمز به منظور دفع اين تهديد از سوي ايران ديده ميشود. به نظر ميرسد که غربيها به خوبي در جريان استراتژيک و منحصربه فرد بودن اين مسير هستند.
همچنين کارشناسان انرژي بر اين باورند که مسيرهاي جايگزين تنگه هرمز به هيچ وجه نخواهد توانست کمبود نفت در بازارهاي جهاني را تامين کند.
در ادامه اين گزارش آمده است: در صورت هرگونه اقدام يک جانبه اسرائيل در حمله به ايران، بايد منتظر پاسخ تهران بود که به نظر ميرسد بسته شدن تنگه هرمز از جمله اقدامات اصلي ايران خواهد بود.
صدها مسير در مورد انتقال نفت در سراسر دنيا وجود دارد اما هيچ کدام به اندازه تنگه هرمز مهم نيستند. در سال 2011 به طور ميانگين 16 ميليون بشکه نفت در روز (حدود 20 درصد نفت مبادله شده در جهان) از طريق مسير آبي 173 مايلي ميان ايران و عمان که خليج فارس را به درياي عمان و درياهاي فراتر از آن متصل ميکند، عبور کرد. سابقه تاريخي خطرات اقتصادي بسته شدن تنگه هرمز را نشان ميدهد. بزرگترين اختلال انتقال نفت در اوت سال 1990 بود زمانيکه حمله عراق به کويت باعث شد تا به دنبال اختلال انتقال نفت، بازارهاي جهاني با کسري 4.3 ميليون بشکه نفت روبرو شود. اين کمبود نفت بهاي اين کالاي گرانبها را دو برابر کرد. اما بايد به اين موضوع اشاره کرد که بسته شدن تنگه هرمز باعث ميشود کمبود نفت چهار برابري کسري نفت در زمان حمله عراق به کويت ايجاد شود که اين موضوع زماني اتفاق ميافتد که بهاي نفت 100 دلار و اقتصاد جهان ضعيف است.
ايران به طور چشمگير و گستردهاي در جنگهاي نامتقارن سرمايهگذاري کرده است. تحليلگران پيشبيني کردهاند، در صورتي که ايران تنگه هرمز را ببندد، از زيردرياييهايش براي کار گذاشتن بمبهاي هوشمند در تنگه هرمز و نزديک درياي عمان استفاده خواهد کرد. همچنين تانکرهاي نفتي نيز با اژدر مورد حمله قرار خواهند گرفت. مسدود شدن انتقال نفت درتنگه هرمز در يکي از مهمترين جريانهاي امن بازار نفت جهان اختلال انجام خواهد گرفت.
يکي از خطوطي که براي جايگزيني تنگه هرمز در انتقال نفت پيشنهاد شده خط لوله پترولاين از شرق عربستان تا درياي سرخ بوده است که فقط ظرفيت انتقال پنج ميليون بشکه در روز را دارد که اين آمار کمتر از يک سوم مقدار نفت روزانهاي است که از تنگه هرمز منتقل ميشود. ديگر جايگزين تنگه هرمز خط لوله 3.29 ميليارد دلاري و 230 مايلي است که سالهاست در امارات تحت ساخت است اما ظرفيت انتقال نفت اين خط لوله 15 ميليون بشکه نفت در روز است که کمتر از يک دهم نفت ترانزيت شده روزانه در تنگه هرمز است.
در اين مقطع زماني مشخص است که غرب به مهم بودن جايگاه تنگه هرمز پي برده و عملا در يافتن جايگزين يراي تنگه هرمز دچار مشکل جدي شده است.