امروز شنبه ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۱:۲۰
کد خبر: ۳۹۳۲
تاریخ انتشار: ۲۳ فروردين ۱۳۹۷ - ۱۴:۱۹
برشی از خاطرات حجت‌الاسلام‌ ری‌شهری

ماجرای دستگیری و بازداشت مهدی هاشمی در سال 65 سرآغاز اختلافات علنی منتظری با امام خمینی و مسئولان نظام بود که با لجاجت منتظری در حمایت از مهدی هاشمی به بحران شدیدی تبدیل شده بود. حجت‌الاسلام‌والمسلمین ری‌شهری وزیر وقت اطلاعات که از نزدیک شاهد جریانات و مراودات امام خمینی و منتظری بود و خود نقش اساسی در تعیین تکلیف پرونده هاشمی داشت در جلد چهارم کتاب خاطرات خود با عنوان "خاطره‌ها" که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است درباره لجاجت منتظری در حل قضیه مهدی هاشمی می‌نویسد: پس از نامه مورخ 12/ 7 / 1365حضرت امام (ره) به آقای منتظری، انتظار این بود که ایشان مهدی هاشمی را جهت بررسی اتهامات به وزارت اطلاعات معرفی کند؛ اما اقدامی از سوی ایشان انجام نشد. 

وقت آن رسیده بود که وزارت اطلاعات، به تکلیف شرعی و مسئولیت تاریخی خود عمل کند. به اداره اطلاعات قم دستور داده شد که به مهدی هاشمی اطلاع دهند تا خود را به ستاد وزارت اطلاعات در تهران معرفی کند. این کار انجام شد؛ ولی وی خود را معرفی نکرد. در واقع، احضار مهدی هاشمی مقارن بود با ارسال نامه گستاخانه آقای منتظری به امام ( 65/7/17 ). شاید آقای منتظری فکر می‌کرد با توجه به اینکه مسئولیت تخلفات مهدی هاشمی را شخصاً پذیرفته، امام از دستور خود - مبنی بر پیگیری اتهامات وی - منصرف شود؛ اما با توجه به اینکه امام، همچنان به دستور خود اصرار می‌ورزید، سرانجام پس از چند روز تأخير، مهدی هاشمی در تاریخ 20/ 7 /1365 با این پندار که من می‌خواهم شخصاً با او صحبت کنم، خود را به وزارت اطلاعات معرفی کرد که پس از معرفی، بلافاصله تحویل بازداشتگاه شد.


اعتصاب منتظری در اعتراض به بازداشت هاشمی

پس از بازداشت مهدی هاشمی، فشارها برای ممانعت از تحقیق و پیگیری اتهاماتش، افزایش یافت. آقای منتظری پیش از این، تهدید کرده بود که اگر امام مرا تحت فشار قرار دهد، حساب خود را از نظام جدا خواهم کرد. 

این تهدید، به رغم درخواست کریمانه امام، عملی شد. امام از آقای منتظری خواسته بودند که اگر به واسطه عذر شرعی، مهدی هاشمی را به وزارت اطلاعات معرفی نکرد، لااقل سکوت کند و عکس‌العملی از خود بروز ندهد؛ اما پس از بازداشت مهدی هاشمی، آقای منتظری ملاقات‌های خود را قطع کرد و حتی مسئولان رده اول کشور نیز امکان ملاقات با وی را نداشتند. این اقدام که در تعارض آشکار با دستور امام بود موجب تبلیغات سوء بسیاری در داخل کشور و زمینه مناسبی برای فضاسازی رسانه‌های بیگانه، بر ضد جمهوری اسلامی شد.

 

 بازتاب اعتصاب منتظری در فضای سیاسی

اعلامیه‌های متعددی، با بهره‌گیری از امکانات جمهوری اسلامی و بیت آقای منتظری، تهیه و منتشر شد. این اعلامیه‌ها که در دفاع از مهدی هاشمی و ظاهرا آقای منتظری تهیه می‌شدند، تیرهای مسمومی بودند که کلیت نظام و مسئولان آن را به طور مستقیم و حضرت امام (رحمة الله) را به گونه‌ای غیر مستقیم هدف قرار داده بودند. 

رسانه‌های بیگانه نیز، که پس از سال‌ها تلاش و القای توهم وجود اختلاف و جنگ قدرت در بین مسئولان، به موردی عینی دست یافته بودند، بر التهاب افکار عمومی می‌افزودند. اعتصاب قائم مقام رهبری فردی که تاکنون به عنوان نفر دوم در نظام جمهوری اسلامی شناخته می‌شد اینک او را در سویی و بخشی از بدنه اجرایی نظام (و در واقع حضرت امام) را در سوی دیگر نهاده بود. عدم امکان بازگویی بسیاری از مسائل، بر پیچیدگی اوضاع افزوده بود. افراد زیادی تحت تأثیر این شرایط، دچار تردید عمیقی شده بودند. این افراد که از مواضع امام و حقایق موجود در این زمینه، اطلاع و تحلیل روشنی نداشتند، بر سر یک دو راهی وحشت‌آفرین قرار گرفته بودند: آنان در یک سو، قائم مقام رهبری را می‌دیدند و اعلامیه‌هایی که با لحنی حق به جانب، مطالبی تند و افتراآمیز را به سوی دیگر، یعنی به وزارت اطلاعات، نسبت می‌داد.

به اعتقاد بسیاری، این واقعه، یعنی اعتصاب آقای منتظری و مبدل شدن ایشان به یکی از کانون‌های مخالفت، شدیدترین بحرانی بود که تا آن زمان در کشور اتفاق افتاده بود. اخبار پراکنده در محافل گوناگون، حاکی از در گرفتن اختلاف نظری جدی و مهم، بین یکی از ارکان نظام و یکی از بازوهای آن بود. اختلاف نظری که ظواهر امور، پایان بی‌خسارتی برای آن نشان نمی‌داد.


تلاش برای شکستن اعتصاب منتظری

بسیاری از دوستان انقلاب، از این اقدام آقای منتظری رنجیدند و هرکس، تا جایی که امکان داشت، برای پایان گرفتن این اعتصاب، تلاش کرد. به عنوان نمونه، می‌توان ملاقات امام جمعه محترم وقت اصفهان، آیت‌الله طاهری، با ایشان را ذکر کرد. 

ایشان می فرمود: از اصفهان به قم رفتم. دو ساعت به غروب مانده بود که با ایشان ملاقات کردم. آن قدر حرف زدم که آقای منتظری گفت: «وقت نماز گذشت» . گفتم: «باشد، می‌روم؛ ولی فردا پیش از ظهر می‌آیم» . گفت: «بس است دیگر. حرف‌هایمان را زدیم». گفتم: «من هنوز حرف دارم». در این ملاقات بود که آقای منتظری گفت: «امام، کار بی‌ربطی کرده و من، مهدی هاشمی را می‌شناسم و او را تأیید می‌کنم. وقتی بیرون آمدم، اطرافیان دور مرا گرفتند و گفتند: «ما هم حرف داریم. به خدمت آقای مشکینی رفتم و اصرار کردم که: «آقا! بروید با ایشان صحبت کنید». آقای مشکینی گفت: «فایده ندارد».گفتم: حداقل برای اینکه حجت را تمام کنید. ایشان پذیرفتند و رفتند».

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
نیازمندیها
مطبوعات و خبرگزاریها