تحولات اخیر، بنیادی و در راستای بازیابی هویت دینی و متفاوت از اتفاقات علمی و عملی پیشینی جهان اسلام در دوره معاصر است و تنها عقبه اجتماعی نزدیك به مبانی این خیزشها، انقلاب اسلامی ایران است. پیروزی انقلاب اسلامی در ایران كه مبتنی بر اندیشه سیاسی اصیل شیعی به وقوع پیوست، پیش از آنكه یك تحول سیاسی مهم قلمداد شود، تلنگر جدی بر اندیشه تمدن جدید مغرب زمین در الزام تاریخی جوامع و ملل دیگر در پیمودن مسیر رشد و توسعه به شیوه آنها، و دارای ماهیتی شالودهشكنانه بود. رنسانس و آغاز دوره جدید، نگاه مغربیان را از آسمان به زمین آورد و انسان و تمایلات وی در بنیان و اساس نظریات دانشمندان آن دیار قرار داد. از آنجایی كه اندیشه جدید در تقابل با دستگاه فكری كلیسا و مدعیات دینی آنها پا گرفته بود، حذف و یا حداقل انزوای تفكر دینی به كلیدواژه نظریهپردازی غربیان تبدیل شد. از این منظر، جوامع بشری برای نیل به آرمان شهری كه آنها توصیف میكردند بایستی از قالب اعتقادات و تفكر دینی خارج شوند.
آنها این الگو و مدل را برای جوامع دیگر نیز توصیه میكردند، از این رو، پس از ورود و استعمار بخشهای مختلف جهان اسلام، به شدت به ترویج این ایده پرداختند. بخش عمده ای از این مأموریت هم به برخی از نخبگان و روشنفكران متأثر از آنها واگذار شد. بررسی روند نیز نشان میداد تفكر استعماری علیرغم مقاومتهای مختلف، با فراز و نشیب و استفاده از شیوههای متنوع، در مجموع موفقیت قابل توجهی را به دست آورده است. اما یكی از كانونهای همیشگی مقاومت در برابر این هجمه نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، تشیع و اندیشههای مترتب بر آن بود. سلاح اصلی تمدن غربی در این مصاف، تفكر و فرهنگ بود كه اندیشه سیاسی تشیع به مدد عقلانیت ذاتی خود بالقوه توان هضم و پاسخگویی به تحولات و مفاهیم وارداتی را داشت. در حوزه سیاسی، قانون، حقوق شهروندی، مشاركت سیاسی و حق اكثریت و به دنبال آن تفكر ناسیونالیستی و ایجاد دولت - ملتهای جدید و انقراض خلافت اسلامی مسایلی بودند كه علیرغم دشواری، اندیشه شیعی توانست مقاومت فكری و فرهنگی مناسبی را به عمل آورد و در نهایت پیروزی انقلاب اسلامی و حاكمیت سیاسی تفكر شیعی، گسست جدی را در منظومه تفكری تمدن جدید به دنبال داشت.
در جهان اسلام هم بعد از شكست ایدئولوژیهای وارداتی غربی و جریانات سلفی، تكامل اندیشه سیاسی شیعی با جنبش اسلامی مردم ایران كه ضمن بهرهمندی و پایبندی كامل به اندیشه شیعی، در عمل شعار جهان شمولی اسلامی و پرهیز از طرح افتراقات واگرایانه در میان مسلمین را جهتگیری اصلی خود برگزیده بود، الهامبخش و علت بیداری اسلامی در كشورهای اسلامی منطقه میباشد. در مقاله پیش رو، با هدف واكاوی ریشه و سیر بیداری اسلامی در جوامع شیعی، تحولات و تطورات این حوزه اندیشگی بررسی و غلبه جریان و گفتمان عقلانیت و رویكرد اجتهادی و اصولی بر رویكرد نقلی و اخباریگری، بهعنوان یك نقطه عطف، ریشه بیداری و حركتهای اصلاحی اجتماعی جوامع شیعی میباشد. دیدگاهها و اندیشههای بزرگان سیاسی شیعی نظیر صاحب جواهر، شیخ اعظم و میرزای شیرازی و تأثیرات مهم آنان در ساخت سازههای اندیشه سیاسی شیعی تا عصر فعلی كه نقطه اوج و شكلگیری آن در اندیشههای نظری و عملی امام خمینی(ره) و آیتالله العظمی خامنهای است، مسیر تكاملی این جریان اصیل است. همچنین عرصه مستقیم و ورود مفاهیم غربی در ساحت اندیشه شیعی، بر سرعت تحول و تطور دستگاه هاضمه فكری شیعی افزوده است. محصول تحول عقلانی و مواجهه با مدرنیته غربی، در سیر نهایی اندیشه شیعی، با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، در چارچوب نظریه مردمسالاری دینی به ظهور میرسد.
تحولات نظری مذكور، بازتابهای روشنی در خیزش و بیداری در جوامع شیعی و تسری آن به دیگر مناطق جهان اسلام داشته است تحولات دوره معاصر جوامع شیعی عراق و لبنان نیز كاملاً با این سیر تحلیل پذیر است. قله رفیع اندیشه سیاسی شیعی در نجف، در این مدت، شهید سعید آیتالله محمدباقر صدر(ره) است كه نقش مهم و بیبدیلی به لحاظ تغذیه فكری و عملی جریان حاكمیت دینی در عراق داشته است. در سایهسار این اندیشمند فرزانه، گروهها و احزاب سیاسی دینی متعددی در عراق به وجود آمده است. مرجعیت دینی نجف نیز، همیشه بهعنوان یك عامل مهم و تأثیرگذار در ساحت فكری و تحولات جوامع شیعی حضور داشته است. آیتالله سیدمحسن حكیم(ره)، آیتالله سید ابوالقاسم خوئی(ره) و آیتالله سید علی سیستانی در زمره مراجع عالیقدری هستند كه به رغم عدم ارائه اندیشه سیاسی منسجم، نقش مهم و تأثیرگذاری در حوادث عراق امروز داشتهاند. جامعه شیعی لبنان نیز با حضور مردان بزرگی چون علامه شرفالدین و به دنبال آن امام موسی صدر، حیات علمی و عملی دوبارهای یافت. اندیشمندان بزرگ معاصر آن نظیر علامه سید محمدحسین فضلالله و مرحوم محمدمهدی شمسالدین بزرگانی بودند كه با تدوین و ساماندهی اندیشه شیعی و دیدگاههای سیاسی، متناسب با شرایط و مقتضیات جامعه لبنانی، به ارائه نظریه پرداختهاند.
با پیروزی انقلاب اسلامی و تأثیرات گسترده آن، تفكر سیاسی جدیدی در لبنان نضج گرفت كه به تدریج به گفتمان غالب شیعیان این خطه تبدیل شد. جنبش حزبالله، متأثر از اندیشه سیاسی امام خمینی(ره)، با حل معضل ارتباط با ولیفقیه عادل مستقر در كشور دیگر و شركت در ساختار حكومتی یك كشور چند قومیتی، مرحلهای دیگر از بلوغ سیاسی اندیشه شیعی را به نمایش گذاشته است. در ایران، انقلاب اسلامی و قائد عظیمالشأن آن و خلف صالح ایشان، با اخذ شكل و قالب مفاهیم جدید و تزریق محتوای دینی و مذهبی به آن، تمدن غربی را زمینگیر نمودند. تداوم سی ساله انقلاب اسلامی، دلیل روشنی بر توانایی اندیشه سیاسی دینی در اداره سیاسی و اجتماعی جامعه است. امروز، این اندیشه، علیرغم همه مخالفتها و كارشكنیها، سهم عمدهای را در اداره جوامع شیعی و نقش الهامبخشی برای طرفداران تفكر دینی در كشورهای اسلامی و داعیهداران عدالت در اقصی نقاط دنیا داشته است.
مقدمه
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران كه مبتنی بر اندیشه
سیاسی اصیل شیعی به وقوع پیوست، پیش از آنكه یك تحول سیاسی مهم قلمداد شود، تلنگر
جدی بر اندیشه تمدن جدید مغرب زمین در الزام تاریخی جوامع و ملل دیگر در پیمودن
مسیر رشد و توسعه به شیوه آنها، و دارای ماهیتی شالودهشكننانه بود. رنسانس و آغاز
دوره جدید، نگاه مغربیان را از آسمان به زمین آورد و انسان و تمایلات وی در بنیان و
اساس نظریات دانشمندان آن دیار قرار داد. از آنجایی كه اندیشه جدید در تقابل با
دستگاه فكری كلیسا و مدعیات دینی آنها پا گرفته بود، حذف و یا حداقل انزوای تفكر
دینی به كلیدواژه نظریهپردازی غربیان تبدیل شد. از این منظر، جوامع بشری برای نیل
به آرمان شهری كه آنها توصیف میكردند بایستی از قالب اعتقادات و تفكر دینی خارج
شوند. آنها این الگو و مدل را برای جوامع دیگر نیز توصیه میكردند، از این رو، پس
از ورود و استعمار بخشهای مختلف جهان اسلام، به شدت به ترویج این ایده پرداختند.
بخشی از این مأموریت هم به برخی از نخبگان و روشنفكران متأثر از آنها واگذار شد.
بررسی روند نیز نشان میداد تفكر استعماری علیرغم مقاومتهای مختلف، با فراز و نشیب
و استفاده از شیوههای متنوع، در مجموع موفقیت قابل توجهی را به دست آورده است. اما
یكی از كانونهای همیشگی مقاومت در برابر این هجمه نظامی و فرهنگی، تشیع و
اندیشههای مترتب بر آن بود. سلاح اصلی تمدن غربی در این مصاف، تفكر و فرهنگ بود كه
اندیشه سیاسی تشیع به مدد عقلانیت ذاتی خود بالقوه توان هضم و پاسخگویی به تحولات و
مفاهیم وارداتی را داشت.
در حوزه سیاسی، قانون، حقوق شهروندی، مشاركت سیاسی و حق اكثریت و به دنبال آن تفكر ناسیونالیستی و ایجاد دولت - ملتهای جدید و انقراض خلافت اسلامی مسایلی بودند كه علیرغم دشواری، اندیشه شیعی توانست مقاومت فكری و فرهنگی مناسبی را به عمل آورد و در نهایت پیروزی انقلاب اسلامی و حاكمیت سیاسی تفكر شیعی، گسست جدی را در منظومه تفكری تمدن جدید به دنبال داشت. انقلاب اسلامی ایران و قائد عظیمالشأن آن با اخذ شكل و قالب مفاهیم جدید و تزریق محتوای دینی و مذهبی به آن، تمدن غربی را زمینگیر نمود. تداوم سی ساله انقلاب اسلامی، دلیل روشنی بر توانایی اندیشه سیاسی شیعه در اداره سیاسی و اجتماعی جامعه است. امروز، این اندیشه با استفاده از فرم و شكل مفاهیم غربی، علیرغم همه مخالفتها و كارشكنیها، سهم عمدهای را در اداره جوامع شیعی و نقش الهامبخشی برای طرفداران تفكر دینی در كشورهای اسلامی و داعیهداران عدالت در اقصی نقاط دنیا داشته است. اصرار بر عمل بر شریعت اسلامی و فقه شیعی و حضور فقیه عادل در رأس حكومت، به همراه تأكید بر نقش تأثیرگذار مردم در تحقق و عینیت حاكمیت دینی مهمترین عناصر تفكر سیاسی امام و رهبری است كه به روشنی بخش مهم آن، كه تأكید بر اجرای شریعت و حضور گسترده مردم در تعیین حاكمیت است، جزو مطالبات اصلی مردم مسلمان در جنبشهای اسلامی منطقه است و نام گذاری آن، به ''بیداری اسلامی'' متأثر از این دو عامل است.
حاكمیت اندیشه سیاسی شیعه در طول نزدیك به سه دهه گذشته؛ تجربه نوینی در تاریخ سیاسی كشورمان بوده است. این تجربه جدید در طول این مدت؛ از منظرهای متفاوت مورد توجه قرار گرفته و تحلیل گران به بررسی آن پرداختهاند. آنچه در این میان مورد اتفاق است آن است كه این پدیده دفعی و ناگهانی نبوده؛ بلكه با طی فرایند تاریخی و در بستر تحولات سیاسی؛ فرهنگی و اجتماعی در جامعه ایران به وقوع پیوسته است. در مقاله پیش رو، با هدف واكاوی سیر تاریخی اندیشه سیاسی تشیع، تحولات و تطورات این حوزه اندیشگی طی دویست سال اخیر بررسی شده است و غلبه جریان و گفتمان عقلانیت بر اخباریگری، بهعنوان نقطه عطف، سیر این تحول مورد بررسی قرار میگیرد. دیدگاهها و اندیشههای بزرگان سیاسی و اندیشههای شیعی نظیر صاحب جواهر، شیخ اعظم و میرزای شیرازی بررسی، و تأثیرات مهم این بزرگان در ساخت سازههای اندیشه سیاسی شیعی تا زمان فعلی گفته خواهد شد. انقلاب مشروطه و عرصه مستقیم مفاهیم غربی در ساحت اندیشه شیعی، بر سرعت تحول و تطور دستگاه هاضمه فكری شیعی میافزاید. محصول حاكمیت جریان اجتهادی بهعنوان عامل اصلی و تأثیرگذار و مواجهه با مدرنیته غربی بهعنوان عامل فرعی، در سیر نهایی اندیشه شیعی، با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، در چارچوب نظریه مردمسالاری دینی به ظهور میرسد.
در این مقاله، نگاه ویژهای به جنبشها و شخصیتهای مهم شیعی در عراق و لبنان خواهیم داشت. قله رفیع اندیشه سیاسی شیعی در عراق، شهید سعید آیتالله محمدباقر صدر(ره) است كه در سایهسار این اندیشمند فرزانه، گروهها و احزاب سیاسی دینی متعددی در عراق بهوجود آمد كه با پیروزی انقلاب اسلامی و ‹‹ ذوب ›› ایشان در شخصیت امام راحل و آغاز برنامههای عملی، رزیم بعثی به شدت هراسید و ایشان و مجاهدان بسیاری را به شهادت رساند. . مرجعیت دینی نجف نیز، همیشه بهعنوان یك عامل مهم و تأثیرگذار در ساحت فكری و تحولات جوامع شیعی حضور داشته است. آیتالله سیدمحسن حكیم(ره)، آیتالله سید ابوالقاسم خوئی(ره) و آیتالله سید علی سیستانی در زمره مراجع عالیقدری هستند كه به رغم عدم ارائه اندیشه سیاسی منسجم، نقش مهم و تأثیرگذاری در حوادث عراق داشتهاند. جامعه شیعی لبنان و جبل عامل نیز كه به رغم سابقه درخشان و نقش مهمی كه در ساخت جامعه شیعی در دوره صفوی داشت، در رخوت به سر میبرد، با حضور مردان بزرگی چون علامه شرفالدین و به دنبال آن امام موسی صدر، حیات علمی و عملی دوبارهای یافت. اندیشمندان بزرگ معاصر آن، علامه سید محمدحسین فضلالله و مرحوم علامه محمدمهدی شمسالدین بزرگانی بودند كه با تدوین و ساماندهی اندیشه شیعی و دیدگاههای سیاسی، متناسب با شرایط و مقتضیات جامعه لبنانی، به ارائه نظریه پرداختهاند. با پیروزی انقلاب اسلامی و تأثیرات گسترده آن، تفكر سیاسی جدیدی در لبنان نضج گرفت كه به تدریج به گفتمان غالب شیعیان این خطه تبدیل شد. جنبش حزبالله، متأثر از اندیشه سیاسی امام خمینی(ره)، با حل معضل ارتباط با ولیفقیه عادل مستقر در كشور دیگر و شركت در ساختار حكومتی یك كشور چند قومیتی كه به لحاظ سهمدهی سیاسی نیز شیعیان در اقلیت قرار دارند، مرحلهای دیگر از بلوغ سیاسی اندیشه شیعی را به نمایش گذاشته است.
در این مقاله با بیان نحوه عمل اندیشه شیعی كه ریشه تحول آن كاملاً درونی و بومی است، و نزاع همیشگی این اندیشه با مفاهیم وارداتی غربی كه ارمغانی جز التقاط به همراه نداشته است، پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام راحل(ره) و تداوم آن در دوره ولایت خلف صالح ایشان، حضرت آیتالله العظمی خامنه ای(مدظله عالی) را بهعنوان استقرار و تثبیت اندیشه خالص دینی قلمداد و فرض شده است. پیروزی انقلاب اسلامی و اندیشه امام و رهبری در همه جهان اسلام تأثیرات روشنی به دنبال داشت، و جوامع شیعی لبنان و عراق، به دلیل تجانس بیشتر به لحاظ فكری، ارتباط عمیقتری با آن پیدا كردند كه جنبش حزب الله لبنان و مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق نمونههای عینی این تحول هستند. امتداد این تأثیرگذاری امروز در جهان اسلام وارد مراحل عملیاتی و نهایی خود شده است. در پایان مطالب به مشابهتها و تأثیرپذیریهای روشن حركتهای اسلامی از اندیشه سیاسی متكامل شیعی كه در افكار امام راحل و رهبر فرزانه انقلاب اسلامی تجلی پیدا نموده است، خواهیم پرداخت.
الف: حاكمیت جریان اصولی و اجتهادی؛ ریشه جنبشهای
شیعی
نظریههای نظام سیاسی شیعه به لحاظ نظری بر «اندیشه امامت و ولایت»
استوارند. اهتمام شیعه در حفظ و توسعه این مفهوم موجب شده است كه در طول تاریخ
اسلام، مجموعه نسبتاً منسجمی از استدلالهای عقلی، نقلی و تاریخی در توجیه و تبیین
مشروعیت نظام سیاسی شیعه فراهم شود. چنان كه بسیاری از پژوهشگران اندیشههای اسلامی
تأكید كردهاند، «امامت» تنها اصل اساسی است كه شیعیان(دوازده امامی) را از دیگر
فرقههای اسلامی متمایز میكند. شیعیان بر خلاف اهل سنّت، به مسئله امامت چونان ركن
اساسی دین و جزئی از اصول مذهب مینگرند. به اعتقاد شیعه، امامت منصبی الهی است كه
خداوند با توجه به علم خود درباره شرایط و نیازهای بندگان و همانند پیامبر تعیین
میكند و ضمن آنكه پیامبر را موظّف به راهنمایی امّت به سوی امام نموده، مردمان را
نیز مكلّف به پیروی از او میكند. تفاوت امام با پیامبر تنها در این است كه بر امام
همانند پیامبر وحی نمیشود، بلكه احكام الهی بر او القا و الهام میشود. پس پیامبر
مبلّغ و پیام رساننده از جانب خداست و امام نیز از طرف پیامبر؛ و سلسله امامت تا
امام دوازدهم ادامه دارد و همواره امام قبلی بر امام بعدی تصریح و توصیه نمودهاند
و شرط و تأكید كردهاند كه همه آنان همچون پیامبر معصوم هستند.
این تقریری است كه تا آغاز دوران غیبت كبری امام دوازدهم(عج) هیچ یك از مكاتب اندیشه ای شیعه در آن اختلافی ندارند. از این تاریخ تا تشكیل دولت شیعی صفوی در قرن دهم با یك خلأ نظریه پردازی مسنجم روبرو هستیم؛ هر چند در همین دوره شش قرنی، به تدریج مبانی سلوك شیعه و نسبت آن با حاكمیتهای مستقر در آرا و رفتار سیاسی بزرگانی نظیر خواجه نصیر و علامه حلی در قالب الگو و مدلی قابل تعریف میشود. با برپایی دولت صفوی، به تدریج شاهد شكوفایی اندیشه سیاسی شیعه در آرای اندیشمندان سیاسی بزرگی نظیر مرحوم محقق كركی(ره) در این دوره هستیم. البته در این دوران درگیری فكری دیگری نیز به نام اختلاف مشرب فقهی و اجتهادی با مشرب اخباریگری در حوزه اندیشه شیعی پیش آمد كه امكان نضج جدی اندیشه سیاسی و هم چنین سایر مباحث كلامی و فقهی را سلب مینمود. اخباریون یك جریان نیرومندی بودند كه در واقع نزدیك بود چراغ عقل را در میان تشیع را خاموش كنند و اگر آن جریان ادامه پیدا میكرد، بزرگترین امتیاز تشیع یعنی اجتهاد و اتكا به تفكر و عقل و اندیشه در استنباط احكام شرعی از میان میرفت.
شهید مطهری، اخباریها را چنین توصیف مینماید: «در میان ما شیعیان در حدود چهار قرن پیش جریانی به وجود آمد به نام اخباریگری. امروز اخباریگری خیلی كم وجود دارد. افرادی كه اكنون اخباری مسلك هستند خیلی كمند ولی این جریان تقریباً دو سه قرن بر افكار مردم حكومت كرد و چه جنگهائی، آدمكشیهائی ایجاد نكرد! شما اگر بخواهید فهمید نقطه مقابل اخباریگری چیست، نقطه مقابل آن اجتهاد است. ما و شما اجتهاد و تقلید را قبول داریم و عقیده داریم كه انسان یا باید مجتهد باشد یا عمل به احتیاط بكند و یا تقلید بكند و میگوئیم قطعاً تقلید كار درستی است. اخباریگری نقطهای را كه بمباران میكرد اجتهاد و تقلید بود. میگفتند اجتهاد و تقلید بدعت است. میگفتیم پس مردم چه باید بكنند؟ میگفتند باید مس تقی ما به اخباری كه داریم مراجعه كرد و دستور دین را از آنها گرفت››[1] شهید مطهری به دلیل انس عمیق به جریان تعقل نقطه مقابل را چنین توصیف مینماید: «مجتهدین نقطه مقابل اخباریین بودند و حرف منطقی داشتند، میگفتند اظهار نظر كردن در مسائل دینی تخصص میخواهد، انسان باید درس خوانده باشد تا بتواند در مسائل دینی نظر بدهد، همانطوری كه طبابت علم میخواهد، فتوا دادن هم علم میخواهد. اخباریها میگفتند نه، هیچ درس خواندن نمیخواهد و اجتهاد از اهل تسنن پیدا شده است».[2]
بررسیها نشان میدهد كه به حاشیه رفتن تفكر اخباریگری اتفاق مهم در حركت جدید نظام فقهی شیعی بود؛ كه بستر ارائه دیدگاههای حكومتی مشخص و تدوین نظریههای حكومتی از سوی فقها را مهیا نمود. پرچم دار این حركت علامه وحید بهبهانی(1117-1205) بود كه در برابر اخباری گری، توانست تفكر اجتهادی و اصولی، استفاده از عقل و قواعد عقلی، را حاكم كند. از آن پس غلبه و قدرت مكتب اجتهاد تقریباً همه حوزههای علوم دینی را در بر گرفت. شكلگیری دستگاههای رسمی مرجعیت و به تبع آن گسترش نفوذ معنوی و سیاسی مراجع شیعی، در حوزه جغرافیایی خارج از سلطه پادشاهان ایرانی و با استقلال كامل از حكومتهای وقت، حاصل این اتفاق بود. به طور مثال، فتحعلی شاه برای رسمیت و مشروعیت دادن به قدرتش، هنگام جلوس بر تخت سلطنت از شیخ جعفر نجفی معروف به كاشف الغطاء كه از بزرگان فقها در زمان او بود اجازه گرفت و سپس از ملا احمد نراقی(1185-1245) درخواست نمود كه رساله علمیهای را تألیف نماید تا به دستورات آن عمل شود. ملا احمد به دلیل تمایل شاه رساله وسیله النجاه را در دو مجلد نوشت و به او هدیه نمود.
این دوره سرآغاز شكلگیری جدی مباحث مربوط به نحوه اداره سیاسی جامعه است. شاگردان مستقیم و با واسطه مرحوم بهبهانی(ره) نظیر ملا احمد نراقی، صاحب جواهر و شیخ انصاری هر یك به صورت دقیق به تشریح دیدگاههای تشیع در مورد دیدگاههای مكتب اجتهادی تشیع و اختیارات فقها در مسایل حكومتی پرداختند. تلاشهای علمی وی در احیای علم اصول در حوزههای علمی، شیعی و آزادسازی فكر و اندیشه دینی از قید تحجّرگرایی اخباری نقطه عطفی در تاریخ تحوّل فكری فقها و پویایی فقه شیعی میباشد این تحول علمی در سدههای اخیر بستر مناسبی را برای رشد و تكامل اندیشه سیاسی شیعی و ارائه نظریههای سیاسی جدید از سوی عالمان دینی به ویژه فقهای بزرگی چون مرحوم نائینی و امام خمینی(ره) در حوزه مدیریت سیاسی به وجود آورد. بنابراین، اجتهاد اصولی و استنباط عقلگرایانه كه منشأ آن علامه مجدد وحید بهبهانی است، تأثیر شگرفی در ارائه نظریههای فقهی از منابع چهارگانه فقه و غنیسازی فقه سیاسی كه زیر مجموعه فقه عمومی محسوب میشود، داشته است. وقتی در سال 1205 هجری قمری علامه بهبهانی(ره) دار دنیا را ترك میكرد، مكتب اصولی او عمق پیدا نموده، و زمینهی ایجاد سه تحول زیر فراهم آمده بود:
1. اجتهاد به معنای دخالت قواعد عقلی و اصولی در فهم احكام شرعی پذیرفته شد. اهمیت این مسئله از آنجایی نمایان میشود كه به فقه شیعی قابلیت همراهی با تحولات جدید و پیچیده «زمان و مكان پیش رو» را عطا نمود.
2. دستآورد دوم نضج این تفكر كه كمتر مورد توجه قرار گرفته است، زمینه شكلگیری رهبری واحد دینی و سیاسی در جهان تشیع بود. هر چند قبل از آن هم محضر علما محل امید، رجوع و حتی رفع دعاوی بود اما در نگرش اهل حدیثی و اخباری، كه صرف حفظ و نقل حدیث برای ارجاعات دینی كفایت میكرد، نیازی به رهبری واحد احساس نمیشد. با رونق بازار اجتهاد بود كه لزوم شكلگیری دستگاه اجتهاد محور مرجعیت و تقلید عامه از مجتهد اعلم به صورت جدی و بهعنوان یك نیاز اساسی مطرح میشود.
3. زمینه تشكیل حكومت دینی، تحت نظر ولیفقیه، هم بدون تردید ناشی از دو دستآورد فوق است. اگر چه برخی از متفكرین اهل حدیث و اخباریون مدافع جدی ولایت فقها بودند، اما تصور تشكیل حكومت دینی، با این عقبه و اعتقاد، كه قابلیت همراهی با تحولات پیرامونی را داشته باشد، ممكن نبود.
پس از تأسیس این مكتب پیشرو فكری توسط مرحوم وحید، این جریان علمی با ظهور شاگرد مبارز ایشان، مرحوم صاحب جواهر به بلوغ و تكامل میرسد. صاحب جواهر در فضای ایجاد شده و مرجعیت عامهای كه پیدا كرده بود، به روشنی بحث ولایت فقها را مطرح مینماید: «نیابت برای فقها در مواضع بسیاری ثابت است، به طوری كه فرقی بین منصبهای امام گذاشته نشده است، بلكه میتوان ادعا كرد كه این قضیه نزد فقها مسلم بوده است...حاكمیت حاكم در هر چیزی كه نیاز به ولایت دارد، چه موارد مالی و چه موارد غیر مالی ثابت است.[3] او به واسطه این دیدگاه فقهی و كلامی، اقامه نماز جمعه را در دوران غیبت برای فقها جایز میداند: «پس اشكال و اختلافی نیست در این كه مردم باید به فقها در این كار كمك كنند، همچنان كه به امام در این قضیه مساعدت مینماید. زیرا نماز جمعه از جمله مباحث سیاسی دینی است كه به تنهایی تحقق نمییابد[4] مرور دیدگاههای وی تأثیرگذاری بدون شك و شبهه این فقیه مبارز در دورههای بعدی و كنونی؛ و در آرای اندیشمندان بزرگی نظیر امام خمینی(ره) را نشان میدهد. آنجایی كه ایشان میفرماید: اتفق اصاحبنا علی ان الفقیه العادل الامین الجامع لشرائط الفتوی المعبر عنه بالمجتهد فی الاحكام الشرعیه نائب من قبل ائمه الهدی علیهم السلام فی حال الغیبته فی جمیع ماللنیابه فیه مدخل[5]
خاتم الفقها و المجتهدین شیخ اعظم انصاری هم بنیان فكر سیاسی شیعه را ارتقا بخشید. از آنجـا كـه آرا و انـدیشههای فقهی و اصولی شیخ انصاری، بویژه دو اثـر عـالـمانه او در رشته فقه و اصول؛ مكاسب و رسائل، بهعنوان متنهای فنی فقهی و اصولی شـنـاخـته شدهاند و در سطح عالی اجتهاد و فقاهت مورد توجه حوزههای عـلـمـیه شیعه بوده است، بحث ولایتفقیه وی در كتاب مكاسب، نقطه عطفی در تـاریخ فقه به شمار میآید كه پس از شیخ، بیشتر فقیهان به پیروی از او در بـحـث شـرأط متعاقدین از كتاب بیع، به پژوهش در باب ولایتفقیه پرداختهاند. تا پیش از مكاسب چنین چیزی در كتابهای فقهی رایج نـبـوده و بـحـث از ولایتفقیه در بابهای دیگر فقه: ضمن جهاد، امر به معروف و نهی از منكر، قضا و حدود مطرح میشده است. شـاگردان شیخ و یا شارحان كلام او، با متن قرار دادن مكاسب به بحث از ولایتفقیه و شئون فقها پرداختهاند. بخصوص در قسمت بیع اساس مباحث سیاسی فقها است و اكثر فقها مباحث سیاسی خود را از حاشیه بر بیع آغاز میكنند. نائینی و آخوند خراسانی هم این سنت را رعایت كردند. با وجود تلاش برخی از افراد در بیان مخدوش آرای سیاسی شیخ، شیخ اعظم در كتاب قضا، كلیه مواردی را كه مصلحت عامه ایجاب كند كه در عصر حضور، وظیفه امام بوده باشد در عصر غیبت، وظیفه فقیه جامعالشرایط میداند.[6] ایشان در این زمینه مقبوله عمر بن حنظله را بهعنوان پایه اساسی مسئله آورده و با یك دقت فقهی عمیق، مرجعیت عام فقیه در دوران غیبت را از آن استفاده كرده و مینویسد:
«و منه یظهر كون الفقیه مرجعاً فیالامور العامه، مثل الموقوفات، و اموال الیتامی، ولمجانین والغُیب...» آنگاه میافزاید: «فإنی قد جعلته علیكم حاكماً» كه در مقبوله بهكار رفته، میرساند كه حدیث شریف به مطلق حكومت فقیه نظر دارد وگرنه اگر مقصود صرفاً قضاوت بود جای آن داشت كه بفرماید: «حكما» و نه «حاكما»[7] این حركت فكری منسجم، در دورههای بعدی نیز ادامه پیدا مینماید. میرزای شیرازی اندیشمند بزرگی كه بهعنوان زعیم شیعیان حضور روشنی تحولات سیاسی اجتماعی داشت، در طول عمر خویش شاگردان مبارزی را تربیت كرد كه هر كدام آز آنها از بزرگان مؤثر در دورههای بعدی شدند؛ از جمله مهمترین این شاگردان میتوان افراد زیر میتوان اشاره كرد: میرزا محمدتقی شیرازی رهبر انقلاب عشرین، شیخ عبدالكریم حائری مؤسس حوزه علمیه قم، میرزا حسین نائینی از رهبران فكری مشروطه، شهید شیخ فضل الله نوری از رهبران اولیه مشروطه و سیدمحمد كاظم یزدی صاحب عروهالوثقی. میرزای شیرازی در دوره مرجعیت، خود با توجه به اعتقاد عمیقی كه به ولایت سیاسی فقها داشت، در این منصب در حد مقدور به اعمال ولایت میپرداخت كه مشهورترین آنها قیام تنباكو است كه به جز این فتوای تاریخی، اقدامات سیاسی دیگری نظیر دفاع از شیعیان مظلوم افغانستان، ایجاد وحدت تشیع و تسنن از طریق انتقال حوزه علمیه تشیع از شهر نجف به شهر سنی نشین سامرا، پرداخت مستمری و كمكهای مادی به طلاب و علمای سنی همانند طلاب شیعه، ایجاد امكانات رفاهی برای برادران اهل سنت و تشیع به صورت یكسان، برخورد با افراد نا آگاه و عالم نما كه تحت عنوان محبت به اهل بیت و اظهار نفرت از دشمنانشان قصد اختلاف افكنی میان شیعه و سنی داشتند، تربیت و اعزام مبلغان ویژه برای مناطق حساس و زیر سلطه انگلیس نظیر تبت و كشمیر، جلوگیری از تجاوز یهودیان به مسلمانان همدان، جلوگیری از خرید زمینهای شهر طوس توسط دولت روسیه و نقش بر آب كردن توطئه روسیه در این رابطه و فرستادن آیتالله سید عبدالحسین لاری بهعنوان نماینده خود به منطقه حساس جنوب ایران.[8]
این عالم بزرگوار سد محكمی در مقابل تجاوزات انگلیس بود و مبارزات آزادیخواهانه مردم جنوب علیه انگلیس را رهبری میكرد و برای مدتی در آنجا اقدام به تشكیل حكومت اسلامی نمود. این اقدام به نحوی مشهور شد كه بسیاری از محققین از حكومت آیتالله لاری بهعنوان اولین حكومت ولیفقیه نام ببرند. روحیه شجاعت و استعمار ستیزی بود كه در شاگرد ان برجسته او، شیخ فضل الله نوری در جریان انقلاب مشروطه، آیتالله لاری در برپایی حكومت اسلامی در لارستان و مبارزه با استعمار انگلیس و رهبری انقلاب عشرین توسط میرزای شیرازی دوم ظهور پیدا كرد. قدرت رهبری و اقتدار او به حدی است كه شخص فراماسونری چون میرزا ملكم خان را وسوسه میكند كه برای حذف ناصرالدین شاه، طی نامهها و مقالات متعددی، با یادآوری صلاحیت ذاتی فقها برای حكمرانی از میرزای شیرازی بخواهد وظیفه حكومت بر ایران را بر عهده گیرد.[9] جدا از نیت منافقانه میرزا ملكم، تماشای قدرت و اقتدار میرزا در جریان رهبری جنبش تنباكو، از عوامل اصلی طرح این پیشنهاد است. تحولات بعدی در ایران، نظیر انقلاب مشروطه و تحولات بعدی، تا پیروزی انقلاب اسلامی به تكامل اندیشه شیعی، مبتنی بر همان تحول درونی و اولیه رخ داد. در ادامه، برخی از تحولات مهم جوامع شیعی، مبتنی بر این تحول بیان میشود.
ب- تأسیس نظام جمهوری اسلامی در ایران، تحقق عملی اندیشه سیاسی
شیعه
نظام جمهوری اسلامی مبتنی بر ولایتفقیه، نخستین بار در اندیشه سیاسی شیعه،
همراه با پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 به رهبری امام خمینی(ره) تحقق عملی
یافته است و آثار و پیامدهای گسترده ای در تاریخ اندیشه و حیات سیاسی شیعه بر جای
نهاده است. همه نظریههای فقهی درباره جمهوری اسلامی، از تعریف ولایت فقیه، مبانی
مشروعیت، و حدود اختیارات فقیه حاكم در نظام جمهوری اسلامی آغاز شده است.
ولایتفقیه اساس نظم سیاسی دوره غیبت در دستگاه فكری امام خمینی(ره) است. به نظر
ایشان، «در عصر غیبت ولی عصر(عج)، نایبان آن حضرت كه فقیهان جامعالشرایط برای فتوا
و قضاوتندد جانشین آن حضرت در اجرای سیاسات و مسائل حكومتی و سایر امور مربوط به
امام معصوم(به جز جهاد ابتدایی) هستند» در اندیشه سیاسی امام، تشكیل حكومت اسلامی و
حفظ آن مقدم بر همه احكام است، زیرا حكومت ضامن اجرای احكام و مشروعیت همه اركان
حاكمیت به حضور ولیفقیه، نائب عام امام معصوم است. در اندیشه امام مسموع نیست گفته
شود كه شارع مقدس برای سـرپـرسـتی دارایی ناچیز چند كودك بی سرپرست و یا دیوانه،
كسی را بر گـمـارده بـاشـد و راضـی بـه رها كردن و تباه شدن آنها نباشد و برای
پـایان دادن به اختلافهای خانوادگی بر سر ارث و مانند آن، برای دوران غـیـبـت،
تـكلیف را روشن كرده باشد، اما برای حكومت و اداره جامعه و اجـرای قانونها و حـدود
و احكام سیاسی، اقتصادی فرهنگی و نظامی، اهـمیتی قائل نباشد و به جریان داشتن و
نداشتن آنها بی توجه باشد یا اجـرای آنـهـا را بر عهده افراد ناآگاه از اسلام،
غیرمتعهد در برابر ارزشها واگـذار كرده باشد. اینجاست كه اگر هیچ دلیل لفظی و
اجماع مـعتبری پیدا نكنیم و حتی اگر دلیل لفظی برخلاف پیدا شود، به حكم عقل
قـطـعـی، بر اساس روح كـلی حاكم بر احكام الهی و شناخت فلسفه دین و آشـنـایـی با
مذاق شریعت و ضرورت فقه، ولایتفقیه را در اداره جامعه، بـا هـمـه شئون گستردهاش
خواهیم پذیرفت و به استواری و بایستگی آن حـكـم خـواهـیـم كرد، به همان معیار و
برهانی كه فقها به ثابت بودن مـقـام فتوا و قضا ولایت حسبه برای فقیه، حكم جزمی
كردهاند، با این كه اعتراف دارند دلیل لفظی معتبری وجود ندارد و اگر دلیلی بر خلاف
باشد آن را توجیه و تأویل میكنند.
این جاست كه مبنا و پایه بیان امام خمینی روشن میشود كه مینویسند: فـولایـه الـفقیه بعد تصور اطراف الفقیه، لیست امرا نظریا یحتاج الی برهان.[10] یا میفرمایند: ولایتفقیه از گزارههایی است كه تصور آن موجب تصدیق میشود و چندان بـه بـرهان احتیاج ندارد. به این معنی كه هر كسی عقاید و احكام اسلام را، حتی اجمالاً دریافته باشد، چون به ولایتفقیه برسد و آن را به تصور آورد، بـیدرنـگ تـصـدیـق خـواهـد كـرد و آن را ضروری و بدیهی خواهد شناخت.[11] حضرت امام همزمان با طرح و تصویب ولایتفقیه در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران(سال 1358)، اشاره میكند كه «ولایتفقیه، ولایت بر امور است كه نگذارد این امور از مجاری خودش بیرون برود، نظارت میكند بر همه دستگاهها».[12] امام در توضیح مفهوم ولایت مینویسند: «ولایت عبارت از نوعی سلطه است كه دایرهاش به نسبت مواردش گستردگی و محدودیت دارد، یا امر وضعی است كه لازمهاش چنین سلطه ای است. بدینسان، ولی انسان نابالغ(صغیر) كسی است كه مطابق مصلحت او در امورش تصرف میكند[همچنین] حاكم و ولی یك كشور نیز بر اساس مصلحت و به اقتضای سیاست آن كشور تصرف و عمل میكند.»[13]
در اندیشه امام، حكومت اسلامی، حكومت قانون الهی است، «پس حاكم اسلامی باید دو صفت داشته باشد كه آن دو، اساس حكومت قانونی است و بدون آن دو، حكومت قانونی معقول نیست. یكی از آن صفات علم به قانون[دانش فقه] و دیگری عدالت است».[14] با تكیه بر چنین دیدگاهی است كه در اندیشه سیاسی امام، «فقه تئوری واقعی و كامل اداره انسان و اجتماع از گهواره تاگور است»؛[15] بدین لحاظ نظریه امام خمینی(ره) كه اكنون با عنوان جمهوری اسلامی مبتنی بر ولایتفقیه شناخته شده است ساختار و چارچوب ویژه و منحصر به فردی دارد. در اندیشه سیاسی امام، مفاهیم «مدرن» در استخدام اندیشه دینی در آمده است. شكل حكومت جمهوری و محتوای آن اسلامی است. اندیشههای سیاسی امام نقطه اوج اندیشه توسعه یافته حكومتی شیعی است كه عملاً دیگر اندیشمندان هم مبنا، فرصت چنین توسعه ای را در ساحت اندیشه سیاسی پیدا نكردهاند. ولایت «فقیه عادل» در عصر غیبت، كلیدواژه اندیشه سیاسی امام است. امام خمینی میفرمایند: «اكنون كه دوران غیبت است و از طرفی بنا است احكام اسلامی اجرا شود و از سوی دیگر از طرف خدای متعال كسی برای اجرای احكام تعیین نشده است، تكلیف چیست؟» و سرانجام پس از بررسی این موضوع چنین نتیجه میگیرد كه «خداوند خاصیت حكومتی را كه از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب(ع) موجود بود برای غیبت هم قرار داده است. این خاصیت كه عبارت از علم به قانون و عدالت باشد در عدّه بی شماری از فقهای عصر ما موجود است، اگر با هم اجتماع كنند میتوانند حكومت عدل عمومی در عالم تشكیل دهند».[16] بعد به این مطلب اشاره میكنند كه «ولایتفقیه یك امر اعتباری عقلایی است و تمام اختیاراتی كه پیامبر و ائمه برای اداره جامعه داشتهاند برای فقیه جامعالشرایط نیز ثابت است و این ولایت «واقعیتی جز جعل ندارد» و فی حدّ ذاته شأن و مقامی نیست بلكه وسیله انجام وظیفه اجرای احكام است.»[17] پس از این مباحث به هدفهای عالی حكومت و خصال لازم برای حاكم پرداخته و با ذكر اخبار و استدلالها به اثبات ولایت برای فقیه در معنای تصدی حكومت میپردازند.
در اینجا شایسته است در مقابل عده ای كه در تلاشند كه اثبات نمایند امام دچار تغییر در دیدگاههای خود شده، و آنچه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در اندیشه امام ظهور پیدا كرده است، با قبل از انقلاب متفاوت بوده است و مراد امام تا تدوین قانون اساسی سال 1358، از دخالت فقیه در حكومت در حد نظارت بوده است،[18] نكاتی ذكر شود:
1- اصل سیر و تطور در آرای اندیشمندان یك امر جدید و یا ممتنع نیست و مثالهای زیادی از بزرگان در این زمینه وجود دارد.
2- امام خمینی برخلاف بسیاری از اندیشمندان دیگر، دانشی گسترده در تمام شاخههای علوم اسلامی نظیر عرفان، فلسفه، تفسیر، فقه و اصول داشتند. این پهنه وسیع، قدرت اندیشه ای و استدلالی متنوعی را در اختیار امام قرار داده بود.
3- هر آنچه از اندیشه سیاسی علمای دیگر گفته شد، در حوزه انتزاع و نظر بوده، و هیچ یك میدان عملی نیافتهاند. پیچیدگیهای دنیای واقعی سیاست، آن هم در عصر جدید، كه هزاران مسئله غامض و حل نشده را در مقابل حوزه نظر قرار داده است، امكان تغیر شیوهها و روشها را اجباری نموده، و از پس راههای طی شده، گزینههای جدیدی را در اختیار قرار میدهد.
4- از رموز ماندگاری و اثر بخشی اندیشه و كلام امام در میان مردم و جوانان وجود عنصر صداقت و راستگویی است. «راست گفتاری» از جمله محاسن غیر قابل تردید امام خمینی(ره) كه به تایید اكثر مخالفان اندیشه و راه او نیز رسیده است، اوست.
با توجه به این نكات، و با بررسی اندیشه سیاسی امام، به نظر میرسد امام با مبانی واحدی در تمام دورهها عمل نمودهاند. امام در تمام مدت دوران حیات خود، دارای یك شخصیت مبارز و در عین حال مبتنی بر اندیشه سیاسی روشن است.[19] مراد امام از كلمه «نظارت» در نقل قولهایی كه از ایشان میشود، متفاوت از تلقی این افراد است. اصولاً باید از این افراد پرسید امام نه، بلكه یك شخصیت عادی حوزه سیاست، آیا امكان دارد سال 1348 تئوری حكومت دینی و ولایتفقیه را ترسیم، و با نظر و تائید خود در تیراژ بالا توزیع نماید، سالها مرارت مبارزه و جهاد را تحمل نماید و در حالی كه در سال 1357 از حداكثر پشتیبانی همه جانبه مردم برخوردار، و حتی گروههای چپ به رهبری و زعامت وی اتفاق نظر دارند، چنین عقب نشینی فاحشی را نمایند؟ جالب است عامل توزیع كتاب ولایتفقیه در كشورهای اروپایی و آمریكا، همان كسانی هستند كه امروز، مدعی تغییر دیدگاه امام در فاصله میان پاریس و تهران هستند. نظارت مورد نظر امام، یك نظارت همه جانبه، بر همه شئون سیاسی و اجتماعی جامعه است. دقیقاً در همان ایام مورد نظر آقایان كه امام از نظارت فقها صحبت مینماید از جایگاه ولایت حكم انتصاب مهندس بازرگان را صادر مینماید و هیچ كس معترض نمیشود كه چگونه فقیهی كه قرار بود نظارت كند نخست وزیر و اعضای شورای انقلاب انتخاب مینماید و در همان دوره، سیاستهای خارجی را وضع و ابلاغ مینماید. درست در ایام پیروزی انقلاب اسلامی و روزهای بعد از آن نهادهای اجرایی و نظامی جدیدی را بنیان مینهد؛ تشكیل سپاه پاسداران، كمیتههای انقلاب اسلامی، جهاد سازندگی و بنیاد مسكن نمونههای از این نهادها هستند.
آنچه مراد امام از نظارت بود، عدم ورود روحانیت به حوزه اجرایی كشور بود. با همین رویكرد، حتی بعد از كنار گذاشتن كامل همه گروههای لیبرال و خلع رئیس جمهور اول، باز با انتخاب یك روحانی به ریاست جمهوری مخالف است و شهید رجایی، رئیس جمهور میشود و بعد از شهادت ایشان است كه با توجه به شرایط خاص مملكت، با ریاست جمهوری یك شخص روحانی موافقت مینماید.[20] ایشان در مورد عدول از این نظر چنین میگویند: «پیش از انقلاب من چنان فكر میكردم وقتی انقلاب پیروز شد، افراد صـالـحـی هستند كه كارها را طبق اسلام عمل كنند؛ لذا بارها گفتم روحـانـیـون میروند كارهای خودشان را انجام میدهند. بعد دیدم خـیر، اكثر آنها افراد ناصالحی بودند. دیدم حرفی كه زدهام درست نبوده است. »[21] یا میگویند: «در مصاحبههایی كه كردم، چه با كسانی كه از خارج آمدند، حتی در نـجـف و پـاریـس و چـه در حرفهایی كه خودم زدم، این كلمه را گفتهام كـه: روحـانـیـون شغلشان یك شغل بالاتر از این مسائل اجـرایی است... لكن وقتی ما آمدیم و وارد معركه شدیم دیدیم اگر روحـانـیـون را بـگـوییم بروید... این كشور به حلقوم آمریكا یا شـوروی میرود ... {از این روی} تن دادیم كه رئیس جمهورمان از علما باشد»[22] امام راحل با صداقت كامل همه جوانب را به مردم توضیح میدهند و اطلاعات سیاسی موجود نیز آن را تایید میكند. البته در خصوص بسط عملی نظریه ولایتفقیه و كیفیت اجرای حكومت اسلامی و نهادهای مرتبط، همانطوری كه در بند 4 گفته شد یك اقتضای طبیعی از نزول دیدگاه و اندیشه سیاسی از ساحت نظر به حوزه اجراست و عنوان تغیر به آن اطلاق نمیشود، بلكه بسط عملی پدید آمده است.
ج- جنبش سیاسی شیعی عراق
نجف اشرف و حوزه علمیه آن در دور
جدید حیات سیاسی در نزدیك به دویست سال اخیر، و پس از غلبه اجتهادیون بر اخباریون،
كانون و سرچشمه بسیاری از جنبشهای دینی و ملی شیعی بوده است. بررسی مجموعه تحولات
سیاسی كه در قلمرو شیعی رخ داده است حاكی از این حضور پر رنگ است. نجف بهعنوان
پرتداومترین كانون تفكر فقهی و علمی شیعی، نقش بسیار مهم و بسزایی در تحولات دو
قرن اخیر داشته است. گفتمان خردگرایی و عقل محوری كه با پیشتازی علامه بهبهانی صاحب
جواهر در حوزه نجف به تثبیت و تفوق رسید، سرچشمه هدایت و رهبری تحولات عمده جامعه
شیعی در وقایع گوناگون بود. بعد از پایان تلخ مشروطه، فوت مشكوك آخوند و پشیمانی
نائینی و تبعید علمای دخیل در ثوره العشرین تا انتفاضه شعبانیه، حركت و خیزش مهمی
در مكتب نجف واقع نمیشود؛ اما در طول این فاصله عراق و مكتب نجف با حضور
اندیشمندان بزرگی نظیر آیتالله حكیم و آیتالله خوئی، شخصیت اندیشمند و ذوابعاد
آیتالله علامه صدر را پرورش داد.[23] این اندیشمند برجسته ضمن احساس مسئولیت در
پاسخگویی به شبهات مختلفی كه در حوزههای گوناگون علمی مطرح بود، بنای رفیع اندیشه
سیاسی، در كنار عمل و سلوك سیاسی مبتنی بر دخالت دین در سعادت جامعه را پایه گذاشت
كه نتایج مهمی را در جامعه عراق بهصورت مستقیم و در سایر بلاد شیعی بهصورت
غیرمستقیم به دنبال داشت.
علامه صدر یكی از بزرگترین اندیشمندان مسلمان و شیعی دوره معاصر
است كه در دوره حیات كوتاهش خدمات علمی، اجتماعی و سیاسی گسترده ای را به منصه ظهور
رسانید. شهید صدر از جمله اندیشمندان متعهدی محسوب میشود كه علاوه بر توجه بر
جوهره دین، رویكرد انتقادی به مسائل زمان خود داشت و سعی كرد دیدگاههای ژرف خود را
مبتنی بر نگاههای اصیل دینی عرضه نماید. شاید بزرگترین نوآوری او در عرصه مطالعات
جدید، اندیشه سیاسی و دیدگاههای حكومتی اوست كه سهم مهمی در ساخت نظری و تئوریك
تفكرات سیاسی تشیع در 50 سال اخیر دارد. او با تألیفات ارزنده خود، خلأ فكری و
ایدئولوژیك مسلمین در فاصله میان مشروعیت و مقبولیت را از میان برداشت و با اخذ
مفهوم خلیفه اللهی از اندیشه ناب قرآنی و دینی، طرح الهی خلافت انسان در زمین را
ترسیم نمود. شهید صدر از پشتوانههای تئوریك نظام جمهوری اسلامی و ساختارهای حقوقی
و نظامات اجرایی آن نیز میباشد كه البته مبتنی بر اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) در
ایران به فعلیت و عینیت رسید. بررسی پشتوانههای فقهی و سیاسی نظام جمهوری اسلامی
ایران در مبانی مشروعیت، ساختار تقسیم قدرت، تدوین قانون اساسی، نظام اقتصادی و
بانكداری اسلامی، نشانگر حضور قوی و موثر تفكرات معظم له میباشد، كما اینكه
شاگردان مبارز و برجسته ایرانی این اندیشمند فرهیخته نیز نقش مهم و سازنده ای را در
این حوزهها داشتهاند. ایشان با اعلام بیعت و حمایت كامل از امام خمینی(ره) در پی
ایجاد و گسترش نهضت شیعی در عراق بود كه به دست رژیم بعثی به شهادت رسید. اما
تفكرات ایشان، در سایه تأثیر تحول بزرگ انقلاب اسلامی و اندیشه بلند امام
خمینی(ره)، عامل تحرك و حركتهای سیاسی در جامعه شیعی عراق تا به امروز
میباشد.
حضور مستقیم شهید صدر در تأسیس حزب الدعوه و ارائه سه نظریه عملی در
ارتباط با حكومت،[24] زمینههای تحرك گسترده سیاسی را در میان شیعیان عراق به دنبال
داشت. شهادت مظلومانه معظم له و تسلط و خفقان سیاسی حاكم ناشی از حاكمیت حزب بعث،
فعالیتهای سیاسی شیعیان عراق را به خارج از این كشور و عمدتاً ایران كشانید.
افراد خاندان مهم و تأثیرگذار صدر و حكیم،[25] در قالب تشكلهایی نظیر مجلس اعلا و حزب الدعوه، ضمن حفظ حضور كمرنگ در صحنه اجتماعی و سیاسی عراق و علیرغم آنكه هزینههای زیادی را به لحاظ از دست دادن چهرههای مبارز، تبعید، شكنجه و حبس را به جان خریدند، اما توانستند بلافاصله و پس از حذف رژیم صدام، به بازیگران مهمی در عراق تبدیل و به سرعت مسئولیت نهادهای اجرایی و تقیینی را بر عهده گیرند؛ هرچند برخی نظیر جیش المهدی و مقتدی صدر همچنان به مخالفت با حاكمیت ادامه دادند. در حفظ آرامش نسبی عراق امروز و ثبات آتی آن، بیتردید آیتالله سیستانی نقش مهمی داشته و خواهد داشت. آیتالله سیستانی علیرغم سكوت نسبتاً طولانی در دوره حاكمیت و ادامه استراتژی استاد خود در حفظ اصل حوزه و مكتب نجف، نقش بسیار مهمی را در دستیابی گروههای شیعی به قدرت بر عهده داشت. آیتالله سیستانی بهعنوان نماد و نماینده شاخص جامعه شیعی عراق در صحنه حضور دارد. در تحلیل كلی جنبشها و احزاب موثر سیاسی شیعی، ذكر این نكات ضروری است:
1- هیچ كدام از مراجع تقلید حاضر در صحنه عراق در 50 سال اخیر، نظیر شهید محمد باقر صدر، دارای اندیشه سیاسی منسجم و جامع و در عین حال مكتوب نبودند. امتیاز بزرگتر شهید صدر حضور عملی در صحنه سیاست، تأسیس حزب و در انتها شهادت به دست نظام سیاسی حاكم میباشد. از این رو در بررسی جنبشهای شیعی دهههای اخیر عراق، هر كدام از آنها به نحوی با این شهید سعید مرتبط میشوند.
2- از نكات ویژه در تحلیل شرایط سیاسی عراق، توجه به علقههای
قومیتی و عشیره ای در این كشور است. در كنار اقوام عشایر و قبایل موثر، خاندانهای
علمی در میان شیعیان عراق قرار دارند كه در طول سالیان دراز جزو مراجع فكری، عقیدتی
و مبارزاتی در این كشور بودهاند و احزاب ذینفوذ شیعی به نحوی متأثر از این
خانوادهها هستند. خاندانهای صدر و حكیم در دهههای اخیر در رأس سایر خاندانهای
فعال در این عرصه هستند. اغلب گروههای سیاسی شیعی، نظیر حزب الدعوه، مجلس اعلا
اسلامی و جیش المهدی به صورت مستقیم و غیر مستقیم تحت رهبری آنها هستند.
3- تاریخ احزاب سیاسی عراق در دوره اخیر، به دو بخش دوران حكومت رژیم بعثی و
دوره پس از سقوط این رژیم تقسیم میشود. بررسی دقیقتر هر پدیده سیاسی مستلزم شناخت
عمیق شرایط محیطی و محاطی است. دوره خفقان حكومت صدام، شرایط برای حضور در عرصه
سیاسی را به گونه ای خاص رقم میزند؛ به صورتی كه هزینههای سیاست ورزی به شدت بالا
ست و قتل، تبعید و شكنجه از لوازم طبیعی ورود به این حوزه، به شمار میرود. در
مقابل در دوره فضای بازتر و امكان حضور در عرصه از طریق انتخابات، هزینههایی به
مراتب كمتر، با دستآوردهای بیشتری به دنبال دارد.
بررسی تحولات چند سال اخیر نشان میدهد مرجعیت شیعی مستقر در عراق با درك شرایط خطیر، با نزدیكی مواضع سیاسی، مسیر درستی را برای هدایت جامعه عراق انتخاب نمودهاند. امروز در صحنه سیاسی عراق حضرات آیات شیخ محمد اسحاق فیاض، شیخ بشیر نجفی و سید كاظم حائری حضور دارند كه علیرغم برخی اختلاف نظرهای فقهی و سیاسی، در عمل با قبول نقش و جایگاه آیت الله سید علی سیستانی، در اتخاذ مواضع همسو با ایشان و یا عدم بروز اختلافات، عملكرد مناسبی داشتهاند. به طور مثال، مراجع معظم در جریان انتخابات عراق و در همراهی با آقای سیستانی از هیچ گروه و حزبی جانبداری نكردند. با این حال، آیت الله سیستانی كه امروز بهعنوان مهمترین مرجع تقلید در صحنه عراق حضور دارد، قبل از تحولات دوره اخیر و سقوط صدام، فعالیت قابل ذكر سیاسی در سوابق خود ندارد. مشی آیتالله سیستانی در حوزه سیاسی نظیر استاد بزرگوارشان آیتالله خوئی(ره) است كه در طول حیاتشان و علیرغم مواجهه تاریخی تشیع با اولین تجربههای حكومتی، بنا به مصالحی، از ارائه اندیشه سیاسی منسجم و موضع گیریهای سیاسی امتناع كردند و امروزه، برای فهم دیدگاههای حكومتی معظم له تنها به بررسی آرای فقهی كه به نحوی به مسائل حكومتی میپردازد، اكتفا میشود.
همچنان به نظر میرسد تجربه حضور آیتالله سیستانی در وقایع اخیر
عراق شبیه حضور آیتالله خوئی در جریان انتفاضه شعبانیه 1991 عراق است كه در آن
حادثه نیز، قیام آغاز، و در ادامه آقای خوئی در قبال آن موضع گیری و همراهی كردند؛
با این تفاوت كه قیام انتفاضه بلافاصله مهار، و تضییقاتی برای ایشان به دنبال داشت.
سنت غالب در بررسی فعالیتهای این دو مرجع بزرگ، تلاش برای حفظ حوزه مقدسه نجف، به
خصوص در دوره حاكمیت رژیم بعثی بود؛ زیرا این رژیم از ابتدای استقرار در عراق، حوزه
نجف را بهعنوان كانون و منشأ اعتراضات مؤثر علیه خود شناخته بود و به بهانههای
مختلف تلاش برای تضعیف آن را در دستور كار خود داشت. در چند نوبت و به بهانه اخراج
ایرانیها، تعداد زیادی از علما و معترضین را از عراق بیرون كرد. در دوره حكومت
بعثیها، هزاران عالم و طلبه شیعی نجف، به بهانههای مختلف زندانی، و بسیاری از
آنها به شهادت رسیدند كه در میان آنها بزرگانی نظیر آیتالله محمد باقر صدر،
آیتالله سید صادق صدر و فرزندان آیتالله حكیم و مشاهده میشود. از این رو در
مقابله با این رژیم كه به نظر میرسد اساساً به دنبال حذف كامل حوزه هزار ساله نجف
اشرف بود، آیتالله خویی و در ادامه، آیتالله سیستانی، چاره را در سكوت و عدم ورود
به مباحث سیاسی، تشخیص دادند.
بعد از سقوط صدام و اشغال عراق، و افزایش
زمینهها و در گیریهای داخلی با وجود آنكه «رویه معمول ایشان در مواقع فتنه و
آشوب، سكوت بوده است» ایشان دارای نقش مهم و تأثیرگذاری در صحنه سیاسی عراق شدند و
بی تردید از علل وضعیت ثبات نسبی و استقرار دولت شیعی موضع گیریها و تدابیر معظم
له است. آیتالله سیستانی دارای اندیشه سیاسی مدون و مكتوب نیست؛ ولی آنچه از بررسی
آرای سیاسی ایشان از لابه لای دیدگاههای فقهی به دست میآید دلالت بر این امر دارد
كه معظم له قدر متیقن ولایت فقها در امور حسبیه را ضروری میداند. به نظر میرسد
ایشان دخالت فقها در حوزه سیاست را نیز به شرط رضایت مردم، از امور حسبیه دانسته؛ و
در صورت تصدی این امر از سوی فقیه، پیروی مقلدین سایر مراجع و حتی مجتهدین دیگر را
از فقیه مبسوط الید را ضروری میداند.[26] این منظر و بر خلاف باور غالب در خصوص
افتراق جدی میان دیدگاههای اندیشمندانی نظیر معظم له و نظریه مردم سالاری دینی كه
نظام جمهوری اسلامی آن را نمایندگی مینماید، فارغ از مبانی و خاستگاههای نظری كه
هر یك از این نظریهها میتوانند داشته باشند، مشاهده میشود كه هر دوی این
دیدگاهها در عمل نتیجه واحدی دارد و آن هم تشكیل حكومت اسلامی مبتنی بر ولایت فقها
و خواست عمومی جامعه. حال با توجه به وضع حاكم در عراق، كه امكان تشكیل حكومت فقیه
جامعالشرایط را نمیدهد، معظم له به قدر مقدور فعلی كه همان ایفای نقش در قالب و
بعد نظارتی فقها بر حكومتهاست كفایت نموده است. در این مطالب این ادعا وجود ندارد
كه لاجرم در صورت مقبولیت عامه، آقای سیستانی در قامت یك رهبر سیاسی مذهبی ظاهر
خواهد شد، و مدلول آرای منقول، همراهی ایشان با نظریه مردم سالاری دینی را اثبات
مینماید.
د- جنبش شیعی لبنان
دوره جدید حیات سیاسی و فكری شیعه در جبل
عامل، به دنبال حضور مرحوم علامه عبدالحسین شرفالدین و در ادامه، فعالیتهای امام
موسی صدر آغاز شده است. قبل از ورود به این بحث، خاطر نشان میشود ویژگی عمده دوره
اخیر اندیشه سیاسی شیعی لبنان، در كنار تأثیرپذیری از عوامل اصلی و عمومی تطور
اندیشه سیاسی شیعی در دوره اخیر، شرایط جدید جهان اسلام پس از فروپاشی خلافت عثمانی
و حضور در سرزمین متكثر لبنان به لحاظ اقوام و مذاهب است. این موضوع باعث پررنگ شدن
مباحث وحدت میان فرق اسلامی، و پیشنهاد راهكارهایی برای همجواری مسالمت آمیز با
پیروان دیگر فرق، در میان اندیشمندان جبل عامل در این دوره شده است. از ویژگیهای
مشترك، علامه شرفالدین و امام موسی صدر كه به دنبال رحلت مرحوم شرفالدین، از سوی
آیت الله العظمی بروجردی و با توجه به اصالت جبل عاملیاش، به لبنان اعزام شد همین
دغدغهمندی میباشد. دو نفر از این اندیشمندان لبنان، علامه شرفالدین و امام موسی
صدر زمینه ساز شكلگیری حیات سیاسی شیعیان این منطقه و اندیشمندان دیگر نظیر علامه
شمسالدین، علامه مغنیه و علامه فضل الله در كنار فعالیتهای سیاسی، بیشتر در حوزه
اندیشه فعال بودند.
شرفالدین، در سال 1322 ق رهسپار جبل عامل شد و در میان استقبال
هم وطنانش، در شحور اقامت كرد و در كنار پدر بزرگوارش به ارشاد مردم و تدریس، تعلیم
و تربیت نسل جوان همت گماشت. پس از سه سال، به دعوت مردم صور، راهی آنجا شد. وی با
تأسیس حسینیه صور آنجا را به مركزی برای برگزاری برنامههای گوناگون دینی و اجتماعی
تبدیل كرد.[27]
شرفالدین، از روزگار جوانی، از اوضاع نابسامان و آشفته آن روز
جوامع اسلامی و اختلافات بیهوده و تأسفبار مسلمانان رنج میبرد. او نه تنها به
اصلاح و سازندگی جوامع شیعی میاندیشید، بلكه از آغاز اقدامهای اجتماعی و دینی
خود، در اندیشه اصلاح و عزت بخشی به همه ممالك اسلامی و ایجاد اتحاد و برادری در
بین فرقههای مختلف مسلمانان بود. وی نیم قرن تمام با همه توان علمی و معنویاش و
با قلم، بیان و عمل صادقانهاش، در مقوله وحدت كوشید و از هیچ سعی و تلاش دریغ
نورزید. نخستین گام بلند و سنگین وی در راه وحدت امت اسلامی، تألیف كتاب گرانقدر
الفصول المهمه فی تألیف الامه بود كه در سال 1327 ق. در شهر صور به زیور طبع در
آمد. از این تاریخ تا پایان عمر(1377 ق) همواره به دنبال تحقق این آرمان الهی خویش
حركت كرد و به نتایج درخشان و ثمر بخشی دست یافت.[28]
جایگاه رفیع ایشان در مكتب جبل عامل، به دلیل پایهگذاری رهبری سیاسی و اجتماعی منسجمی برای شیعیان، با توجه به دو عنصر وحدت میان مسلمین و هم جواری با پیروان سایر فرق در صحنه لبنان است كه تا به امروز بهعنوان منشور اساسی در پیشانی اندیشه و عملكرد سیاسی رهبران و اندیشمندان این مكتب قرار داشته است. سید عبدالحسین شرفالدین در حقیقت آغازگر حركت سیاسی و جنبش استقلالطلبانه در لبنان بود و همه گروههای شیعی لبنانی از جمله حزب الله پیشتازی ایشان در این عرصه را قبول مینمایند.[29] امام موسی صدر هم در اواخر سال 1338 و به دنبال توصیههای حضرات آیات بروجردی، حكیم و شیخ مرتضی آل یاسین، به وصیت مرحوم آیتالله سید عبدالحسین شرفالدین رهبر متوفی شیعیان لبنان را لبیك گفت و بهعنوان جانشین آن مرحوم، سرزمین مادری خود ایران را به سوی لبنان ترك نمود. اصلاح امور فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه شیعیان لبنان از یكسو، و استفاده از ظرفیتهای منحصر به فرد لبنان جهت نمایاندن چهره عاقل، عادل، انساندوست و با زمان مكتب اهل بیت به جهانیان از سوی دیگر، اهداف اصلی این هجرت را تشكیل میداد. امام موسی مؤسسات سیاسی، دینی و اجتماعی مهمی نظیر جنبش اَمل، مجلس اعلی شیعیان و حركت المحرومین در لبنان تأسیس كرد و همچنین پایهگذار نوعی زندگی مسالمتآمیز با سایر فرقهها و اقوام لبنانی شد. در حوزه عمل سیاسی، امام موسی صدر اگرچه لبنان را محل اصلی فعالیتهای خود قرار داده بود، اما هیچگاه از دیگر مسائل جهان اسلام غافل نبود. جریان انقلاب اسلامی در ایران، امنیت حوزههای علمیه، اتحادی عربی اسلامی جهت مبارزه با اسرائیل و گسترش تشیع در آفریقای سیاه، مهمترین دغدغههای خارج از لبنان ایشان را تشكیل میدادند.[30]
از دیگر شخصیتهای برجسته لبنان آیتالله محمدحسین فضل الله بود، كه با توجه به سابقه فعالیتهای سیاسی، اندیشمندی مبارز و دارای آرای روشنی در حوزه اندیشه سیاسی است. ایشان بر خلاف اغلب نظریهپردازان مكتب جبل عامل تصریحات روشنی در مورد لزوم تشكیل حكومت اسلامی، هم در حوزه نظر و هم در عمل، دارد؛ ایشان علیرغم وجود طوایف مختلف از جمله حضور قوی مسیحیان در پستهای اصلی، بر تشكیل حكومت اسلامی در لبنان تأكید دارد.[31] ایشان نقش فكری مهمی در تشكیل حزب الله لبنان دارد، گوی اینكه تا مدتها ایشان بهعنوان رهبر اصلی این جنبش شناخته میشد، اما در واقع، مراجعه جوانان حزب الله به ایشان به نزدیكی بیشتر آرای سیاسی وی به خط مشی سیاسی و مبارزاتی حزب الله، در مقایسه با بزرگانی نظیر علامه شمسالدین بر میگردد. علامه فضل الله در مورد شكل حكومت اسلامی، ضمن ترجیح حضور فقها در رأس اداره حكومت و جامعه، روایات وارده را نقد و به دلالتهای عقلی در این باب اشاره میكند.[32] در میان اندیشمندان معاصر مكتب جبل عامل، علامه شمسالدین جایگاه خاصی دارد. این شخصیت اندیشمند، با داشتن دغدغههای بزرگ نظیر اصلاح وضعیت سیاسی مسلمین، به خصوص جامعه شیعی لبنان، دوشادوش مردان بزرگی نظیر امام موسی صدر به جهاد علمی پرداخت. بزرگترین ممیزه و ویژگی ایشان نسبت به دیگر بزرگان مكتب جبل عامل، تقریر منسجم و سامانمند اندیشههای سیاسی اوست.
فعالیتهای سیاسی وی و طرحهای مؤثر وی برای یكپارچگی لبنان از او «مرد گفت و گو»[33] ساخت. وی در واقع با عنایت به دین مبین اسلام و گذشته تاریخی خود سعی داشت تا مشكلات زمانه جهان اسلام را رفع كند. شمسالدین، با طرح نظریه «ولایت امت بر خویش»،[34] در واقع در صدد بود تا جدال همیشگی دموكراسی و شریعت را از میان بردارد. در نظر وی قانون شرع باید بتواند خود را با مقتضیات زمانه وفق دهد و چنین توانائییی در جوهره دین وجود دارد. ملاك اسلامی بودن حكومت و جامعه در این نظریه حاكمیت واقعی و عملی ارزشهای انسانی و اسلامی بر جامعه، و منطبق بودن قوانین و نظام سیاسی با موارد زیربنایی اسلامی در عمل است. بنابراین معیار ارزیابی دینی بودن حكومتها، ملاكهای ارزشی، عمقی و محتوایی خواهد بود و نه موارد ظاهری، سطحی و شكلی. مطالعه آثار شیخ محمدمهدی شیخالدین به همراه نقدهای مختلف كه بر آراء وارد شده است، این نظر و فرضیه را اثبات مینماید كه شیخ محمدمهدی در بیان تئوری حكومتی خود بیشتر از آنكه خود را مقید به چارچوبهای فقهی و كلامی موجود در نزد شیعه بنماید تحت تأثیر اقتضائات كنونی عالم اسلام، علیالخصوص كشور لبنان، از عنصر مصلحت، بهعنوان اساسی و پایه نظرات خود استفاده كرده است. شمسالدین در عرصه رهبری مجلس اعلا هم حضور داشت. بعد از تأسیس جنبش امل در سال 1975، به تدریج شمسالدین در جایگاه قائم مقام امام موسی، مسئولیت اداره این مجلس را به دست گرفت. بعد از ناپدید شدن امام در سال 1978، هرچند ایشان و جانشین فعلیاش از عنوان رهبری مجلس اعلا استفاده نمیكرد، اما در عمل طی مدت 23 سال مسئولیت مجلس اعلا را بر عهده داشت.[35]
ابتدای دوران مسئولیت وی با انقلاب اسلامی همزمان شد كه عملاً
تغییر جدی در منطقه، و به تبع آن در میان شیعیان ایجاد كرد. امواج این تغییر
بلافاصله در بحرین، عربستان و عراق موجب قیام و مطالبات جدی میان شیعیان آن كشورها
شد. در لبنان نیز كه اساساً با توجه به سابقه تاریخی و مبارزاتی آن، انقلاب اسلامی
مخاطبان جدی و پرشوری پیدا نمود.
با تجاوز رژیم غاصب اسرائیل به لبنان در سال
1982، بخشی از بدنه جنبش امل، در كنار سایر گروهها و جوانان شیعه جنوب لبنان، جنبش
حزب الله را كه بیشترین قرابت و نزدیكی را به انقلاب اسلامی داشتند و رسماً خود را
تحت رهبری امام خمینی قلمداد میكردند، تأسیس كردند. بعد از این واقعه مرحوم
شمسالدین، با توجه به اینكه مجلس اعلا پدر معنوی امل به شمار میرفت، عملاً با
مشكلات گستردهای روبرو شد. پرورش فكری شمسالدین در نجف، با روحیه تساهل و تا حدی
محتاطانه، اندیشه سیاسی امام و موج انقلابی به راه افتاده در میان مسلمانان و
شیعیان، درگیریهای نظامی میان حزب الله و امل، مشكلات طوایفی لبنان و خطر گسترده
رژیم صهیونیستی از جمله این مشكلات بودند. او در این مدت، تلاش میكرد با حفظ
ارتباطاتش با مسئولین جمهوری اسلامی، دولت لبنان و طرفهای در گیر، از شدت تنشها
بكاهد.[36]
بعد از توافقنامه طائف كه عملاً بر خلاف دیدگاههای شمسالدین برای اصلاح وضعیت سیاسی لبنان بود و مقارن با دهه پایانی حیات ایشان بود، مرحوم شمسالدین علیرغم مسئولیت رهبری مجلس اعلا و پشتیبانی فكری جنبش امل كه آن جنبش نیز بعد از توافقنامه مذكور بخش نظامی را تعطیل و در قامت یك حزب سیاسی ادامه حیات داد، بیشتر به فعالیتهای علمی و اجتماعی پرداخت و حضور سیاسی كمرنگتری داشت. این شیوه در ادامه فعالیت مجلس اعلا در دوره بعد از مرحوم شمسالدین نیز تداوم داشته، و به طور كلی این مجلس و رهبران آن حضور كمتری در صحنه سیاسی لبنان و منطقه دارند. جنبش حزب الله: اما نقطه اوج تفكر سیاسی شیعی ملهم از انقلاب اسلامی، بی شك جنبش حزب الله لبنان است. تشكیل جنبش حزبالله قبل از آنكه یك انشعاب سیاسی و یا ناشی از تمایلات قدرت در میان شیعیان و بهصورت عام و جنبش امل بهصورت خاص باشد، بهصورت روشن و آشكار تحت تأثیر انقلاب اسلامی ایران و اندیشه سیاسی امام راحل(ره) شكل گرفت. بررسی نوشتهها، یادداشتها و سخنرانیهای شخصیتهای موجه صحنه سیاسی لبنان نشان میدهد پیروزی انقلاب اسلامی به تدریج تغییر گفتمانی در حوزه سیاسی و مذهبی شیعیان لبنان ایجاد كرد. گفتمانی كه از بدو حضور علمای فرهیخته ای چون اما موسی صدر و دانشآموختگان نجف اشرف نظیر مرحوم شمسالدین و مرحوم مغنیه متأثر از مشی و سیره بزرگانی نظیر آیتالله خوئی و در شكل سیاسیتر از مرحوم آیتالله صدر(ره) در میان شیعیان لبنان شكل گرفته بود، بیشتر جنبه فرهنگی و فكری داشت، اما انقلاب اسلامی و حركت امام خمینی(ره) روح جهاد و شهادتطلبی را در میان بخشی از علما و نخبگان جوان لبنانی دمید و در واقع متن و پیكره جنبش امل تحت تأثیر این رویكرد نوین قرار گرفتند.
صورت ساده مسئله این بود كه در صحنه سیاسی لبنان و پس از پیروزی انقلاب اسلامی بهصورت عمیق اندیشههای محافظهكارانه و تساهلی و دارای صبغه فرهنگی كه ریشه در نجف اشرف و سیره و سلوك اندیشمندان آنجا داشت، در تقابل اندیشههای اصولگرایانه و حماسی و با صبغه سیاسی و نظامی كه ریشه در تفكرات امام خمینی(ره) داشت، در مقابل همه قرار گرفت. این تقابل به روشنی خود را در جریان حمله ارتش رژیم صهیونیستی به لبنان و اشغال بیروت جلوه كرد. از آنجا كه هیچ تشكیلات حزبی اسلامی، برای چنین مأموریت بزرگی آمادگی نداشت، توجه به ضرورت ایجاد تشكیلات اسلامی واحد قوت یافت تا سه هدف اصلی زیر را محور كار خود قرار دهد:
1. اسلام بهعنوان شیوه كامل، فراگیر و شایسته برای زندگی بهتر و پایه فكری، عقیدتی، ایمانی و عملی كه تشكیلات مورد نظر بر اساس آن ایجاد شود.
2. مقاومت در برابر اشغالگری اسرائیل، بهعنوان خطر جاری و آینده كه بهدلیل آثاری كه بر لبنان و منطقه میگذرد، باید در اولویتهای رویارویی قرار بگیرد و نیازمند ایجاد ساختار جهادی و مبارزاتی و بهكارگیری همه امكانات لازم برای انجام مأموریت و وظایف آن است.
3. رهبری شرعی ولیفقیه بهعنوان جانشین پیامبر(ص) و امامان(ع) كه خطوط كلی فعالیتها را برای امت ترسیم میكند و امر و نهی او نافذ و حاكم است.[37]
برای تحقق این اهداف، نمایندگانی از گروههای اصلی اسلامی، مطالعه دیدگاههای مختلفی را در زمینه ارزیابی و نگرش خود نسبت به نحوه فعالیتهای اسلامی در لبنان پیگیری كردند و پس از تدوین طرح نهایی نه نفر را بهعنوان نمایندگان خود برگزیدند. تجمع علمای بقاع، كمیتههای اسلامی و جنبش امل اسلامی[38] هر یك سه نماینده در این جمع داشتند. این گروه طرح نهایی خود را كه به «سند 9» معروف شد و متضمن اهداف یادشده بود، به امام خمینی(قدسسره) تقدیم كردند و مورد موافقت ایشان قرار گرفت و در نتیجه با نظر موافق ولیفقیه، مشروعیت یافت. پس از آن گروههای اسلامی موافق سند یاد شده، تصمیم به انحلال ساختارهای تشكیلاتی موجود خود گرفتند و تشكل واحد جدیدی ایجاد شد كه بعداً «حزبالله» نام گرفت. پس از مشورتهایی چند، كادر رهبری مؤسس حزب انتخاب و گامهای نخستین برای استفاده از توانهای شخصی- و نه تشكیلاتی- افراد مختلف آغاز شد، نظامنامه و مقررات داخلی مربوط به عضویت تدوین شد و تلاش فعالانهای از طریق علمای دینی برای بسیج مردم و فراخوان آنان به سوی آموزش نظامی و مقاومت در برابر اشغالگری اسرائیل در چارچوب یك برنامه اسلامی مرتبط با رهبری ولیفقیه صورت گرفت.
این مرامنامه تأكید میكند: انسان مكلف نیازمند رهبر است كه همان ولیفقیه است كه سیاستهای كلی را در زندگی امت و وظیفه عملی مكلفان را در اجرای احكام شرع مقدس و مواظبت بر پیاده كردن آنها در زندگی است مشخص و معین میكند. البته، مرجعیت و ولایت میتواند در یك شخص جمع شود، همانگونه كه در مورد امام خمینی(قدس سره) پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و آیتالله خامنهای(حفظالله) پس از مدت كوتاهی از انتخابش بهعنوان ولیفقیه، رخ داد. ارتباط با ولایت، تكلیف و التزامی است كه همه مكلفان را در بر میگیرد، حتی اگر مقلد مرجع تقلید دیگری باشند، چرا كه در مسیر حركت عمومی اسلامی، آمریت و فرماندهی از آن ولیفقیه متصدی امور است.[39] در اینجا نباید از تعارض احتمالی ناشی از زندگی مكلفان در كشورهای مختلف در هراس بود، چرا كه حدود تعیین شده از سوی ولیفقیه، دو مسئله را مورد توجه قرار میدهد: نخست، اجرای احكام شرعی و خودداری از آنچه مخالف آن است و دوم، شرایط برونی و ویژگیهای هر گروه یا كشوری كه بر حوزه تكلیف و حدود عمل او تأثیر میگذارد.[40] پایبندی حزبالله به ولایت فقیه، حلقهای از این زنجیره و فعالیتی در دایره اسلام و اجرای احكام آن و رفتاری در چارچوب دیدگاهها و قواعدی است كه ولیفقیه آن را ترسیم میكند. بدیهی است كه مدیریت، پیگیری، همگامی یا جزئیات و امور تفصیلی، اتخاذ تدابیر مناسب، فعالیت سیاسی روزمره، حركت فرهنگی و اجتماعی و حتی جهاد علیه اشغالگران اسرائیلی و جوانب گوناگون آن، بخشی از مسئولیت رهبری منتخب از سوی كادرهای حزب، بر اساس آییننامههای داخلی مصوب است كه در شورای مركزی حزب و در رأس آن دبیر كل تجلی یافته، مشروعیت خود را از ولیفقیه كسب میكند و دارای اختیارات وسیعی است كه به آن تفویض شده است تا در انجام مأموریتها، این شورا را یاری كند. البته، یك حاشیه خاص شخصی همواره باقی میماند كه هماهنگ با برآوردهای شورا نسبت به اقدامات اجرایی مفید و سودمند در صحنه عملی تعیین خواهد شد.
این اختیارات متضمن استقلال وسیعی در اقدامات اجرایی است، به طوری كه نیازی به پیگیری مستمر و روزمره ولیفقیه نباشد. چنانچه رهبری حزب با مسایلی مهم روبرو شود كه نقطه عطفی در روند حركت باشد یا بر یكی از پایهها و اركان فعالیت اثر بگذارد یا مربوط به یك گلوگاه اصلی باشد و نیازمند شناخت حكم شرعی در مورد آن است، در این صورت اقدام به پرسش یا كسب اذن قبلی برای تأمین مشروعیت فعل یا ترك فعل خواهد كرد. روشن است كه پایبندی به ولایت فقیه، دایره فعالیت داخلی در لبنان و ایجاد روابط مختلف را محدود نخواهد كرد، همچنان كه حوزه روابط و همكاری منطقهای و بینالمللی را با طرفهایی كه حزبالله در استراتژی یا بعضی از مسایل، احیاناً با آنها دارای نقاط مشتركی است، تنگتر نخواهد كرد.[41] از آنجا كه هر فعالیتی، با ویژگیها و شرایط خاص یك كشور ارتباط مییابد، فعالیتهای حزبالله نیز تلفیقی از روشهای اسلامی و تابعیت لبنانی است. حزبالله در همه سطوح، از رهبران تا كادرها و اعضاء، حزبی لبنانی است و به مسایل این كشور در عرصههای جهادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی توجه دارد و در عین حال، حامل پرچم اسلام است كه هم این حزب و هم دیگران را در نقاط مختلف جهان، زیر لوای خود قرار داده است. پرداختن به مسایل جهان اسلام و مستضعفان نیز در تعارض با اهتمام با مسایل ملی كه باید در جهت مردود شمردن ستم و تجاوز و تلاش برای تحقق عدالت و رعایت اولویتها و مصالح باشد، نخواهد بود.
برخورداری حزبالله از حمایتهای جمهوری اسلامی ایران مانند برخورداری دولت لبنان است. این برخورداری ناشی از باور ایران نسبت به سلامت خط حزبالله و حق آن در جهاد و مقاومت و نیز حقوق لبنان در بازپسگیری سرزمینهای اشغالی است، همچنان كه فلسطینیان نیز دارای حقی مشابهند. از سوی دیگر، این برخورداری با باورهای حزبالله نسبت به سلامت روش دولت اسلامی ایران و تغییراتی كه در نقشه سیاسی منطقه ایجاد كرده، منجر به استقلال از وابستگی به غرب شده و دیدگاه اسلامی نویدبخشی را مطرح كرده است، هماهنگی دارد. در این زمینه، پایبندی ایران به اوامر ولیفقیه، این اشتراك را با دیدگاه حزبالله نسبت به مسایل منطقه و اهداف آزادیبخش تسهیل كرده است. بدیهی است كه میان نحوه مدیریت امور دولت اسلامی ایران و مدیریت حزبالله رابطهای وجود ندارد، چرا كه این دو، نهادهایی متمایزند كه هر یك دارای ویژگیهای خود در موقعیت خاص و برخوردار از دو سیستم مدیریت متفاوت است، هرچند كه در پایبندی و التزام به ارشادات و اوامر ولیفقیه كه ناظر بر همه امت است و منحصر به یك حوزه جغرافیایی نیست، مشترك باشند. در واقع، ارتباط حزبالله با اسلام، او را در موقعیت التزام به اوامر و نواهی الهی قرار داده است. حزبالله بر خود فرض میداند كه هرگز از آموزههای الهی عدول نكند، تمسك حزبالله به یك موضع شرعی، به معنای اعتقاد به دیدگاهی تعیینپذیر نیست اما اگر مسئله در حوزه گزینههای مختلف و از مسایل مباح باشد، میتواند بر اساس دلایل، مصلحت و اعتباراتی دیگر كه مفید در آن زمینه است، در تصمیم خود بازنگری كند. برای مثال، اشغالگری حرام است و این یك موضع شرعی است. بنابراین، در هیچ شرایطی نمیتوان به اشغالگری مشروعیت بخشید، اما شیوه رویارویی، در چارچوب احتمالات و گزینههای مختلف قرار میگیرد كه بر اساس دادههای میدانی و شرایط حاكم، نسبت به آنها تصمیمگیری میشود.[42]
ه- جمعبندی مطالب؛
تأثیر روشن انقلاب اسلامی، اندیشههای امام
و رهبری بر بیداری اسلامی
در جمعبندی مطالب برای پرهیز از اطاله، بر اساس مجموع
استدلالات به عمل آمده در بخشهای قبلی، دستاوردهای تقریباً بدیع این مقاله در قالب
نكات زیر تقدیم میشود:
1- غلبه تفكر اصولی بر تفكر اخباریگری محصولات درخشانی را برای اندیشه سیاسی تشیع و نظریههای حكومتی آن به دنبال داشت. اولاً، به اندیشه سیاسی شیعه توان همراهی و هضم تحولات جدید بر اساس مقتضیات زمان و مكان را اعطاء میكرد؛ همانطوری كه در دوره بعد، بلافاصله در خصوص آموزههای جدید غربی، ظرفیت بالای اندیشه شیعی را نشان داد. ثانیاً، زمینه شكلگیری رهبری واحد دینی و سیاسی در جهان تشیع را در قالب دستگاه مرجعیت تقلید فراهم كرد.
2- مرجعیت عامه میرزای شیرازی كه بزرگترین شاخص آن مقابله با سلطه و هجمه استعمار خارجی است، عملاً اندیشه سیاسی شیعه را كه تجربه حضور در جنگهای دوم ایران و روسیه را نیز داشت، وارد فضای نوینی كرد. میرزای شیرازی و شاگردان مبارزش نظیر میرزای دوم، شیخ فضلالله و عبدالحسین لاری حاملان این منش و روش هستند. همه حوادث بعدی كه پیشتازی آن را حاملان اندیشه دینی در بطن انقلابها و جنبشهای سیاسی داشتند كه بالاخره به تأسیس یك نظام شیعی اصیل انجامید داشت، حاصل این رویكرد بود.
3- در بیان اندیشه سیاسی امام راحل(قدسسرهالشریف) بهعنوان نماد و سمبل دوره اخیر اندیشه سیاسی شیعه، با اشاره به ویژگیهای شخصیتی امام نظیر صداقت، تكلیفگرایی و مشی مبارزاتی ایشان، تأكید شد كه جوهره اندیشه سیاسی امام در طول دوره حیات، دچار تغییر اساسی نشد و تلقی نادرست برخی از «مفهوم نظارت روحانیت» در فرمایشات ایشان، موجب این خطا شده است. مراد امام از نظارت روحانیت عدم ورود به مسئولیت اجرایی بود و نه به معنای نظارت فقیه عادل جامعالشرایط. امام بعدها، در مناسبتهای مختلف و با صراحت كامل مراد خود از نظارت روحانیت را به معنای عدم حضور آنها در مسئولیتهای اجرایی؛ و از آن بهعنوان یك اشتباه نام بردند.
4- بیان سیر تحولات فكری و نظری در عالم تشیع كه به منجر به انقلاب اسلامی در ایران، با اتكا بر اندیشه امام راحل(ره) و تداوم آن توسط رهبر معظم انقلاب اسلامی و اندیشههای ایشان میباشد، تأثیرگذاری روشنی در جوامع شیعی عراق و لبنان داشته است. جنبشهای شیعی كه با نماد مبارزه با استعمار خارجی و استبداد داخلی به ویژه در جنبش 15 خرداد از زبان امام عزیز بیان و انقلاب اسلامی با همین رویكرد به پیروزی رسید این نگاه در دوره رهبری فعلی انقلاب در مسیر رشد علمی و عملی گام برداشته است، منشأ تحولات در لبنان و عراق شد.
5- مرحوم آیتالله شهید مبارز سید محمدباقر صدر بهعنوان نماد مكتب اندیشه سیاسی نجف در 50 ساله اخیر محسوب میشود. ایشان هم پایهگذار تحول در حوزه اندیشهای و هم پایهگذار احزاب سیاسی برای حضور در میدان سیاست است. ایشان با اعلام بیعت و حمایت كامل از امام خمینی(ره) در پی ایجاد و گسترش نهضت شیعی در عراق بود كه به دست رژیم بعثی به شهادت رسید. اما تفكرات ایشان، در سایه تأثیر تحول بزرگ انقلاب اسلامی و اندیشه بلند امام خمینی(ره)، عامل تحرك و حركتهای سیاسی در جامعه شیعی عراق تا به امروز میباشد.
6- احزاب و گروههای سیاسی شیعی عراق، متأثر انقلاب اسلامی، حضور فعالی در عرصه سیاسی این كشور دارند. مجلس اعلای اسلامی عراق، حزب الدعوه و جیش المهدی(عج) همه به نوعی مدعی پیروزی از شهید صدر هستند. البته آنچه امروز در شیوههای سلوك سیاسی این گروهها در عراق مشاهده میشود، نوعی عقبنشینی از دیدگاههای شهید صدر میباشد. این موضوع متأثر از متغیر مهم دخالت شرایط سیاسی و محلی بر حوزه اندیشه و عمل سیاسی است.
7- در تحلیل موقعیت مرجعیت امروز عراق و شخص آیتالله سیستانی خاطرنشان شد كه معظمله علیرغم پیروی از سلوك عملی استاد ارجمندش آیتالله خوئی در عدم ورود جدی به مسایل سیاسی كه نمونه آن مرجعیت بیش از ده سال ایشان در عراق دوره صدام میباشد، با تشدید اختلافات سیاسی میان گروه شیعی عراقی و امكان حذف مجدد شیعیان از حضور در حاكمیت عراق پس از صدام، هوشمندانه وارد فضای سیاسی شد، و با پرهیز جدی از شائبه دخالت در امور اجرایی و تأكید بر وحدت تمامی اقوام و طوائف و مذاهب اعم از شیعه و سنی، نقش مؤثری در تلطیف فضای سیاسی و حاكمیت عملی گروههای شیعی در عراق داشته است. این نكته را هم باید اضافه كرد كه آیتالله سیستانی ولایت سیاسی فقیه را به صراحت به رسمیت شناخته است.
8- بررسی جنبشهای حاضر در صحنه لبنان، گویای تأثیر اندیشه سیاسی امام در شكلگیری جنبش حزبالله و انشعاب آن از جنبش امل است. جنبش حزبالله با پذیرش ولایتفقیه و تبعیت از آن، شبهه نحوه اعمال ولایت ولیفقیه مستقر در یك كشور در كشوری دیگر را نیز حل نمود؛ و توانست جمع مناسبی میان التزام عقیدتی و تشكیلاتی و عملیاتی خود به ولیفقیه، و مشاركت موثر در حاكمیت سیاسی لبنان ارائه نماید.
9- نكته جالب در بررسی سیر اندیشه سیاسی شیعه اقبال مردم به اندیشمندان و علمای است كه دارای تفكر حاكمیتی فقها و قائل به امكان عملی تشكیل حكومت در دوره غیبت معصوم(ع) است. قائلین به رویكرد عدم امكان عملی ولایت سیاسی فقها، تجربه شكست و ناكامی از حضور در میدان سیاسی و عدم پذیرش عمومی از طرف مردم میباشد. تجربه شكست تفكر آخوند خراسانی و مشی سیاسی علامه نائینی در مشروطه؛ سكوت آیتالله خوئی در برابر اعمال رژیم بعثی عراق و برخورد تحقیرآمیز دولت عراق پس از شكست انتفاضه شعبانیه و اجبار ایشان برای عزیمت به بغداد و ملاقات با صدام، و شكست اندیشه سیاسی «ولایت مردم بر خود» مرحوم شمسالدین با توافق گروههای لبنانی برای ادامه نظام طایفهای ظهور حزب الله و پیروزیهای بزرگ آن، و یأس او از ادامه فعالیت پردامنه سیاسی، نمونهای از شكست این تفكر در جامعه شیعی است.
10- در مقابل، قائلین به نظریه حاكمیت سیاسی فقها، در عرصه عمل نیز، عمدتاً كارنامه درخشانی را به جا گذاشتهاند. مرحوم میرزای شیرازی با رهبری جنبش تنباكو، ضربه مهلكی را بر پیكره استبداد داخلی و استعمار خارجی وارد كرد. مرحوم عبدالحسین لاری، ضمن تشكیل حكومت دینی محدود، مقاومت قهرمانانهای را در مقابل انگلیس و قاجاریه به نمایش گذاشت. بالاتر و مهمتر از همه، امام خمینی(ره) مظهر مقبولیت عمومی در تاریخ تشیع است. همراهی بینظیر مردم با او برای پیروزی انقلاب اسلامی، استقبال باشكوه و بینظیر تاریخی در بازگشت به ایران، همراهی همه جانبه در طول ده سال رهبری معظمله و در مواجهه با مشكلات طاقت فرسایی نظیر هشت سال جنگ تحمیلی و تحریمهای اقتصادی، تشییع و تجلیل ده میلیونی از پیكر ایشان و ادامه و تداوم بیست ساله راه و طریق او، با اطاعت از ولیفقیه حاضر و خلق صحنههای پرشمار در تبعیت از ایشان و جانشین صالح او، نمونههایی از توفیقات این نحله از اندیشه سیاسی است.
11- نكته مهم در تكمیل این بحث آن است كه برگزیدن شكل جمهوری و دموكراسی توسط امام برای حكومت دینی، یك امر تزئینی و زینتی نبوده است. اندیشه سیاسی تشیع در آخرین دوره خود كه نماینده و سمبل آن امام خمینی(ره) است به حضور مردم جهت مقبولیت نظام اسلامی اعتقاد راستینی دارد و از مؤلفههای اساسی اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامی، اعتقاد به همراهی و حضور مردم برای تحقق حكومت است. تاریخ انقلاب اسلامی گواهی میدهد مشی مبارزاتی امام راحل در ایام قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، پرهیز از اقدامات كور و مسلحانه، و در مقابل تأكید بر روشنگری و آگاهی مردم است. رهبر فرزانه انقلاب اسلامی نیز در تداوم اندیشه سیاسی امام راحل، ضمن بسط و تشریح نظام مردمسالاری دینی، بر حضور مؤثر و مقبولیتبخش مردم تأكید راستین دارند.
12- علیرغم اینكه از همان اولین روزهای آغاز نهضت، تأثیرات این
حركت عمیق دینی، در جهان اسلام مشهود بود، اما تحولات اخیر نقطه تكاملی در مبارزات
گروههای اسلامی با حكام مستبد و استعمار خارجی است. بزرگترین تأثیر انقلاب اسلامی
بهعنوان نقطه اوج جنبشهای شیعی، بازنمایی هویت اصیل و بازگرداندن روح مقاومت و
ایثار منطبق بر آموزههای دینی به مسلمانان بود.
13- عناصر اساسی كه در جنبشهای
سیاسی شیعی و بر اساس مطالب مطروح در این مقاله شناسایی میشوند، عبارتند از:
- تأكید بر استقلال داخلی در تصمیم گیری و رهایی از سلطه
استعمارگران
- تأكید بر حضور مردم در صحنه اداره كشور و مبارزه با استبداد
داخلی
- حاكمیت حداقلی قوانین دینی و الزام حكومتها به تبعیت از شریعت
-
حضور فقیه عادل بهعنوان منشأ مشروعیت حكومت در رأس حاكمیت
دقت در خیزشهای منطقه و مطالبات اجتماعات میلیونی آنها به روشنی حضور سه شاخص فوق را به اثبات میرساند. شاخص سوم، به طور كلی ماهیت تحولات فوق را از همه فعل و انفعالات سیاسی دوره معاصر منطقه نظیر مباحث قومیتی، نژادی، ناسیونالیستی، الحادی و لیبرالیستی متمایز مینماید. شاخص چهارم هم بهعنوان نقطه تكاملی و مطلوب و افق حركتی این جنبشها در آینده باقی میماند.
14- نكته دیگر در بررسی عقبه تاریخی جنبشهای شیعی، انقلاب مشروطه، جنبش 15 خرداد و انقلاب اسلامی، و تحولات امروز عراق تأكید علمای مشروطه خواه، امام راحل(ره) و آیت الله سیستانی بر حداقل عمل به قوانین شریعت و مشابهت آن با وضعیت فعلی بیداری اسلامی میباشد. تأكید شیخ فضل الله بر اضافه نمودن قید مشروعه به مشروطه و اصرار بر حضور پنج فقیه و تایید آنها بر قوانین مصوب مجلس و تكرار همین بیان از لسان امام راحل در ابتدای نهضت، وضعیت فعلی كشورهای عربی منطقه را به ذهن متبادر مینماید. رهبر معظم انقلاب اسلامی هم در همایش بیداری اسلامی ویژگیهای حركتهای اسلامی منطقه را این چنین عنوان نمودند: «ملتهای انقلاب كرده و آزاد شده، یكی از مهمترین خواستههایشان حضور و نقش قاطع مردم و آرائشان در مدیریت كشور است، و چون مؤمن به اسلامند، پس مطلوب آنان «نظام مردمسالاری اسلامی» است؛ یعنی حاكمان با رأی مردم برگزیده میشوند و ارزشها و اصول حاكم بر جامعه، اصول مبتنی بر معرفت و شریعت اسلامی است. این خود میتواند در كشورهای گوناگون به اقتضای شرائط، با شیوهها و شكلهای گوناگون تحقق یابد، ولی با حساسیت كامل باید مراقب بود كه این با دموكراسی لیبرال غربی اشتباه نشود. دموكراسی لائیك و در مواردی ضد مذهب غربی با مردمسالاری اسلامی كه متعهد به ارزشها و خطوط اصلی اسلامی در نظام كشور است، هیچ نسبتی ندارد.»[43]
15- به امید ظهور موعود امم و اتصال انقلاب اسلامی ایران به انقلاب جهانی مهدوی(عج)، آخرین بند این مقاله را با نقل فرازی از بیانات رهبر حكیم انقلاب اسلامی به پایان میبریم. ایشان، در تحلیل دقیقی كه از مسیر آتی انقلاب اسلامی ارایه دادهاند، به روشنی، تحقق دنیای اسلامی را نقطه مطلوب نظام سازی دینی عنوان نمودهاند. بر این اساس، حركت فعلی جوامع اسلامی منطبق بر این الگو و متأثر از انقلاب اسلامی، به پیش میرود. «ما میخواهیم آن نظامی، آن تشكیلاتی و آن حكومتی را كه بتوان این هدفها را در آن، محقق كرد به وجود آوریم. این یك فرآیند طولانی و دشواری دارد و شروعش از انقلاب اسلامی است. این قدم اول است. انقلاب كه تحقق پیدا كرد بلافاصله بعد از آن تحقق نظام اسلامی است، نظام اسلامی یعنی طرح مهندسی و شكل كلی اسلامی را در جایی پیاده كردن مثل این كه وقتی در كشور ما نظام سلطنتی استبدادی فردی موروثی اشرافی وابسته برداشته شد به جای آن نظام دینی تقوایی مردمی گزینشی جایگزین میشود.
با همین شكل كلی كه قانون اساسی برایش معین كرده تحقق پیدا میكند یعنی نظام اسلامی بعد از آن كه نظام اسلامی پیش آمد نوبت به تشكیل دولت اسلامی به معنای حقیقی میرسد یا به تعبیر روشنتر، تشكیل منش و روش دولتمردان - یعنی ماها - به گونهای اسلامی چون این در وهله اول فراهم نیست به تدریج و با تلاش باید به است، تطبیق كنند یا چنان افرادی- اگر هستند- سر كار بیایند یا اگر ناقصند خودشان را به سمت كمال در آن جهت حركت دهند و پیش ببرند. این مرحله سوم است كه از آن تعبیر به ایجاد دولت اسلامی میكنیم نظام اسلامی قبلاً آمده اكنون دولت باید اسلامی شود. دولت به معنای عام، نه به معنای هیئت وزرا یعنی قوای سهگانه، مسئولان كشور، رهبری و همه. مرحله چهارم- كه بعد از این است- كشور اسلامی است اگر دولت به معنای واقعی كلمه اسلامی شد آنگاه كشور به معنای واقعی كلمه اسلامی خواهد شد. عدالت مستقر خواهد شد تبعیض از بین خواهد رفت. فقر به تدریج ریشهكن میشود. عزت حقیقی برای مردم به وجود میآید. جایگاهش در روابط بینالملل ارتقاء پیدا میكند این میشود كشور اسلامی. از این مرحله كه عبور كنیم بعد از آن دنیای اسلامی است. از كشور اسلامی میشود دنیای اسلامی درست كرد. الگو كه درست شد نظایرش در دنیا به وجود میآید.»[44]
منابع:
(1). امام خمینی، تحریر الوسیله، قم. دفتر تبلیغات
اسلامی. 1366.
(2). امام خمینی، صحیفه نور، ج 21. تهران: موسسه تنظیم نشر آثار
امام. 1369.
(3). امام خمینی، حكومت اسلامی. تهران: موسسه تنظیم نشر آثار امام.
1378.
(4). اصفهانی كربلایی، حسین بن علی. تاریخ دخانیه، تصحیح رسول جعفریان،
قم: الهادی. 1377.
(5). باقری لإ سمیه. نقش تاریخ جبل عامل در گسترش فرهنگ اهل
بیت(ع)، مجله آئینه پژوهش، شماره 89 و 90. آذر و اسفند 1383.
(6). برجی، یعقوب
علی. ولایت فقها. تهران. انتشارات سمت. 1385.
(7). تیموری، ابراهیم. تحریم
تنباكو، اولین مقاومت منفی در ایران، كتابهای جیبی. 1361.
(8). ثبوت، اكبر.
پاسخ میرزای شیرازی به ملكم خان و سید جمال. مجله وكالت و حقوق، شماره 27.
1384.
(9). پولادی، كمال. تاریخ اندیشه سیاسی در ایران و اسلام. تهران: نشر
مركز.1385.
(10). تبرائیان، صفاالدین. نهاد مرجعیت شیعه، فصل نامه تاریخ معاصر،
سال 12، شماره 45. بهار 1387.
(11). جعفریان، رسول، حیات فكری سیاسی امامان
شیعه، ج 2، قم: اتشارات انصاریان. 1376.
(12). حاج سید جوادی، احمد و خرمشاهی،
بهاءالدین و فانی، كامران و یوسفی اشكوری، حسن. دایرهالمعارف تشیع. تهران: نشر
شیهدی محّبی، جلد ششم. 1378.
(13). حسینی حائری، سید كاظم زندگی و افكار شهید
صدر. ترجمه و پاورقی حسن طارمی. تهران. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. 1375
(14).
رضوانی، محمد اسماعیل. انقلاب مشروطیت ایران. تهران: شركت سهامی كتابهای جیبی.
1356.
(15). رفاعی، عبدالجبار. ابعاد نواندیشی شهید صدر، ترجمه حسین عباسی. مجله
پگاه حوزه، شماره 205. 1385.
(16). سیدهانی فحص، نگاهی به كارنامه فكری و
مدیریتی علامه شمسالدین، مجله پگاه حوزه. شماره 8، فروردین 1379.
(17).
شمسالدین، شیخمحمد مهدی فصلنامه حوزه، شماره زمستان. 1365.
(18). شمسالدین،
شیخمحمد مهدی. نظامالحكم و الاداره فی الاسلام. قم، دارالثقافه للطباعه و النشر،
چاپ سوم. 1992
(19). شیخ انصاری، مرتضی. مكاسب ج 2. بیروت: مؤسسه النعمان. 1410
ق.
(20). قاسم، شیخ نعیمحزب الله لبنان، خط مشی گذشته و آینده آن، ترجمه
محمدمهدی شریعتمدار، چاپ اول تهران، اطلاعات. 1383.
(21). فضل الله، محمدحسین
فضل الله اندیشه سیاسی در اسلام، فصلنامه حكومت اسلامی، شماره 7. 1376.
(22).
فیرحی، داود. نظام سیاسی و دولت در اسلام، تهران : سازمان مطالعه و تدوین كتب علوم
انسانی دانشگاهها(سمت). 1382 .
(23). قاسمی، فرج الله. مرجعیت و سیاست در عراق
پس از اشغال. فصلنامه علوم سیاسی. سال دوازدهم، شماره 44. بهار 1388.
(24).
كدیور، محسن. حكومت ولایی. تهران: نشر نی. 1387
(25). لمبتون، ان كی. اس. دولت و
حكومت در اسلام، ترجمه سید عباس صالحی و محمد مهدی فقیهی. تهران: مؤسسه عروج،
1374.
(26). محقق اصفهانی. حاشیه مكاسب، ج 2. قم: الهادی، 1412.
(27). مریجی.
مبانی فكری و زمینههای اجتماعی جریانهای معاصر عراق. قم. انتشارات
بوستان.1387.
(28). مطهری، مرتضی. اسلام و مقتضیات زمان. تهران: انتشارات
صدرا.1382.
(29). معرفت، محمد هادی. ولایت فقیه. قم: مؤسسه فرهنگی تمهید.
1387.
(30). معموری، علی. نظریه سیاسی شهید صدر، قم: انتشارات اشراق(دانشگاه
قم). 1379.
(31). ناظمیان، رضا. جریانهای سیاسی معاصر عراق. تهران. كتاب و
عترت. 1381.
(32). نجفی، شیخ محمد حسن. جواهر الكلام فی شرح شرائع الاسلام.
بیروت: دار الاحیا التراث العربی. 1981.
(33). نجفی، موسی و رسول جعفریان. سده
تحریم تنباكو، تهران، امیركبیر، 1373.
(34). نجفی، موسی. مراتب ظهور فلسفه سیاست
در تمدن اسلامی. تهران: مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر. 1382.
(35). نراقی،
ملا احمد. عوائد الایام. قم: دفتر تبلیغات اسلامی. 1375.
(36). وثوقی، محمد
باقر. آيت الله عبدالحسین لاری و جنبش مشروطه خواهی. تهران: مركز اسناد انقلاب
اسلامی. 1383.
(37). هاشمی رفسنجانی، اكبر. عبور از بحران. تهران: دفتر نشر
معارف،1379.
(38). www.imam-mousa.com/kalofilimam/kalofilimam3.htm
(39).
www.lAmasom.com/aalem-belan/lo/lo/.htm
(40).
.khamenei.ir www
(41). www.sistani.org
پینوشتها:
[1]. مطهری، مرتضی. اسلام و مقتضیات زمان،
انتشارات صدرا،1381،ص155.
[2]. همان،ص 156
[3]. نجفی، شیخ محمدحسن. جواهر
الكلام فی شرح شرائع الاسلام. جلد22. بیروت: دار الاحیا التراث العربی. 1981 ،ص
130
[4]. همان،ج21 ، ص 398
[5]. همان، ص396
[6]. شیخ انصاری، مرتضی. مكاسب
ج2. بیروت: مؤسسه النعمان. 1410ق، ص 132.
[7]. معرفت، محمد هادی.(1387)
ولایتفقیه. قم: مؤسسه فرهنگی تمهید،ص 135.
[8]. وثوقی، محمدباقر. آیت الله
عبدالحسین لاری و جنبش مشروطه خواهی. تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامی.
1383،ص29
[9]. ثبوت، اكبر. پاسخ میرزای شیرازی به ملكم خان و سیدجمال. مجله
وكالت و حقوق، شماره 27. 1384، ص89
[10]. امام خمینی، تحریرالوسیله. قم:دفتر
تبلیغات اسلامی. 1381، ص 76.
[11]. امام خمینی، حكومت اسلامی. تهران: موسسه
تنظیم نشر آثار امام. 1378. ص 46
[12]. امام خمینی، صحیفه نور، ج 15. تهران:
موسسه تنظیم نشر آثار امام. 1367، ص 157
[13]. امام خمینی، حكومت اسلامی. تهران:
موسسه تنظیم نشر آثار امام. 1378، ص 34
[14]. همان، ص35
[15]. همان
[16].
همان،ص 41
[17]. همان، ص 49
[18]. كدیور، محسن. حكومت ولایی. تهران:
نشرنی،1387، ص 153-155.
[19]. امام خمینی(ره) قبل از نگارش كشف الاسرار در سال
1323 یادداشتی در كتابخانه وزیری یزد نوشتهاند كه به روشنی اندیشه سیاسی و شیوه
مبارزاتی ایشان را نشان میدهد.
[20]. هاشمی رفسنجانی، اكبر. عبور از بحران.
تهران: دفتر نشر معارف، 1379، ص127.
[21]. امام خمینی، صحیفه نور، ج 18. تهران:
موسسه تنظیم نشر آثار امام. 1367، ص 94
[22]. همان
[23]. حسینی حائری،
سیدكاظم، زندگی و افكار شهید صدر. ترجمه و پاورقی حسن طارمی. تهران. وزارت فرهنگ و
ارشاد اسلامی، 1375، ص 108.
[24]. رفاعی، عبدالجبار. ابعاد نواندیشی شهید صدر،
ترجمه حسین عباسی. مجله پگاه حوزه، شماره205، 1385، ص 34
[25]. تبرائیان،
صفاالدین. نهاد مرجعیت شیعه، فصل نامه تاریخ معاصر، سال12، شماره45. بهار1387، ص
14
[26]. www.sistani.org
[27]. باقری
لإ سمیه. نقش تاریخ جبل عامل در گسترش فرهنگ اهلبیت(ع)، مجله آئینه پژوهش، ،شماره
89 و 90. آذر و اسفند1383، ص43
[28]. همان، ص 47
[29]. سیدحسن نصر الله در
نطق خود به مناسبت سالروز آزاد سازی مناطق جنوب لبنان گفت: من خطاب به امام
عبدالحسین شرفالدین میگویم كه جبل عامل و جنوب لبنان با تكیه بر شما و زیر عبای
شما و امام موسی صدر در نهایت شاهد پیروزی را در آغوش گرفت».
[30]. www.imam-mousa.com/kalofilimam/kalofilimam3.htm
[31].
مصاحبه با علامه فضل الله، اندیشه سیاسی در اسلام، فصلنامه حكومت اسلامی، شماره7.
پاییز 1376، ص 78.
[32]. همان، ص 80.
[33]. سیدهانی فحص، نگاهی به كارنامه
فكری و مدیریتی علامه شمسالدین، مجله پگاه حوزه. شماره 8، فروردین 1379،
ص4.
[34]. شمسالدین، شیخ محمد مهدی. نظام الحكم و الاداره فی الاسلام . قم،
دارالثقافه للطباعه و النشر، چاپ سوم. 1992، ص 103.
[35]. حاج سید جوادی، احمد و
خرمشاهی، بهاءالدین و فانی، كامران و یوسفی اشكوری، حسن. دایره المعارف تشیع.تهران:
نشر شیهدی محّبی، جلد ششم،1378، ص 238
[36]. به طور طبیعی در جریان این
تزاحمها و علیرغم آنكه همیشه در جمهوری اسلامی مورد اكرام بود، در عین حال نمی
توانست نماینده ای برای مطالبات جدید شیعیان لبنان باشد، به خصوص كه در آن دوره
فضای مطالبات گسترده تر از وضعیت كنونی بود. شاید نقل فرازی از یكی از مصاحبههای
ایشان با نشریه ایرانی در سال 1367، فاصله میان این خواستها را، با اندیشه و مرام
سیاسی شمس الدین كه در بخش قبلی توضیحات آن گذشت، نشان دهد. بعضى از گروههاى
سیاسى و شخصیتهاى مذهبى لبنان پیشنهاد تشكیل جمهورى اسلامى در لبنان را مىكنند
نظر شما در این باره چیست؟ به نظر من این طرح براى لبنان و در این شرایط طرحى است
غیرواقعى.- یعنى هنوز وقت اعلان آن فرا نرسیده است؟ بله معتقدم كه این اعلان بسیار
زود است ولى شكى نیست كه دید سیاسى ـ استراتژى و مبارزات سیاسى این كار را اقتضامى
كند. ما 24 سال پیش كتاب(نظام الحكم والادارة فى الاسلام): را نوشتیم ولكن معتقدیم
كه هر موقع شرایط و مقومات تشكیل جمهورى اسلامى آماده گردید باید این نظریه مطرح
گردد نه آن كه این طرح به جهت مصارف سیاسى زودگذر به صورت شعارى بىپایه و اساس و
سرگردان در هوا مطرح گردد. این طرحى است غیرعملى در لبنان لذا طرح آن نیز مضر است
حداقل در شرایط فعلى. امّا بعد خداوند چه تقدیر مىفرماید و چه خلقى دارد آن
مسألهاى است كه به زمان مربوط است زیرا كه(یخلق الله مالا تعلمون).»(مصاحبه با
مجله فصلنامه حوزه، زمستان 1365، ص 83-89)
[37]. قاسم، شیخ نعیم. حزب الله
لبنان، خط مشی گذشته و آینده آن، ترجمه محمدمهدی شریعتمدار، چاپ اول تهران،
اطلاعات،1383،ص 17.
[38]. جنبش امل اسلامی انشعابی بود، از جنبش امل- به ریاست
آقای نبیهبری- كه رهبری آن را نایب رئیس جنبش امل آقای سیدحسین موسوی بر عهده داشت
و در نتیجه اختلاف در مواضع سیاسی نسبت به تحولات پس از تجاوز اسرائیل به وجود آمد.
پس از تجاوز اسرائیل، هیئت نجات در لبنان تشكیل شد كه شامل نبیهبری از جنبش امل،
بشیر جمیل رهبر نیروهای لبنانی [موسوم به فالانژیستها]، ولید جنبلاط رئیس جنبش ملی
و شفیقوزان نخست وزیر لبنان بود و نخستین نشست خود را به ریاست الیاس سركیس رئیس
جمهوری لبنان در 20 ژوئن 1982 یعنی 14 روز پس از تجاوز اسرائیل به خاك لبنان تشكیل
داد. انشعابكنندگان از امل، در واقع به حضور این جنبش به نمایندگی شخص رئیس آن در
هیئت نجات اعتراض داشتند.(همان،ص 27)
[39]. همان،ص35.
[40].
همان،ص42.
[41]. همان،45ص.
[42]. همان، ص56-62
[43]. بیانات مقام معظم
رهبری در همایش جهانی بیداری اسلامی، تاریخ 26/6/1390
[44]. بیانات مقام معظم
رهبری در دیدار مسئولان و كارگزاران نظام، تاریخ 12/9/79
پايگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت
آيتاللهالعظمی سيدعلی خامنهای (مدظلهالعالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب
اسلامی