امروز سه‌شنبه ۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۵:۱۶
کد خبر: ۴۲۹۴
تاریخ انتشار: ۰۹ آذر ۱۳۹۷ - ۲۲:۵۸
ابراهیم متقی

در سال‌هاي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، ايالات متحده به عنوان مركزيت نظام سلطه همواره تلاش کرده از سازوكارهاي كنش انقلابي در محيط پيراموني، جلوگيري به عمل آورد. چنين فرآيندي توانست زيرساخت‌هاي لازم براي كنشگري در چارچوب جبهه مقاومت را فراهم آورد. الگوي كنش تهاجمي ايالات‌متحده را مي‌توان در روند شكل‌گيري و بعد از پيروزي انقلاب اسلامي مورد توجه قرار داد. طرح‌هاي امريكايي شامل كودتا، براندازي،‌ جنگ، سازماندهي گروه‌هاي شورشي، ائتلاف‌سازي،‌ جنگ‌هاي نيابتي و تحريم بوده که تاریخ نشان داده آن طرح‌ها نتیجه‌ای جز ناکامی برای امریکا در بر نداشته است.

ارزيابي فرآيندهاي تاريخي مربوط به رنگين‌كمان 40 ساله انقلاب اسلامي نشان مي‌دهد كه موج‌هاي بحران‌ساز متنوعي عليه انقلاب ايران شكل گرفته و هر يك از اين اقدامات با واكنش نيروهاي اجتماعي و ساختاري روبرو شده است.

اقدامات ايالات متحده براي محدودسازي نقش انقلاب اسلامي در محيط منطقه‌اي مربوط به سال 1357 بوده است. اين امر نشان مي‌دهد كه اقدامات ضد ساختاري جهان غرب از روزهاي آغازين انقلاب اسلامي شروع شده و به گونه تدريجي گسترش پيدا كرده است. بررسي تاريخي فرآيند انقلاب نشان مي‌دهد كه موج‌هاي بي‌ثبات‌كننده جهان غرب در ابتدا معطوف به ساختار داخلي ايران بوده است.


1. شکست اقدامات ايذايي امريكا؛ از عمليات ربايش تا كودتاي نقاب

سرويس‌هاي اطلاعاتي و امنيتي ايالات متحده در سال 1358 محدوديت‌هايي را عليه ساختار سياسي ايران اعمال كردند. الگوي رفتاري سرويس‌هاي اطلاعاتي امریکا را بايد در راستای محدودسازي قدرت انقلابي دانست. بحران در كردستان،‌ تركمن‌صحرا و حتي آذربايجان را بايد بخشي از سازوكارهايي دانست كه جهان غرب تلاش مي‌كرد تا از طریق این بحران‌سازی‌ها زمينه محدودسازي موج‌هاي انقلاب اسلامی را به وجود آورد.

اقدامات مداخله‌گرايانه نهادهاي سياسي و امنيتي امريكا منجر به احساس نگراني در ساختار سياسي و اجتماعي ايران شد. به همين دليل است كه جوانان ایرانی بر اساس سازوكارهايی در برابر تهديدات ايالات متحده مبادرت به تسخير سفارت امريكا در 13 آبان 1358 کردند. در نگرش ايران، سفارت امريكا در سال 1332 مركز سازماندهي كودتا بود و پس از آن نیز مکانی برای تردد جاسوسان سیا محسوب می‌شد.

برخي از نظريه‌پردازان حقوق بين‌الملل از جمله «آنتوني بويل» هم به اين موضوع اشاره داشتند كه اقدام ايران،‌ ماهيت پيشگيرانه داشته و به عنوان بخشي از نگراني امنيتي در برابر اقدامات تهاجمي امريكا محسوب مي‌شده است.

تسخير سفارت امريكا منجر به بروز نشانه‌هايي از سردرگمي امنيتي و ديپلماتيك در ساختار سياسي امريكا شد. نتيجه آن را مي‌توان در افزايش اختلافات «سايروس ونس» وزير امور خارجه ايالات متحده با «زبيگنو برژينسكي» مشاور امنيت ملي امريكا دانست.

برژينسكي از سازوكارهاي مربوط به اقدام نظامي براي رهايي گروگان‌ها حمايت مي‌كرد. به طور كلي سياست برژينسكي را بايد در الگوهاي كاربرد قدرت جستجو كرد، درحالي‌كه سايروس ونس وزير امور خارجه امريكا نگرش كم‌شدت‌تري را پيشنهاد مي‌كرد. ونس مخالف اقدامات نظامي براي رهايي گروگان‌ها بوده و آن را به عنوان چالشي براي امنيت ملي امريكا تلقي مي‌كرد. سياست ونس بر سازوكارهاي ديپلماتيك، مذاكره،‌ ميانجيگري و مراجعه به نهادهاي بين‌المللي به ويژه ديوان دادگستري بين‌المللي بوده است. چنين رويكردي مورد حمايت گروه‌هاي محافظه‌كار در ساختار سياسي امريكا قرار نگرفته و منجر به انجام عمليات رهايي غيرموفق در ارديبهشت 1359 شد كه از آن به عنوان حادثه طبس ياد مي‌شود؛ واقعه‌ای که ناکارآمدی سیاست‌ها و توطئه‌های امریکا در ایران را به نمایش گذاشت.

در اين فرآيند، نيروهاي ويژه امريكا نتوانستند به نتايج مطلوبي براي رهايي گروگان‌ها نايل شوند. چنين اقدامي سطح تعارض امريكا و ايران را افزايش داد

متعاقب چنين فرآيندي،‌ در سال 1359 امریکا زمينه را براي شكل‌گيري كودتاي نقاب فراهم کرد. عملیات كودتاي نقاب (معروف به نوژه) را مي‌توان بخشي از سازوكارهاي ناموفقی دانست كه می‌کوشید زمينه محدودسازي قدرت و قابليت نظامي ايران را فراهم کند.اما كشف كودتاي نقاب را مي‌توان به عنوان اقدامي براي بي‌اثرسازي سياست‌هاي ضدساختاري امريكا دانست.


2. سازماندهي جنگ نيابتي و حمله نظامي رژیم بعث عراق به ايران؛ شکستی دیگر برای امریکا

ناكارآمدي عملیات ربايش گروگان‌ها و خنثي شدن كودتاي نوژه، زمينه براي اقدامات تهاجمي سازمان‌يافته و فراگيرتري را در ارتباط با ايران به وجود آورد. در چنين شرايطي بود كه زمينه براي شكل‌گيري جنگ نيابتي رژیم بعث عراق از سوي امريكا به وجود آمد.

هر يك از قدرت‌هاي بزرگ در دوران جنگ حمايت‌هاي مستقيم و غيرمستقيم خود را از سياست راهبردي عراق به انجام مي‌رساندند. واقعيت‌هاي راهبردي جنگ ايران و عراق بيانگر آن است كه تداوم و گسترش جنگ بدون حمايت‌هاي گسترده بازيگران فرادست سياست بين‌الملل و در راس آنها امریکا از صدام‌حسين امكان‌پذير نبود.

امریکا همواره نسبت به ظهور و گسترش انقلاب اسلامي ايران بيمناك بوده و آن را عامل اصلي ظهور بنيادگرايي و اصول‌گرايي ايدئولوژيك تلقي مي‌كرد. براساس نگرش بازيگران ساختاري در سياست بين‌الملل، كشوري كه از پشتوانه اجتماعي برخوردار بوده و از سوي ديگر داراي قابليت‌هاي ايدئولوژيك نيز مي‌باشد، قادر خواهد بود تا زمينه‌هاي ايجاد چالش راهبردي در برابر قدرت‌هاي بزرگ را ايجاد کند.

روند پیروزی‌های ایران در جنگ تحمیلی به ویژه پس از فتح خرمشهر، بار دیگر نشان داد سیاست‌های امریکا در جهت شکست مولفه مقاومت در گفتمان انقلاب اسلامی ناکارآمد بوده است. از این رو امریکا با توسل به نهادهای بین‌المللی کوشید با صدور قطعنامه‌های مختلف، روند پیروزی ایران را متوقف کند.


3. مقاومت اسلامي در كشورهاي پيراموني و شکستی دیگر برای امریکا و متحدانش

مقابله با رويكرد ايران در حمايت از جنبش‌هاي انقلابي، بخشي از سياست امنيتي امريكا محسوب مي‌شود. ایالات متحده به اين دليل با كارگزاران جنبش مقاومت مخالفند كه چنين جنبشي مي‌تواند موج‌هاي جديد سياسي و راهبردي را ايجاد كند. مقاومت اسلامی، که روزانه در صدر عناوین خبری قرار دارد، معضلی بزرگ و پایا براي كشورهاي جهان غرب محسوب مي‌شود. بسیاری از مفسران محافظه­کار نیز درباره اسلامی شدن قریب‌الوقوع اروپا، مطالب فراوانی نوشته­اند. این افراد اعتقاد دارند كه جمعيت مسلمانان اروپا تا سال 2025 به 5 تا 8 درصد افزایش خواهد یافت.

در چنین فضایی از تاثیر عملکرد تهاجمی امریکا و متحدانش چه به لحاظ اقتصادی و چه نظامی، کاسته شده است. یکی از اعضای عالی رتبه رژیم صهیونیستی تنها چند روز بعد از جنگ با حزب‌الله در ماه ژوئیه 2006 گفت: «من واقعا نگران امنیت فیزیکی کشورم هستم. موشک­‌های حزب‌الله فراتر از حد انتظار به درون اسرائیل رسیده بود و ارتش اسرائیل نتوانسته بود پاسخ اطمینان­بخشی به آن بدهد!»

فرید زکریا از او درباره اقتصاد و تحولات اقتصادی رژیم صهیونیستی در دوران مقاومت حزب‌الله و حماس سوال می­کند. او پاسخ داد: «این موضوع همه ما را متحیر ساخته است. وضع بازار سهام در آخرین روز جنگ بهتر از روز اول بود. ممکن بود دولت ترسیده باشد اما در بازار ترسی وجود نداشت.» چنين وضعيتي نشان‌گر حفظ و ارتقای جايگاه مقاومت اسلامي در فضاي منطقه‌اي است. مقاومت حزب‌الله در سال 2006 و حماس در 2008 نشان داد كه سياست متحدان امریکا در منطقه شکست خورده است.


4. ناکارآمدی سیاست تحريم‌هاي اقتصادي امريكا عليه ايران

در سال­‌های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران می­‌توان محدودیت‌­های فراگیری را از سوی امریکا علیه جمهوری اسلامی ایران مشاهده کرد. دیپلماسی اجبارآمیز امریکا علیه ایران با تحریم­‌های اقتصادی گسترده همراه شده و ابزارهای نظامی و امنیتی به عنوان چاشنی تحریم‌­های اقتصادی مورد استفاده قرار گرفته است.

اما این محدودیت‌ها منجر به افزایش اراده معطوف به مقاومت در ایران شده است.

روند تحريم‌هاي اقتصادي امريكا مربوط به سال‌هاي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي است. چنين فرآيندي همواره به گونه تدريجي افزايش يافته است. اما چه در دوران جنگ تحمیلی و چه پس از آن، تحریم‌های امریکا با مقاومت ملت ایران و نیز با اتکا به توان داخلی، ناکام مانده است.

در زمان ریاست‌جمهوری باراک اوباما هم نشانه‌هایی از شکست این سیاست امریکا بروز یافت؛ در آن زمان 24 اقتصاددان آمریکایی طی نامه‌ای به اوباما اعتراف کردند که تحریم‌های امریکا علیه ایران نمی‌تواند برنامه هسـته‌ای ایـران را متوقـف کند. نشريه «فارین پاليسي» نیز به این موضوع اذعان داشت که: «تحريم‌ها با هدف به زانو درآوردن ايران و عقب‌نشينی آن كشور از برنامه هسته‌ای خود است اما در اين سياست شكست خورده است.»


منبع:مرکز اسناد انقلاب اسلامی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
نیازمندیها
مطبوعات و خبرگزاریها