امروز چهارشنبه ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۲:۲۶
کد خبر: ۳۷۵۰
تاریخ انتشار: ۱۰ دی ۱۳۹۶ - ۰۰:۴۵
بررسی تأثیر فتنه 88 بر ایجاد و تعمیق شکاف های اجتماعی در ایران

 جامعه و سیاست همواره در پیوند و ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر بوده اند. تحولات اجتماعی بر روندهای سیاسی تأثیر گذاشته اند و متقابلا می توان از تأثیر روندها و حوادث سیاسی بر ساختارها و صورت بندی اجتماعی صحبت کرد. از نگاهی دیگر می توان چنین اظهار نظر کرد که سیاست در بستر اجتماعی جریان می یابد و سیاست شناسی در بستر جامعه شناسی ممکن می گردد. در این میان جامعه شناسی سیاسی به عنوان برساخته ای میان رشته ای، ریشه های اجتماعی مسائل سیاسی را مطالعه می کند. آرتور بنتلی اولین سیاست شناسی است که در چنین بستری به پدیده های سیاسی توجه کرده است.

شکاف های اجتماعی یکی از مهم ترین مباحث جامعه شناسی سیاسی در طول عمر این رشته بوده است. شکاف های اجتماعی در حقیقت به نقاط امتیاز، افتراق و تفاوت هایی گفته می شود که صورت بندی های گوناگونی از تقسیم بندی های اجتماعی و جناح بندی های سیاسی بر مبنای آنها شکل گرفته اند. فتنه 88 از سویی به عنوان یک حادثه اجتماعی قابل تحلیل است  که بر آرایش نیروهای سیاسی و اجتماعی تاثیر گذاشته و از سوی دیگر به عنوان پدیده ای سیاسی موجب تغییراتی در صورت بندی اجتماعی شده است. در این مقاله گرچه هر دو وجه این رابطه مدنظر بوده است اما تاکید اساسی بر روی تأثیر فتنه 88 بر جامعه ایران، علی الخصوص ایجاد و تعمیق شکاف های اجتماعی صورت گرفته است.
 
مقدمه؛
فتنه سال 88 را می توان حادثه ای مهم در تاریخ انقلاب اسلامی ایران به شمار آورد که می توان از منظر مباحث عمیق علم سیاست و جامعه شناسی پرتوی بر آن افکند. از این جهت که معرفت علمی به این حادثه علاوه بر این که نوعی معرفت تاریخی است شامل شناخت و تبیین عمیقی از جامعه و سیاست ایران از منظر آن نیز می تواند باشد. سیاستگذاری در حوزه اجتماعی و سیاسی نیازمند چنین شناخت عمیقی از تاثیر حوادث سیاسی بر پیکره اجتماع است. درباره فتنه 88 مباحث گسترده ای طی سال های گذشته مطرح شده است که هر کدام از منظر خاص خود این پدیده را تحلیل کرده اند.
فتنه 88 به عنوان یک امر سیاسی، تأثیراتی بر جامعه ایران داشته است. یکی از این تأثیرات را می توان اثرگذاری بر شکاف های اجتماعی به شمار آورد. جامعه ایران قبل از سال 88 دارای انواعی از شکاف ها در درون خود بوده است. این حادثه برخی از این شکاف ها را از بین برد، برخی از شکاف ها را تضعیف و برخی را تقویت کرد و در مواقعی حتی شکاف های جدیدی هم ایجاد کرد، به گونه ای که می توان رابطه علی و معلولی بین آنها برقرار کرد. مقاله به بررسی تاثیر این حادثه بر مقوله شکاف های اجتماعی خواهد پرداخت.
 
مبانی نظری بحث؛
بحث درباره شکاف های اجتماعی را ناگزیر باید از تعریف و توضیح مفهوم "جامعه شناسی سیاسی" آغاز کرد. چرا که شکاف های اجتماعی به عنوان پدیده ای قابل تحلیل، در بستر جامعه شکل گرفته اند و شناخت هر چیزی جز با شناخت زمینه های شکل گیری آن چیز غیر عملی و غیر منطقی می نماید. شکاف های اجتماعی را از یک سو می توان حاصل تغییرات اجتماعی قلمداد کرد که بر اساس ورود مولفه های جدید در فرهنگ، سیاست و...هر جامعه ای به وجود می آیند و از سوی دیگر می تواناز شکاف های اجتماعی به عنوان متغیری مستقل صحبت کرد که خود یکی از عوامل ایجاد تغییرات در جامعه می شوند. این هر دو جنبه ذیل موضوع تغییر اجتماعی قابل بررسی هستند و «اینکه جوامع چگونه و چرا تغییر می کنند برای جامعه شناسی سیاسی اهمیت اساسی دارد.» (1) به جهت وجود چنین اقتضائاتی است که بحث درباره شکاف های اجتماعی یکی از موضوعات اساسی و مهم در جامعه شناسی سیاسی به شمار می رود.
جامعه شناسی سیاسی برساخته ای میان رشته ای است که از قواعد، یافته ها و محتوای هر دو علم جامعه شناسی و علوم سیاسی بهره می برد. جامعه شناسی سیاسی از ترکیب دو واژه جامعه شناسی و سیاست شکل گرفته است بنابراین تعریف این عبارت منوط به تعریف تک تک این واژگان است؛ «جامعه شناسی مطالعه رفتار انسان در زمینه اجتماعی است. بنابراین جامعه واحد اساسی تحلیل است.» (2) در تعریف دیگری چنین آورده اند: «جامعه شناس موضوع مطالعه خود را مطالعه رفتار اجتماعی انسان، تعامل ها و سازمان های اجتماعی قرار می دهد.» (3) تعاریف متعددی از علم سیاست ارائه شده است اما به طور کلی می توان گفت «علم سیاست به تحلیل و بررسی جنبه های سیاسی پدیده های اجتماعی نظر دارد.»(4)

 

بدین ترتیب می توان به تعریف جامعه شناسی سیاسی پرداخت، جامعه و سیاست همواره در پیوند و ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر بوده اند. تحولات اجتماعی بر روندهای سیاسی تأثیر گذاشته اند و متقابلا می توان از تأثیر روندها و حوادث سیاسی بر ساختارها و صورت بندی اجتماعی صحبت کرد. از نگاهی دیگر می توان چنین اظهار نظر کرد که سیاست در بستر اجتماعی جریان می یابد و سیاست شناسی در بستر جامعه شناسی ممکن می گردد. در این میان جامعه شناسی سیاسی به عنوان برساخته ای میان رشته ای، ریشه های اجتماعی مسائل سیاسی را مطالعه می کند. «سیاست خود به خود در دل جامعه و سیاست شناسی در درون جامعه شناسی قرار می گیرد. این گزاره خود دارای یک گرایش روش شناختی است به ایی معنا که برداشت و تعریف خاصی از جامعه را می طلبد که بر اساس آن سیاست نوعی روابط اجتماعی محسوب می شود.»(5) می توان چنین اظهار نظر کرد که جامعه شناسی سیاسی می کوشد تا پیوندهای میان سیاست و جامعه را مورد مطالعه قرار دهد. «جامعه شناسی سیاسی به بررسی محیط اجتماعی سیاست می پردازد از این رو در جامعه شناسی سیاسی شناخت جامعه و پیچیدگی های آن، نقطه عزیمت شناخت زندگی سیاسی به شمار می رود. در جامعه شناسی سیاسی مبدأ، بررسی جامعه و مقصد، توضیح زندگی سیاسی است.»(6)

با این توضیحات ما وقتی از تأثیر فتنه 88 بر ایجاد و تعمیق شکاف های اجتماعی صحبت می کنیم در حال بررسی موضوعی از منظر جامعه شناسی سیاسی هستیم که مورد مطالعه را از دو جنبه اجتماعی و سیاسی محل بحث و مداقه قرار می دهد.

 
شکاف های اجتماعی؛
موضوع شکاف های اجتماعی یکی از مهم ترین مباحث جامعه شناسی سیاسی به حساب می آید که نقش مهمی در تبیین و بررسی مسائل مربوط به موضوعات اجتماعی دارد. شکاف های اجتماعی جزء مباحث اولیه و اساسی جامعه شناسی سیاسی دسته بندی شده اند به طوری که برخی ذکر کرده اند که «نخستین وظیفه جامعه شناسی سیاسی شناخت تعارضات و شکاف های جامعه است. بررسی تأثیر نیروهای اجتماعی بر روند زندگی سیاسی در درجه اول، نیازمند شناخت مبانی تکوین آن هاست. نیروها و گروه های اجتماعی به صورت تصادفی پیدا نمی شوند بلکه مبتنی بر علائق گوناگونی در درون ساخت جامعه هستند. چنین علائقی معمولا در حول شکاف های اجتماعی شکل می گیرند. شکاف اجتماعی عملا موجب تقسیم و تجزیه جمعیت و تکوین گروه بندی هایی می گردد و این گروه بندی ها ممکن است تشکل ها و سازمان های سیاسی پیدا کنند قاعده کلی جامعه شناسی سیاسی این است که زندگی سیاسی در هر کشوری به شیوه های گوناگون تحت تأثیر شکاف های اجتماعی خاص آن کشور و نحوه صورت بندی آن شکاف ها قرار می گیرد.»(7)
در حقیقت ما وقتی از شکاف های اجتماعی صحبت می کنیم به نوعی از تضاد و تفاوت اجتماعی نیز صحبت کرده ایم. چرا که شکاف های اجتماعی بر اساس نقاط افتراق و تفاوت شکل گرفته است: «شکاف های اجتماعی در واقع تعریف کننده نقاط تفاوت و افتراقِ افراد و گروها های گوناگون یک جامعه درباره ارزش ها، ایدئولوژی ها، دیدگاه های سیاسی، خواسته ها و مطالبات، طبقه اجتماعی و جایگاهی که افراد در قشربندی اجتماعی دارند می باشد.»(8)

 

روابط و تعامل اجتماعی به میزان وسیعی تحت تأثیر شکاف ها هستند و افراد و گروه ها در رفتار خود از نتایج شکاف های موجود متأثرند. برای مثال شکاف جنسیت، جامعه را به دو بخش زن و مرد تقسیم می کند. گرایش های فمینیستی اساسا بر روی چنین شکافی موج سواری می کنند. یا شکاف مذهبی می تواند جامعه را به دو بخش شیعه و سنی تقسیم کند. شکاف اقتصادی منجر به ایجاد دو طبقه پایین و بالا می شود. همچنین نمونه شکاف سیاسی، شکاف اصول گرا-اصلاح طلب در کشور و جامعه ماست.
 
به منظور استفاده دقیق تر از مبحث شکاف ها برای تحلیل آثار فتنه 88 لازم است درباره تقسیم بندی شکاف ها هم مباحثی را مطرح کنیم:
-شکاف ها را در یک تقسیم بندی به شکاف های فعال و غیر فعال تقسیم می کنند. شکاف های غیرفعال به آن دسته از شکاف ها اطلاق می شود که گرچه موجود است اما به جهت در حاشیه بودن و عدم تأثیر بر زندگی سیاسی غیرفعال قلمداد می شوند. برای مثال در جامعه اروپایی شکاف مذهبی کاتولیک-پروتستان تاثیر چندانی بر زندگی سیاسی ندارد و تقریبا غیر فعال است.
-بر اساس یک تقسیم بندی دیگر شکاف ها را به ساختاری و تاریخی یا تصادفی تقسیم بندی کرده اند: شکاف های ساختاری آن دسته از شکاف ها را شامل می شوند که جوامع به مقتضای برخی ویزگی های دگرگونی ناپذیر و پایدار خود دچار چنین شکافی هستند. برای مثال تقسیم کار همواره نوعی از شکاف های اجتماعی را ایجاد می کند که مربوط به ساختار یک جامعه است و امر تصادفی و ساختاری به حساب نمی آید.
شکاف های تاریخی اما حاصل فرآیندهای تاریخی یک کشور محسوب می شوند. و تحولات و تصادف های تاریخی در فرآیند شکل گیری آن ها نقش دارند. مانند شکاف های قومی، مذهبی یا شکاف های زبانی.
 
-همچنین از نظر نحوه ترکیب و صورت بندی شکاف های اجتماعی در جامعه، ما می توانیم از شکاف های متراکم و شکاف های متقاطع نام ببریم. «در برخی مواقع شکاف ها یکدیگر را تقویت می کنند و اثر هم افزایی بر یکدیگر دارند که به آن ها شکاف های متراکم می گویند. به طور مثال در جامعه ما شکاف چپ و راست یا اصلاح طلب و اصول گرا به لحاظ سیاسی فعال است، اگر شکافی دیگر مانند طرفداری از غرب هم راستا با اصلاح طلبان و یا مخالفت با غرب هم راستا با اصول گرایان فعال شود، به دلیل آنکه شکاف قبلی را تشدید می کند، شکاف متراکم شکل می گیرد و سطح تضاد ها و تعارض ها افزایش می یابد.
برخی مواقع نیز شکاف ها آثار تضعیف کنندگی در ارتباط با یکدیگر دارند که به آن ها شکاف های متقاطع می گویند. به طور مثال در انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم که شکاف اصلی شکاف اصول گرایان و اصلاح طلبان بود، با شکل گیری شکاف های فعال دیگری در درون خود اصول گرایان (قالیباف، لاریجانی و احمدی نژاد) و درون خود اصلاح طلبان(معین، کروبی و رفسنجانی) شکاف اصلی تضعیف شد و سطح منازعه کاهش یافت.»(9)
 
مروری بر شکاف های جامعه ایران بعد از انقلاب اسلامی؛
برای بحث پیرامون تأثیر فتنه 88 بر وضعیت شکاف ها بهتر است مروری کوتاه بر شکاف های جامعه ایران و انواع آن داشته باشیم تا بتوانیم وضعیت را با دید وسیع تری تحلیل کنیم. با پیروزی انقلاب اسلامی و نزدیک شدن به مراحل قانونی تعیین نوع حکومت، یعنی برگزاری رفراندوم برای این امر، یک شکاف فعال و تاریخی پیرامون انتخاب  «جمهوری اسلامی» به عنوان نوع حکومت شکل می گیرد که مبتنی بر موافقت یا مخالفت با آن است.
با استعفای دولت موقت شکاف دیگری در جامعه ایران، با عنوان خط امام و غیر آن شکل می گیرد که شامل لیبرال ها، چپ ها و سایرین می شود.
شکاف چپ و راست سیاسی که به طور مشخص با جدایی مجمع روحانیون مبارز از جامعه روحانیت مبارز در سال 67 پایه های شکل گیری آن به وجود می آید و پس از آن تا سال 76 ادامه پیدا می کند.
با پیروزی محمد خاتمی در انتخابات دور هفتم ریاست جمهوری دو گانه چپ و راست منسوخ می شود و به تدریج از اوائل دهه 1380، خشت های اولیه شکاف اصول گرا- اصلاح طلب گذاشته می شود. انتخابات دور هشتم ریاست جمهوری به پیروزی دوباره اصلاح طلبان ختم می شود. اصول گرایان موفقیت های سیاسی خود را از انتخابات دور دوم شورا ها و مجلس هفتم به تدریج آغاز می کنند تا اینکه در سال 1384 ، با کاندیداتوری دکتر محمود احمدی نژاد، پیروز انتخابات ریاست جمهوری می شوند.
انتخابات دور دهم ریاست جمهوری تقریبا در بستر شکاف اصول گرا-اصلاح طلب برگزار می شود. اما به تدریج این فرآیند حالت دگرگونی به خود می گیرد و مخصوصا حوادث پس از انتخابات و عدم تمکین عده ای از سیاسیون از رای مردم و نتیجه انتخابات، باعث بروز فتنه سال 88 می شود. این حادثه به عنوان پدیده ای سیاسی، موجب شکل گیری پیامدهای اجتماعی فراوانی می شود که برخی از آنها عبارت اند از؛ برهم زدن ثبات سیاسی، تبدیل رقابت در نظام به رقابت با نظام، عبور از خطوط قرمز در رقابت های سیاسی، در نوردیدن همه قاعده ها و ارزش های دینی و قانونی کشور و... یکی از مهم ترین پیامدهای چنین وضعیتی ایجاد تغییراتی در آرایش نیروهای اجتماعی و سیاسی و همچنین تغییر در ترکیب و صورت بندی شکاف های اجتماعی است که در ادامه به بررسی آن خواهیم پرداخت:
 
نحوه شکل گیری صف آرایی انتخابات دور دهم ریاست جمهوری؛
-تعمیق شکاف اصول گرا-اصلاح طلب
-ایجاد و تعمیق  شکاف بین مردم با مردم
-ایجاد و تعمیق شکاف بین نخبگان با نخبگان
-ایجاد و تعمیق شکاف بین نخبگان با مردم
- ایجاد و تعمیق شکاف دولت – ملت در لایه هایی از جامعه
فرآیند برگزاری انتخابات در جمهوری اسلامی همواره به نحوی بوده است که شکاف فکری، ایدئولوژیک و سیاسی در آن جریان داشته است. و مردم بر اساس توانایی ها و کارنامه ها جریان ها رای داده اند. مثلا درانتخابات مجلس هفتم شکاف اصول گرا-اصلاح طلب حاکم بود یا در انتخابات نهم ریاست جمهوری نیز همین شکاف تداوم داشت. در انتخابات دهم ریاست جمهوری نیز همین شکاف به تدریج به آمد. البته یک طرف انتخابات یعنی میرحسین موسوی در طول انتخابات چهره های مختلفی به خود گرفت. وی در آغاز به عنوان چهره ای «نه اصول گرا نه اصلاح طلب» و «هم اصولگرا و هم اصلاح طلب» ظاهر شد. اما تغییر ادبیات او در روزهای منتهی به انتخابات از او شخصیتی اصلاح طلب به نمایش گذاشت و حتی در مواقعی او به گفتمان ساختارشکنی نزدیک شد. همین تغییر مداوم گفتمان موسوی، باعث می شود تا نتوانیم از حاکمیت شکاف اصول گرا-اصلاح طلب در طول انتخابات و پس از آن سخن بگوییم. انتخابات در این دوره به علت های مختلفی به مسئله هویتی برای جریان های مختلف تبدیل شد. همین نکته باعث تعمیق شکاف اصلاح طلب-اصولگرا به طرز عجیبی شد. با پیش روی در روند انتخابات و انباشته شدن شکاف های متعدد بر روی هم، تفاوت موضع دو طرف رقابت به در همه عرصه های داخلی و خارجی نمایان شد. «تعدد و تراکم شکاف ها به انتخابات دهم جنبه هویتی داده بود و هر کس احساس می کرد باید از هویتش در برابر دیگری دفاع کند. این هویتی شدن، فضای دوقطبی ساخته بود که عده زیادی می خواستند احمدی نژاد نباشد و عده زیادی نیز طرفدار بودن احمدی نژاد بودند.» متعاقب این میل یک فضای احساسی و هیجانی به وجود آمد که پتانسیل بالایی از جامعه را درگیر خود کرده بود. این فضا در دوقطبی سازی جامعه نقش فعالی داشت. متعاقب این فضا دو قطبی «تنفر-تقدس» در جامعه شکل گرفت.»(10)
در هر انتخابات طبیعی است که جناح های سیاسی و مردم از کاندیدای مورد نظر خود حمایت کنند و این در انتخابات سال 88 هم وجود داشت اما با لحاظ این نکته که جنبه هویتی به خود گرفت و هرکس در پس دفاع از کاندیدای مدنظرش احساس می کرد که به نوعی از هویت خودش دفاع می کند. این وضعیت هم برای جناح های سیاسی قابل لحاظ بود و هم برای آحاد مردم. «گروه هاف اقشار و طبقات مختلف مخالف احمدی نژاد و دولت نهم که در طول چهارسال عمر این دولت و تا حدودی در انتخابات نهم ریاست جمهوری بر طبل تنفر از احمدی نژاد کوبیده بودند، این بار هم سیل هجمه هایی از تهمت و تخریب را علیه رییس جمهور و دولت او روانه کردند. تا جایی که این دولت را نکبت نامیدند و پایان دادن به عمر این دولت و پیروزی موسوی، برای آنها مانند یک امر مقدس درآمده بود. در مقابل گروهها، اقشار و طبقات اجتماعی دولت نهم با شکل دادن یک فضای مقدس برای مقاومت در برابر این هجمه ها نوعی دیگر از فضای هیجانی و احساسی را رقم زدند. این دو گانه «تنفر-تقدس» در هریک از گروه های شکل گرفته در اطراف این شکاف ها نسبت به کاندیدای خود و کاندیدای مقابل شکل گرفته بود.»(11)
برای مثال می توان به ذکر نمونه های زیر در بین سیاسیون اصلاح طلب و طرفدار موسوی اشاره کرد:
فائزه هاشمی؛ در این چهار سال، نکبت و خواری نصیب ملت ایران شدو ما نمی خواهیم این دوران تلخ را دوباره تکرار کنیم.(2 خرداد 88، میتینگ انتخاباتی استادیوم آزادی)
کامبوزیا پرتوی؛ 4 سال احساس حقارت کردم. 4 سال با هر سفر رییس جمهور از روستا گرفته تا سفرهای خارجی احساس حقارت کردم.(همان)
محمد خاتمی؛ مسأله فوری لزوم تغییر مضع موجود است که اگر تغییر نکند همه زیان می کنند.(مصاحبه روزنامه اعتماد، به نقل سایت نواندیش 21 اردیبهشت 88)
محمدرضا خاتمی؛ اگر حمله مغول توانست این ملت را از پای درآورد شرایط فعلی هم می تواند این ملت را تسلیم خود کند. امروز ملت اصلاح طلب ایران رییس دولتی می خواهد که از شنیدن نام دموکراسی دچار تهوع نشود.(خبرگزاری ایرنا، 26 اردیبهشت 88)
میر حسین موسوی؛ من اگر در این بیست سال سکوت کرده بودم به این دلیل بود که احساس خطر نکرده و وارد مسائل سیاسی نمی شدم، اما اکنون و به خاطر وقایعی که در این چهارسال اخیر اتفاق افتاده، و هزینه های نظام را زیاد کرده احساس خطر کرده و آمده ام به شکلی که تا آخر ایستاده ام و دیگر سکوت نخواهم کرد.(خبرگزاری ایرنا، 21 اردیبهشت 88)

 

مهدی کروبی؛ در طول این 4 سال حرف های نسنجیده، ماجراجویانه و بی خاصیت زدیم و دشمن تراشی کردیم. ما باید یک سیاست معقول مترقی پیش گیریم و در هر سه بعد جمهوریت، اسلامیت و ایرانیت کشور را به جایگاه خوبی که ایران و مردم آن دارند بدون هیچ تسلیمی برسانیم.(اولین نطق تلویزیونی)
 
میرحسین موسوی؛ اولین سبک مدیدریت به سبک ماجراجویی و رفتارهای نمایشی، خیال بافی، خرافه گرایی، قاون گریزی، پنهان کاری و سطحی نگری است اما روش دوم این است که بر اساس متانت و روش کارشناسی، شفافیت، صداقت، قانونگرایی، دوراندیشی و اعتدال گرایی کار کنیم. اگر می خواهیم ایران نیرومند و پیشرفته داشته باشیم، مدیریت نوع دوم بسیار بهتر است.(مناظره احمدی نزاد-موسوی)
این ها تنها گوشه های از تهمت ها، تخریب ها و توهین ها علیه احمدی نژاد و دولت نهم بود و حتی کار به جایی رسید که کروبی در مناظره با احمدی نژاد وی را درغگو خواند و موسوی نیز در مناظره با موسوی همین واژه را برای توصیف دولت استفاده کرد.
این نحوه تبلیغات و سیاست های تبلیغی در اردوگاه طرفداران موسوی دلیلی داشت و آن این بود که «جریان اصلی اداره کننده ستاد موسوی از مقطعی که دیدند شعارهای ایجابی موسوی بازتاب اجتماعی مثبت ندارد، تمرکز در تبلیغات و فضاسازی های انتخاباتی را از مسئله «آری به موسوی» به مسئله «نه به احمدی نژاد» تغییر دادند. تمرکز سیاست تبلیغاتی بر روی «نه به احمدی نژاد» که با هدف ایجاد تنفر عمومی از وی صورت گرفت، تکرار سناریوی دور دوم انتخابات نهم ریاست جمهوری بود که در رقابت هاشمی و احمدی نژاد پایه گذاری شد. متهم کردن احمدی نژاد به دروغ گویی، خرافه گرایی مذهبی، فریب کاری و دیکتاتوری و استبداد، از جمله محورهایی بود که برای تدارک نه به احمدی نژاد صورت گرفت»(12)
در سطح مردمی نیز شعارهایی که توسط ستادهای موسوی و متینگ های سیاسی وی ساخته پرداخته شد همگی پمپاژ حس نفرت نسبت به دولت و شخص رییس جمهور بود و مضمونی جز تمسخر و توهین نداشت؛
 
-مرگ بر دیکتاتور، چه شاه باشه چه دکتر
-احمدی حیا کن مملکتو رها کن
-یه هفته دو هفته احمدی حموم نرفته
-ننه جون مهدی فهمید، این کوتوله نفهمید
-احمدی بیکاره، خونش ترب می کاره
-اتل متل توتوله، دیکتاتور کوتوله
-هرچی جواد مواده، با احمدی نژاده
-برادر رفتگر، محمودو بردار ببر
-مناظره عالی بود، دکتره قلابی بود
-الان داره برف میاد، اسنادش هم موجوده
-گراف ها روی میزه، ازش دروغ میریزه
-نصر من اللهد و فتح قریب، ننگ به این دولت مردم فریب
-دلاور هسته ای، بگیر بخواب خسته ای
-پیام ما به دکتر، مرگ بر دیکتاتور
-دیکتاتور کوتوله...کارت دیگه تمومه(13)
 
بنابراین مشاهده می کنیم که این شکاف عظیم بین سیاسیون و مردم از طریق سیاست های تبلیغی هواداران و ستادهای موسوی ایجاد شد. تخریب و توهین و سیاه نمایی، به عنوان روش تبلیغات انتخاب شد و نفرت شدیدی در طرفداران موسوی نسبت به دولت و طرفداران آن شکل داده شد.
این فرآیند قبل از انتخابات، در نهایت به تعمیق شکاف موجود اصولگرا-اصلاح طلب کمک کرد. و پس از انتخابات با توجه به عدم تمکین بسیاری از اصلاح طلبان از نتایج انتخابات ابعاد گسترده تری به خود گرفت. لذا یکی از مهم ترین تاثیرات فتنه 88 را می توان بر روی شکاف متعارف اصول گرا-اصلاح طلب و تعمیق این شکاف عنوان کردو در نتیجه این نفرت پراکنی ها توسط جناح اصلاح طلب، احتمال همکاری و نزدیکی بین دو جناح تا حدود زیادی غیرممکن شد.
در میان مردم اما شکاف عمیقی پدید آمد. به طوری که مردم به دو دسته متمایز تقسیم شدند که شاخصه آنها حمایت از یکی از کاندیداهای مطرح انتخابات بود. شعارهایی که هواداران موسوی و ستادهای او انتخاب کردند که بر مبنای نفرت سازی برای احمدی نژاد بود به شدت به مرزبندی ملموس بین مردم انجامید. حتی تجمعاتی که در هواداری از کاندیداها تشکیل می شد شکل خاصی به خود گرفت و آرایش و نحوه صورت بندی این تجمعات نه به صورت جدا از هم که در مقابل هم و با هدف رقابت و تحقیر همدیگر و اکثریت نشان دادن خود و در نهایت دفاع از هویت خود شکل گرفت.
یکی دیگر از مهم ترین اتفاقاتی که در ستادهای موسوی اتفاق افتاد انتخاب رنگ سبز برای هواداران بود که حامل دو وجه اثرگذاری در جامعه و بین مردم عادی شد: از یک طرف موجب بروز تفاوت شکلی بین هواداران شد و از سوی دیگر مبنای تنافر بین مردم را تقویت کرد.
عامل دیگر که در بخش بعدی به تفصیل درباره آن صحبت خواهیم کرد مطرح کردن بحث تقلب بود. درست است که شکاف ها بین مردم از آغاز تبلیغات شکل گرفته بود اما کلیدواژه تقلب گزاره ای بود که شکاف را در ایام پس از انتخابات نیز استمرار بخشید. یعنی حتی اگر نحوه ی جاگیری مردم در دو سوی رقابت قبل از انتخابات را، عامل شکل گیری تنافر ندانیم، مطرح کردن تقلب باعث شد که جدال و درگیری های لفظی و جناحی مردم به پس از انتخابات انتقال شود. با توجه به تبلیغات گسترده ای که برای بحث تقلب صورت گرفته بود برخی از طرفداران موسوی چنین چیزی را باور کرده بودند. علاوه بر این انتخابات با علاقه و وابستگی عاطفی هواداران به کاندیداها نیز همراه است و این باعث می شود که کاندیدا به عنوان مرجع، مورد رجوع هواداران باشد. پس با این مقدمات وقتی موسوی از تقلب صحبت کرد و همچنین از هواداران خود دعوت به حضور در خیابان ها کرد، تنفر ایجاد شده را به بعد از انتخابات تسری داد. برگزاری اجتماع هواداران احمدی نژاد در روز 24 خرداد در تهران نیز در این مورد موثر تاثیر داشت.
همچنین باید به تسری این موضوع بین اساتید دانشگاه، دانشجویان و سایر اقشار جامعه نیز اشاره کرد که به لحاظ شغلی که دارند در یک محیط مشترک زندگی می کنند و شکاف ایجاد شده بین این اقشار ملموس تر و عمیق تر بود. مثلا می توان به صف آرایی ها و مقابله های دانشجویان با یکدیگر در محیط دانشگاه اشاره کرد.
بنابراین یکی دیگر از تاثیرات فتنه 88 بر جامعه ایران ایجاد شکاف مردم با مردم بود که برای مدت ها پس از انتخابات، مخصوصا تا 29 خرداد 88 یعنی سخنرانی رهبر فرزانه انقلاب ادامه داشت.
اگر نخبگان را بخشی از مردم به حساب بیاوریم و این مقدمات را درمورد آنان نیز صادق بدانیم شکاف بین نخبگان با نخبگان و نخبگان با مردم را هم می توانیم به سلسله تاثیرات فتنه 88 بیافزاییم.
 
فعال کردن شکاف انقلاب-ضد انقلاب؛
گفته شد که پس از ورود موسوی به انتخابات به تدریج ادبیات وی دچار تغییر شد و همین تغییر ادبیات در جاهایی او را به عنوان کاندیدایی ساختار شکن جلوه داد. از روزهای آغازین مباحث انتخاباتی حوادث و برنامه هایی در کشور توسط هواداران و حامیان حزبی موسوی و ستاد او، پیاده شد که به تدریج فضا را برای فعال کردن شکاف انقلاب-ضد انقلاب فعال کرد. این شکاف همیشه وجود داشته است اما همیشه فعال نبوده است و بیشتر خارج از کشور نمود داشته است. اما اقدامات، اظهار نظرها و اتفاقاتی در طول دوران انتخابات پیش آمد که در نهایت موسوی و برخی از طرفداران او، نهایتا در جایگاهی قرار گرفتند که همان منطق ضد انقلاب را دنبال می کردند. این جاگیری به طرزی واضح و گویا بود که می توان از دوره ای به بعد همه اقدامات موسوی و هواداران وی را در قالب رقابت با نظام و خروج از رقابت درون نظام تحلیل کرد:
جریان های تندرو اصلاح طلب یعنی جبهه مشارکت ایران اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از جمله احزابی بودند که به علت عملکرد ضد قانونی خود در دوران اصلاحات منحل شده بودند. این احزاب منحله در جریان انتخابات دهم ریاست جمهوری به حمایت از موسوی پرداختند و وی نه تنها هیچ واکنشی در قبال حمایت تندروها از خود نشان نداد بلکه به تدریج این جریان ها بودند که مدیریت ستادهای تبلیغاتی وی را برعهده گرفته و معرکه گردان اصلی قضایا در میان هواداران او شدند.
موضوع بعدی طرح شعار هر ایرانی یک ستاد بود که به طرز عجیبی از آن سوء استفاده شد. سخنگوی ستاد موسوی کمک مالی بهاییان به ستاد وی را با این شعار توجیه کرد. بنابراین ما شاهد جاگیری همه نیروهای ضد انقلاب پشت سر موسوی مخصوصا پس از اعلام تقلب در انتخابات بودیم که البته این فرآیند از قبل انتخابات آغاز شده بود.
تشکیک در سلامت انتخابات و دروغ بزرگ تقلب نیز از جمله کارهای دیگر موسوی و هوادارانش بود که آنها را با گفتمان ضد انقلاب نزدیک می کرد. چون جریان ضد انقلاب همیشه سلامت انتخابات در جمهوری اسلامی را زیر سوال برده اند. پروژه تقلب اما از قبل از انتخابات کلید خورده بود. مقام معظم رهبری در تاریخ 9 اردیبهشت 88 درباره این موضوع چنین فرمودند: «انتخابات کشور ما از انتخابات اکثر این کشورهای مدعی دموکراسی، هم آزادتر است، هم پرشور تر است، هم انگیزه مردم در این انتخابات بیشتر است. انتخابات پرشور، انتخابات خوب، انتخابات سالم. دشمن خدشه می کند. از دشمن انتظاری هم جز دشمنی نیست؛ چه انتظاری هست؟ بی توقعی از دوستان است. بی توقعی از کسانی است که جزء این ملت اند؛ واقعیات را دارند می بینند؛ می بینند که این انتخابات چگونه متقن و سالم انجام می گیرد، در عین حال همان حرفی را که دشمن می زند این ها هم می زنند.»(14)
تشکیک در سلامت انتخابات و دروغ بزرگ تقلب از ماه ها قبل از انتخابات شروع می شود:
خبرگزاری مهر در 24 اسفند 87 از تشکیل کمیته صیانت از آراء خبر می دهد. یکی از مهم ترین کارویژه های این کمیته زمینه سازی برای ایجاد تشکیک در سلامت انتخابات بود. «اگر چه شورای نگهبان تشکیل کمیته صیانت از آراء را غیرقانونی اعلام کرد؛ لکن این کمیته با صدور بیانیه ای مکرر قبل و پس از انتخابات، نقش عمده ای را در صحنه آرایی رخدادهای تلخ انتخابات دهم ایفا کرد. این بیانیه ها که با امضای محتشمی منتشر می شد، ضمن تشکیک و تردید در سلامت انتخابات و ادعای تقلب در آن، با صراحت ابطال انتخابات را خواستار شد. بخشی از موج آفرینی و دامن زدن به آشوب ها ناشی از کارکرد همین کمیته بود. سناریوی تشکیل کمیته صیانت از آراء در حالی دنبال شد که بر اساس اصل 99 قانون اساسی، نظارت بر کلیه انتخابات ها در ایران بر عهده شورای نگهبان است.»(15)
اظهارات، صحبت ها و مصاحبه های بسیاری از افراد از جریان اصلاح طلب نیز در ایجاد فضای تردید در جامعه و اذهان برخی ها کارگزار بود این افراد از ماه ها پیش از انتخابات به تبلیغ این شایعه روی آوردند و مانور فراوانی بر روی آن دادند:

 

هاشمی رفسنجانی؛ مردم هیچ گاه ضد انقلاب نمی شوند و اگر احساس کنند رای شان جور دیگری خوانده می شود و تاثیرگذار نیست و نیز احساس کنند نمی توانند نقش خود را به خوبی در جامعه ایفا کنند، حضورشان ضعیف می شود.(سخنرانی در مراسم سی امین سالگرد قانونگذاری در مجلس)
 
هاشمی رفسنجانی؛ باید به طور جدی تلاش شود تا سلامت انتخابات برای مردم مشخص شود تا با خیال راحت بروند و رای دهند. بیانات رهبری بسیار ارامش دهنده بود. نمی خواهم بگویم که غیر از این است؛ اما در تبلیغاتی که می شود ضرورت دارد که علائم روشنی برای سلامت انتخابات نشان داده شود.(در خطبه های جمعه تهران، اردیبهشت 88)
مهدی کروبی؛ این روزها نشانه هایی دیده می شود که حرکت های خود سرانه ای انجام می شود. این را تاکید می کنم و می گویم این بار بعد از نماز صبح نخواهم خوابید و از اول صبح با گزارش گیری از تمامی ستادها در سطح کشور اوضاع را رصد و دنبال می کنیم چنانچه تا ساعت 11 صبح خبرهایی از تقلب در آراء بدهند، اجازه نخواهیم داد اعلام این موضوع به ساعات بعد از ظهر کشیده شود، بنابراین مسئولین با دقت زیاد مراقی باشند تا آراء مردم در صحت و سلامت کامل شمارش و اعلام شود.(سایت آفتاب، 18 خرداد 88)
محسن آرمین؛ از مراجع تقلید می خواهیم تا نظر خود درباره حکم شرعی دست بردن در آرای مردم را به صراحت اعلام کنند تا با اعلام نظر آنها جلوی تخلف در انتخابات گرفته شود.(گفتوگوی محسن آرمین با ایلنا، 26/10/87)
محمد سلامتی؛ ما نگران آراء هستیم و ان را بارها در جریان انتخابات اعلام کردیم و اینکه یک حزب به شکل گسترده نمی تواند بر جریان برگزاری انتخابات نظارت کند، یک ضعف محسوب می شود اما متاسفانه همه ابزارها در دست جناح رقیب است.(ضمیمه روزنامه اعتماد، 6/9/87)
بیانیه سازمان مجاهدین؛ سلامت انتخابات به شدت به مخاطره افتاده است به طوری که دیگر تقریبا اعتمادی به آمارهای انتخابات وجود ندارد.(21/1/88)
محمد خاتمی ضمن بیان اینکه مردم حاکمانی می خواهند که به ان ها دروغ نگویند: می شود مسیر کشور را که به سمت فلاکت برده می شود نجات داد...باید برای نجات کشور از مهلکه ای که در آن گرفتار شده ایم در 22 خرداد حضور گشترده ای داشته باشیم که حضور مردم باطل السحر است تا بگوییم علی رغم کارشکنی ها و اراده ای که می خواهد اقلیت بر کشور حاکم باشد، بگوییم با حضور مردم می توانیم موانع را پشت سر بگذاریم.(سخنرانی در اصفهان، سایت کلمه، 21/3/88)
عفت مرعشی؛ امیدوارم که تقلبی صورت نگیرد، اگر تقلب شود از مردم می خواهم با حضور در خیابان ها واکنش نشان دهند، اما در صورتی که تقلب انجام نشود مطمئن هستم که موسوی رای خواهد آورد.(روزنامه ایران،23/3/88)
در موردی جالب مجله آمریکایی تایم گفتگوی اختصاصی خود با میرحسین موسوی را با عنوان «مردی که می تواند احمدی‌نژاد را شکست دهد» منتشر ساخت. موسوی در بخشی از این گفتگو با اشاره به تجمعات خیابانی حامیانش در دوره تبلیغات انتخاباتی می‌گوید: "تجمعات خیابانی چشمگیر هفته‌های گذشته احتمالاً ماهیت ساختار قدرت را به نحوی بنیادین دگرگون خواهد ساخت ... در واقع دگرگونی و تغییر در ساختار قدرت با فشار بر رهبری در جهت پذیرش بیشتر افکار عمومی رخ خواهد داد." وی در پاسخ به این سؤال که «اگر انتخابات را ببازد، آن وقت چه می‌شود؟» پاسخ داد: "تغییرات مدت‌هاست که آغاز شده است. تنها گوشه‌ای از این تغییرات به پیروزی در انتخابات مربوط می‌شود و بخش‌های دیگر تغییر ادامه خواهند یافت و هیچ عقب‌گردی در کار نخواهد بود.(رجانیوز، کدخبر 192860)
این سلسله شبهه افکنی ها درباره سلامت انتخابات با حلقه ی پایانی تکمیل شد: میرحسین موسوی قبل از شمارش آراء و در شب جمعه بیانیه ای صادر و خود را پیروز انتخابات اعلام کرد:
«طبق گزارش ها و مستندات واصله علی رغم تخلفات و کارشکنی های متعدد و نارسایی های گسترده، مستندات واصله حاکی از ان است که رای اکثریت قاطع مردم متوجه این خدمتگزارشان بوده است. از مسئولان امر می خواهم در شمارش آراء نهایت دقت را بنمایند و اعلام می کنم در غیر این صورت از همه امکانات قانونی برای احقاق حقوق حقه ملت ایران اقدام خواهم کرد. همین جا فرصت را مغتنم می شمارم و از ملت شریف ایران می خواهم آماده برگزاری جشن پیروزی در شامگاه میلاد بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا(س) باشند.»(سایت تابناک،22/3/88، کدخبر 51618)
با اعلام نتایج انتخابات و پیروزی قاطع دکتر احمدی نژاد در انتخابات پروژه «اردوکشی خیابانی» کلید می خورد و بسیاری از مردم که دروغ بزرگ تقلب را باور کرده بودند در تهران تجمع می کنند. با سخنرانی رهبری در خطبه های نماز جمعه تاریخی آتش فتنه فروکش می کند و بسیاری از مردمی که به اشتباه دروغ تقلب را باور کرده بودند از بدنه فتنه جدا می شوند. اما سلسله آشوب های خیابانی توسط عده معدودی ادامه پیدا می کند. فتنه گران در ادامه راه هماهنگ و هم راستا با ضد انقلاب حرکت می کنند و به تدریج در مقابل مردم قرار می گیرند. از این پس جریان فتنه به بهانه هر مناسبتی، تجمع و آشوبی را سازماندهی می کنند که هماهنگ با گفتمان ضدانقلاب خارج نشین می باشد.
تحرکات روز قدس، توهین به عکس مبارک امام خمینی (ره)، توهین به ولایت فقیه و شخص مقام معظم رهبری، حضور در رسانه های معاند نظام برای تبلیغ عقاید حود و در نهایت هتک حرمت عاشورای حسینی به عنوان مهم ترین روز مذهبی برای ایرانیان فتنه گران را به طور کامل در مسیر ضد انقلاب قرار داد. این اتفاقات با همراهی و حمایت کشورهای دشمن جمهوری اسلامی و همچنین ضد انقلاب در خارج و داخل کشور همراه شد. بنابراین این اتفاقات را می توان فرآیندی در نظر گرفت که به تدریج با نفی معیارهای مربوط با جمهوریت و اسلامیت نظام و بزرگترین و مهم ترین مقدسات مردم در نهایت به فعال سازی شکاف انقلاب-ضد انقلاب برای یک برهه تاریخی شد.
 
نتیجه گیری؛
شکاف های اجتماعی یکی از مهم ترین روش های تحلیل سیاسی در جامعه شناسی به شمار می رود که کاربرد وسیعی در تحلیل اتفاقات، نتایج و آثار فتنه 88 می تواند داشته باشد. چنانچه در متن مقاله بررسی شد جامعه ایران دارای شکاف های متعدد و متنوعی است که در برهه های زمانی خاص و تحت تأثیر شرایط سیاسی، حالت هایی از تغییر، تعمیق و حذف را پشت سر می گذارند. فتنه 88 به عنوان یک پدیده اجتماعی و سیاسی، بسیاری از شکاف های اجتماعی جامعه ایران را تغییر داد. مانند حاکمیت شکاف اصولگرا- اصلاح طلب در انتخابات های مختلف، که با رویه ای که هواداران موسوی در انتخابات انتخاب کردند و با تبدیل رقابت درون نظام به رقابت با نظام، این شکاف را پشت سر گذاشته و به تدریج و پس ار انتخابات، شکاف انقلاب-ضد انقلاب را حاکم ساختند. رویه ای که همچنین در بطن خود تعمیق شکاف اصولگرا-اصلاح طلب را نیز در برداشت. همچنین به لحاظ نحوه حضور مردم در انتخابات و هویتی شدن انتخابات برای دو طرف و مطرح کردن بحث تقلب پس از انتخابات و متعاقب آن رو در رو قرار دادن مردم در برابر یکدیگر، شکاف نه چندان عمیقی را می توان با عنوان شکاف مردم در برابر مردم متصور شد.
 نتایج حاصل از تحقیق درباره شکاف های اجتماعی جامعه ایران می تواند به عنوان یکی از اطلاعات اولیه در زمینه سیاست گذاری های کلان برای ایجاد وحدت ملی، همدلی و هماهنگی ملت مورد استفاده قرار گیرد. هم چنین شناخت ریشه شکاف های اجتماعی در تحلیل واقع بینانه و منطقی از اختلاف های اجتماعی مورد استفاده قرار می گیرد و می تواند ضمن تحلیل و بررسی علل این اختلافات یا شکاف ها، راه حل هایی را برای حل شکاف های مضر برای جامعه پیشهاد دهد.
 
 منابع؛
1. راش، مایکل؛ جامعه و سیاست مقدمه ای بر جامعه شناسی سیاسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران، سمت، 1391، چاپ یازدهم، ص 219
2. همان، ص 3
3. نقیب زاده، احمد؛ درآمدی بر جامعه شناسی سیاسی، تهران، سمت، 1389، چاپ هشتم، صفحات 5 و 6
4. عالم، عبدالرحمن؛ بنیادهای علم سیاست، تهران، نشر نی، 1388، چاپ نوزدهم، صفحه 26
5. نقیب زاده؛ ص 58
6. بشیریه، حسین؛ جامعه شناسی سیاسی، تهران، نشر نی، 1392، چاپ بیست و یکم، صفحات 19 و 99
7. بسیریه؛ ص 99
8. امینی، پرویز؛ جامعه شناسی 22 خرداد، تهران، نشر ساقی، 1389، چاپ دوم، ص 15
9. امینی؛ ص 17
10. امینی؛ ص 28
11. امینی؛ ص 29
12. امینی؛ ص 41
13. امینی؛ ص 40
14. مختارپور، قهرودی؛ شرح ماجرا؛ مروری بر دیدگاه های حضرت ایت الله سید علی خامنه ای پیرامون فتنه سال 88، انتشارات انقلاب اسلامی، تهران، 1389، چاپ چهارم، ص 14
15. جمعی از نویسندگان؛ گذار از فتنه 88؛ بررسی و تحلیل انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری و حوادث پس از آن، نشر اعتدال، قم، 1389، ص 58
 
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
نیازمندیها
مطبوعات و خبرگزاریها