موقعیت تازه برای رئیس جمهور
چنانچه کسی بگوید که اصلاحطلبان و حسن روحانی به یکدیگر چک سفید امضا دادهاند حتما تحلیل نادرستی از شرایط موجود دارد؛ درستی این گزاره لااقل از نشانههای متعددی قابل استحصال است.
حالا در فاصله چند ماهه به انتخابات مجلس دهم بررسی این رابطه از همیشه مهمتر و حساستر است. اینکه ائتلاف مقطعی بازمانده از انتخابات ۹۲ چه سرانجامیخواهد یافت و اینکه امروز اصلاحطلبان و روحانی چگونه به یکدیگر نگاه میکنند.
پیام تاسیس حزب جدید به روحانی
حسن روحانی این روزها با یک رویداد جدید در میان اصلاحطلبان مواجه شده است. او اکنون با کنگرهای روبهرو شده که اولین همنشینی اعضای یک حزب مهم و البته تازهتاسیس اصلاحطلب بوده است.
آنها که روزگاری با هیبت رادیکال، اصلاحات را لیدری میکردند اکنون پس از چند سال گوشهنشینی از پیروزی روحانی در انتخابات بهره جسته و باز برایترمیم همبستگیهای آسیبدیده میان خودشان کنار هم نشستهاند و برای آینده نقشه کشیدهاند. تشکیل این حزب البته اگرچه میتواند نشانهای مثبت از سوی روحانی به بدنه اصلاحطلب باشد اما پیامی بسیار مهمتر برای حسن روحانی دارد. اوکه شاید تا پیش از اینترجیح میداد با یک اصولگرا یافردی شبیه خودش در انتخابات از سوی اصلاحطلبان مواجه باشد حالا با شرایط سختتری مواجه شده است. اصلاحطلبان با چهرههای حداکثری خود یک حزب تشکیل دادهاند و لابد برای حضور در انتخابات هم به صورت حداکثری فکر میکنند. این برای حسن روحانی روزهای سختی را پیشرو میگذارد. او حتما دوست ندارد در دوره ریاستجمهوریاش مساله رد صلاحیتهای گسترده پیش بیاید. اتفاقی که او را در یکی از این دو شرایط قرار خواهد داد:
۱- سکوت در برابر رد صلاحیتها که تصویری نامطلوب از او در میان بدنه اصلاحطلبان و حتی سران آن ایجاد میکند.
۲- اعتراض به رد صلاحیتها که او را در شرایط نامساعد حاکمیتی قرار میدهد. برای او که اکنون تاییدات خوبی برای پرونده هستهای از سطح کلان دارد ورود به فاز مقابله با نهادهای حاکمیتی حتما خوب نیست.
روحانی هر کدام از این دو را که انتخاب کند باید هزینههای فراوانی بدهد. پس تشکیل حزب اتحاد ملت حتما برای رئیسجمهور روحانی خبر خوبی نیست.
اما بیایید از یک منظر دیگر به این ماجرا نگاه کنیم. اگر قرار باشد فرض کنیم که دولتیها بنا دارند با فهرست ائتلافی با اصلاحطلبان پا به میدان انتخابات بگذارند حالا آنها با یک چنین جمعی انتظارات بیشتری و یا در واقع سهم بزرگتری از فهرست میخواهند. ای بسا آنها بخواهند حتی با فهرست مستقل وارد انتخابات شوند که این هم خبر خوبی برای روحانی نیست. چراکه اگر اینگونه شود شاید راهیابی لیست حسن روحانی به تنهایی چندان ساده نباشد. درست شبیه همان اتفاقی که در دوران احمدینژاد برای لیست انتخاباتی او افتاد و دست آخر لیست اصولگرایان پیروز شد نه لیست یاران او.شاید همین شرایط هم موجب شده است یک عضو اعتدال و توسعه اینگونه بگوید: «اخیرا خانم فاطمه هاشمیرفسنجانی در مصاحبهای با روزنامه آفتابیزد احتمال حضور خود در انتخابات مجلس را رد نکرده و گفته اگر بیایم، مستقل میآیم؛ بنابراین اگر فاطمه هاشمیرفسنجانی در انتخابات مجلس حضور پیدا کند، باتوجه به اینکه عضو شورای مرکزی حزب اعتدال و توسعه است و ما نیز خود را جریان مستقل معتدل میدانیم، قطعا فاطمه هاشمی میتواند سرلیست ما باشد. البته همه اینها بستگی به آمدن و تایید دارد.»
این حرفها را غلامعلی دهقان سخنگو و عضو شورای مرکزی حزب اعتدال و توسعه زده است. معنای این حرف دقیقا این است که حزب اعتدال و توسعه که در واقع بدنه سیاسی حسن روحانی است فعلا گفته که اگر اصلاحطلبان بخواهند با چهرههای حداکثری بیایند آنها راه دیگری پیش خواهند گرفت. این خبر البته اگرچه برای رادیکالهای اصلاحطلب چندان ناخوشایند نخواهد بود اما حتما برای آنها کهترجیح میدهند ریسک کمتری داشته باشند نشانه خطرناکی است.
اصلاحطلبان و روحانی در یک قاب
در این شکی نیست که حسن روحانی، اصلاحطلبان را یک واقعیت افزوده برای خود میداند. به دیگر سخن اینکه او برای خود تا پیش از انتخابات سال ۹۲ یک چهره حکومتی ساخته بود که البته از دوران احمدینژاد به جمع افرادی مانند هاشمی و ناطق در زاویهاش با ساختارهای حاکمیتی افزوده شده بود. حالا او در پوزیشنی است که میتواند ادعا کند هم یک چهره حاکمیتی است، هم حمایت بخشی از اصولگرایان و نهادهای حاکمیتی را دارد و هم در پدیدهای قابل توجه حمایت طیفهایی از اصلاحطلبان را دارد. پس اصلاحطلبان برای او یک امتیاز خوب هستند که ظاهر او را در جامعه متفاوت کردهاند. اما این یک جانب ماجراست. از زاویه دیگر اگر این ماجرا را از نگاه اصلاحطلبان ببینیم نتایج مهمیبه دست میآید. صرفنظر از آنچه اصلاحطلبان ممکن است در گعدههای خودمانی بگویند آنچه آنها در عیان به روحانی و دولت او نسبت میدهد عجالتا میتواند نشانههای خوبی از تصویری که آنها نسبت به روحانی در ذهن خود دارند برای ما نمایان سازد. برای مثال پورنجاتی معتقد است روحانی از خود پایگاه اجتماعی و بدنه سیاسی ندارد و در همین زمینه میگوید: «درست است که روحانی با تابلوی اعتدال و نوعی دولت فراجناحی به میدان رقابتها آمد اما بیهیچتردیدی او بهعنوان شخص خودش از هیچ پایگاه اجتماعی و بدنه سیاسی اختصاصی برخوردار نبود.» وی در گفتوگویی با روزنامه اعتماد، درباره دولت اعتدال و پایگاه اجتماعی آقای روحانی میگوید: «تا جایی که من احساس میکنم ارتباط حمایتی و تعاملی جدی جریان اصلاحطلب با تمام تفاوت طیفبندیهایش با آقای روحانی و برنامهها و سیاستهایی که دارد، وجود دارد. این یک امر موقتی نیست و پایدار است. تعبیرم این است که پایگاه اجتماعی آقای روحانی ائتلافی است. از آن خودش نیست ولی در اختیار او قرار داده شده است تا پایان دورهای که خواهد بود.» در اظهارنظری دیگر سعید حجاریان که از او بهعنوان تئورریسین جبهه اصلاحات نام میبرند نیز اظهارنظرهای گوناگونی در رابطه با دولت یازدهم داشته است. وی معتقد است اگر اصلاحطلبان نباشند روحانی هم وجود نخواهد داشت.اما حجاریان در اظهارنظر خود، دولت یازدهم را دولت حسینقلی خانی معرفی میکند. روزنامه آرمان به نقل از سعید حجاریان درباره نوع دولت یازدهم مینویسد: «دولت کنونی ایران را میتوان تا حدودی ایدئولوژیک، تا حدی مدرن و تا حدی عقلانی دانست. در واقع، دولت در ایران ملغمهای از این حالتهاست. درنتیجه، نمیتوان دولت را در یکی از این قالبها گنجاند، بلکه باید برای دولت در ایران تئوری مستقلی تعریف کرد. عدهای دولت را «دولت پادگانی» مینامند، عدهای آن را «دولت پاتریمونیال» خواندهاند. عدهای آن را «دولت مطلقه» دانستهاند و بعضیها هم به آن صفت «دموکراسی» دادهاند و برخی دیگر «دولت استثنایی» گفتهاند. گروهی هم از «بناپارتیسم» استفاده کردهاند و برخی دیگر آن را رانتیر دانستهاند و... هر یک هم برای تعریف خود مبانی عرضه میکنند. الان، پیشنهاد میکنم دولت فعلی را حسینقلیخانی بنامیم تا بعدا ببینیم چه خواهد شد!»
اما در تشبیهی دیگر محمدرضا تاجیک، رئیس مرکز بررسیهای استراتژیک دولت اصلاحات، دولت یازدهم را یک دولت پوپولیستی میداند که بیش از اینکه به فکر ذهن مردم باشد به فکر بدن مردم است. وی در یکی از مصاحبههای خود دولت روحانی را «دولت گرفتاری» توصیف میکند و میگوید: «دولت روحانی، گرفتار خود و دیگران و زندگی روزمره مردم و آمریکا و مساله هستهای و مسائل حاشیهای و گذشته است. از این منظر، دولت کنونی را با وجود تمایزاتش با دولت قبلی، دولتی پوپولیستی میدانم که بیش و پیش از آنکه دلآشوبه ذهن مردم را داشته باشد دلمشغول جسم آنان است و بیش و پیش از آنکه به گشودن درهای بسته «مدنی» بیندیشد، به گشودن درهای نیمهبسته «بدنی» میاندیشد و بیش و پیش از آنکه دغدغه «تحزب» داشته باشد، دغدغه «تزاحم» دارد، بیش و پیش از آنکه دلمشغول «آزادی و دموکراسی» باشد، دلمشغول «نان و یارانه» است، و نیز بیش و پیش از آنکه واهمه رضامندی احزاب و نهادهای مدنی را داشته باشد، دل نگران رضامندی کانونهای قدرت در جامعه است.»
اما به نظر میرسد بهترین و درستترین تعبیر که نشاندهنده نگاه اصلی اصلاحطلبان به روحانی است را ابراهیم اصغر زاده بیان کرده است. او گفته است که اصلاحطلبان پیروز انتخاب نبودند بلکه در روزهای آخر تبلیغات انتخاباتی، به ناچار روی روحانی اجماع کردند. وی ائتلاف صورت گرفته بینهاشمی، روحانی و خاتمی را ناپایدار میداند و در مورد نوع مواجهه اصلاحطلبان با دولت میگوید: «چند وقت پیش به دوستانی به شوخی گفتم این رحم اجارهای برای پرورش یک نطفه است.» پس تا اینجای کار به این نتیجه رسیده ایم که اصلاحطلبان نه تنها روحانی را فردی برای گذار از شرایط فعلی میدانند بلکه حتی او را وسیلهای برای عبور از زیست گیاهی به زیست سیاسی میپندارند. آنها میخواهند به دوران خوب بازگردند؛ به سیاستورزی رسمی!
نبرد درونی
اما حالا که حزب اتحاد ملت آمده است تکلیف ندا، عارف و کارگزاران چه میشود؟
واقعیت این است که هر کدام از این گزینهها برای خود یک کانتکس مجزا دارند. کارگزاران با همه امتیازاتی که نسبت به سایر اصلاحطلبان داشتهاند تاکنون تمام سعیشان را کردهاند که دست بالا را در میان جناحشان داشته باشند و البته حتما خواستهاند یک برادر بزرگتر باشند.آنها در انتخابات سال ۹۲ محمدرضا عارف را با همه سختیهایش حذف کردند؛ مسالهای که همچنان موجبات کدورت را میان تکنوکراتها و عارفیها نگه داشته است.
آنها از همین چند ماه پیش بارها گفتهاند که ترجیح میدهند یک لیست ائتلافی داشته باشند. آنها بدون هیچ رودربایستی گفتهاند که ناطق را به عارف ترجیح میدهند و حتی در مرحلهای دیگر گفتهاند که نقد لاریجانی را به نسیه عارف ترجیح میدهند. به قول خبرنگاری که اخیرا با محمدرضا عارف گفتوگو کرده است هرچه خبر در مورد محمدرضا عارف است که موقعیت سیاسی او را مورد بحث قرار میدهد از رسانهها و دهان شخصیتهای کارگزاران بیرون میآید!
این البته تنها عارفیها نیستند که با کارگزارانیها این مشکل را دارند. مثلا اخیرا منتجبنیا گفته است:«کارگزاران هم باید حرفهایشان در مجموعه اصلاحات بگنجد، قرار نیست هر فرد و هر حزبی نظر خودش را مطرح کند. اینها نظر فردی است و باید به تصمیمسازی توسط یک مجموعه برسد. کارگزاران باید حرمت اصلاحطلبان را حفظ کند.»
اما در سوی دیگر میدان، ندا هم بار دیگر مساله شده است. آنها که از ابتدا با بخش رادیکال اصلاحطلبان مشکل داشتند و البته در کنار آن از سوی کارگزارانیها هم با حملات سنگینی مواجه شده بودند اکنون با یک شوک مواجه شدهاند؛ آقا صادق فعلا ناراحت است و استعفا داده است. چنین شده که فعلا اوضاع نابسامانی در میان اصلاحطلبان حاکم شده است. به نظر میرسد در حال حاضر اتحاد ملت، نورسیدهای است که میتواند سرنوشت اصلاحطلبان را تعیین کند. تشکیل این حزب برای همه پیام دارد. باید ببینیم آیا اصلاحطلبان به اتحاد ملت اقتدا میکنند یا کارگزاران؟