امروز جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۰:۲۵
کد خبر: ۱۹۴۲
تاریخ انتشار: ۳۰ آذر ۱۳۹۴ - ۰۱:۳۵
بازي با نام سيد حسن خميني با شروع ثبت نام از نامزدهاي مجلس خبرگان، اقدامي براي استتار بازي اصلي جريان تجديد نظرطلب و نفاق جديد است که پنهان و آشکار با بيگانگان پيوند خورده و در آشوب نيابتي 1388 دچار شکست سهمگين شد.

بازي با نام ها براي استتار نقشه بزرگ
    ثبت نام از نامزدهاي انتخاباتي مجلس خبرگان از 26 آذر شروع مي شود. اما بازي تبليغاتي طيفي از افراطيون و فتنه گران درباره خبرگان از چند سال پيش شروع شده است. اين بازي که داراي تقارن و هم پوشاني فراوان با برخي محافل سياسي و اطلاعاتي غرب مي باشد، داراي نقشه بزرگ تري است که افراد و اشخاص در صورت سربازگيري شدن (اصطلاح کرباسچي براي يارگيري از شبه اصولگرايان) تنها يکي از ده ها بلکه صدها قطعات اين پازل کلي خواهند بود. هدف کلي حتي فراتر از معارضه هاي عادي سياسي بلکه معارضه با امام خميني(ره) و ثمره چند دهه مبارزه ايشان (ولايت فقيه) است. اگر هم کساني به سيد حسن طمع کرده اند، تنها براي وام گرفتن نام خانوادگي اوست. معارضه اصلي فارغ از افراد و اشخاص همان است که زماني از سوي ارگان فتنه سبز در لندن عنوان شد؛ «آيت الله خميني در برابر آيت الله خميني»! با اين وصف نبايد در تله تبليغاتي حريف بر سر بازي نام ها و «علامه» يا «آيت الله» خطاب کردن اين يا آن فرد گرفتار شد.
    انتخابات مجلس خبرگان مکانيسم خود را دارد و تحت نظارت شوراي نگهبان انجام مي شود. صلاحيت نامزدها به لحاظ علمي و فقهي، سياسي و انقلابي، و تقوا و بصيرت بايد از سوي اين شورا احراز شود چه اينکه مجلس خبرگان، مجلس صيانت از رهبري به عنوان رکن رکين انقلاب و جمهوري اسلامي است. بنابراين هر کس به عنوان نامزد پاي به عرصه مي گذارد، طبيعتاً در اين مجرا ارزيابي مي شود که آيا فقيه مجتهد است و آيا به لحاظ عملي و سياسي، تکليف او با نظام و انقلاب و به ويژه معارضان و دشمنان آن- مثلاً در ماجراي فتنه 88 که فتنه گران علناً شعارهايي مانند مرگ بر اصل ولايت فقيه، نه غزه نه لبنان، نه به جمهوري اسلامي و... سردادند و به امام(ره) و اسلام در عبارت جمهوري اسلامي و فراتر از همه حريم امام حسين عليه السلام هتاکي کردند- روشن است ياخير؟ اين ارزيابي بايد کامل و دقيق و بي تعارف باشد تا خللي در اقتدار و انسجام و اعتبار مجلس خبرگان وارد نشود.
    
    رونمايي يک سرپل از برخي ابعاد نقشه بزرگ
    عيسي سحرخيز مدير کل مطبوعات داخلي در دولت اصلاحات- که چندي پيش به عنوان يکي از سر حلقه هاي نفوذ بازداشت شد- يکي از ترمينال هاي به هم رساني و تقويت عناصر و جريان هاي برانداز در زمان مديريت خود بوده و به عنوان بخشي از لجستيک خارجي- داخلي رسانه هاي زنجيره اي شناخته مي شود. وي يکي از سرپل هاي ارتباطي ميان گروهک هايي نظير نهضت آزادي، ملي - مذهبي (و برخي چپ هاي مارکسيست توبه کرده و ليبرال شده!) و احزابي چون حزب مشارکت و سازمان مجاهدين (انقلاب) است. وي جزو حلقه اي در گروهک موسوم به «انجمن دفاع از آزادي مطبوعات» است که بهمن سال 92 رياست انجمن خود را از محسن کديور فراري (عامل رسمي موساد و سفر کرده به تل آويو) به فائزه هاشمي سپردند و يک ماه قبل از آن (22 دي 1392) به ديدار آقاي هاشمي رفتند. غير از کديور، کساني چون اشکوري، مرتضي کاظميان، موسوي خوئيني و فريبا داودي مهاجر نيز جزو اعضاي فراري انجمن مذکور محسوب مي شوند ضمن اينکه برخي ديگر از اعضاي آن به خاطر حضور در آشوب 88 بازداشت شده اند.
    سحرخيز يک هفته پس از ديدار انجمن با هاشمي، مصاحبه اي را با روزنامه خانوادگي هاشمي (آرمان) ترتيب داد. هر چند آرمان به تعبير سايت انتخاب «زير 5 هزار نسخه تيراژ دارد که نصف آن نيز برگشتي است» اما اظهارات سحرخيز مي تواند به عنوان نشتي بشکه تلقي شود. حامي علني بهائيت در آن مصاحبه مي گويد: «ما بايد از حرکت هاي ساده به سمت حرکت هاي پيچيده حرکت کنيم... نحوه حمايت آقاي هاشمي از دولت روحاني هوشيارانه است. اين استراتژي صحيح و منطقي است. اول اينکه خطاها و اشتباهات دولت به گردن آقاي هاشمي نمي افتد يا برعکس هم مصداق دارد. آقاي هاشمي به گونه اي حلقه اتصال جريان هايي هستند که با جرياني که در 8 سال گذشته بر کشور حاکم بوده، مخالف است. ايشان به خوبي توانسته يک حلقه اي ايجاد کند که در آن به صورت توامان و همزمان آقاي روحاني، سيد حسن خميني، ناطق نوري، آقاي خاتمي و حتي عبدالله نوري حضور دارد. اين حلقه بايد فارغ از نامگذاري ها و خط گذاري هايي چون محافظه کار، اصلاح طلب يا کارگزاراني، در يک حرکت همگرايانه و متحد، کار خودش را همچنان به پيش ببرد. نقش آقاي هاشمي همانند نقش آقاي خاتمي و در کنار آقاي ناطق نوري به نظر من بسيار مهم است. ما نبايد به اين افراد به صورت انفرادي نگاه کنيم. حتي نبايد يکي از اين بزرگان را به عنوان چهره شاخص مطرح کنيم و نقش بقيه را کمرنگ جلوه بدهيم بلکه همه بايد روي اين جمع و اين حلقه اتصال سرمايه گذاري کنند و در زمان هاي لازم از آن بهره ببرند. اصلاح طلبان بايد براي انتخاب مجلس و خبرگان برنامه ريزي و سازماندهي کنند».
    
    تحريف خميني(ره) عليه خميني و خامنه اي!
    اما هدف از اين نقشه پيچيده فراتر از اسامي افراد چيست؟ هر چند برخي افراد ندانسته و از سر غفلت و يا تصور قطب بندي هاي سياسي يا انتخاباتي وارد چنين «حلقه»هايي مي شوند -نظير حضور ناطق و سيد حسن خميني در مکانيسم شوراي مشورتي هاشمي و خاتمي در انتخابات 92- اما هدف طراحان و کارگردانان و بازيگردانان آن سوي مرز، فراتر از تصور بازيگران و مهره هاي پياده است. اين هدف را سايت «جرس» ارگان حلقه لندن (اتاق فکر رسمي جنبش سبز در خارج کشور با ميدان داري کديور و مهاجراني و سروش و عبدالعلي بازرگان که در ميان راه از هم پاشيد و کار دست کديور و برخي اعضاي گروهک ملي مذهبي افتاد) در تاريخ 5 خرداد 1392 و با انتشار مقاله اي تحت عنوان «آيت الله خميني در برابر آيت الله خميني»! رونمايي کرد؛ هر چند که در محتوا تاکيد بر معارضه با آيت الله خامنه اي داشت. مرور بخشي از محتواي يادداشت مذکور روشن مي کند حلقه اي متشکل از باند مهدي هاشمي معدوم (اطرافيان آقاي منتظري)، گروهک نهضت آزادي و ملي-مذهبي به عنوان نفاق مذهبي پيچيده و مهره هاي به خدمت گرفته شده سيا و موساد و MI6 چه آرزويي دارند و چه حسابي روي برخي حلقه ها باز کرده اند: «گذار در ايران بر گسل عميق شدن شکاف ميان شاگردان و اطرافيان درجه اول آيت الله خميني رخ مي دهد؛ دسته اي با محوريت آقاي خامنه اي که خود شاگرد آقاي خميني بود به همراه کساني چون آقاي جنتي و دسته ديگر در عوض چند سال است (خصوصاً پس از انتخابات 88 و ظهور جنبش سبز) به دموکراسي خواهي نزديکتر و نزديکتر مي شوند، مهمترين افراد در اين دسته دوم ميرحسين موسوي، مهدي کروبي، هاشمي رفسنجاني، سيد محمد خاتمي و بيت آيت الله خميني هستند. به نظر مي رسد استراتژي بايد مانور دادن بر روي اين شکاف باشد. بايد کمک کرد که تمايز اين دو دسته هر روز واضح تر شود و به تمايز طرفدار استبداد- طرفدار دموکراسي بدل شود. در اين ديد نبايد با آيت الله خميني همان معامله اي را کرد که با آقاي خامنه اي مي کنيم. آقاي خميني را بايد به عنوان بخشي از تاريخ اين کشور نقد کرد، منتها توجه کرد که او به همراه بيتش همچون متني است که دو قرائت هرمنوتيکي کاملاً متضاد از آن مي شود کرد و دموکراسي خواهان قرائت دموکراتيک را برمي گزينند. اين نظريه البته احتياج به صيقل خوردن دارد. البته که دموکراسي تعريف مشخصي دارد و يحتمل دموکراسي ديني بي معناست. با اين حال به نظرم آقاي خميني و مجموعه سخنان او در سياست ايران در وضعيت کنوني حکم متن مقدس قرآن يا انجيل براي مسلمانان يا مسيحيان را دارند. يک راه برخورد با اين متون اين است که نگاهي ذات گرا به قرآن يا انجيل داشته باشيم و بگوييم اين متون کلاً توليد کننده خشونت اند، يک راه ديگر هم اين است که همچون نوانديشان ديني بر آيات انسانگرايانه اين متون مقدس بيشتر تاکيد کنيم و به عنوان مثال آيات طرفدار جهاد و خونريزي را تاويل کنيم (مثلاً آنها را فقط مربوط به زمان خاص نزولشان بدانيم.) در يک جامعه مذهبي روش دوم بيشتر جواب مي دهد. محتملاً در وضعيت خاص ايران تا اطلاع ثانوي، «آيت الله خميني» حکم متن مقدسي را دارد که بايد آن را به نفع دموکراسي تاويل کرد. هيچ انديشيده ايم چرا عده زيادي در ميان انديشمندان دنيا از لاک گرفته تا مارتين لوترکينگ و سروش و مجتهد شبستري کوشيده اند بگويند دين با دموکراسي يا حقوق بشر سازگار است، بجاي اينکه بر تضاد اين دو به نحوي ذلت گرايانه انگشت نهند؟ يکي از توجيه هاي مهم اين رويکرد آن است که توجه شود دين از منظر هويتي براي بسياري از انسانها مهم است و بر اين اساس بهتر است دموکراسي خواهان يا حقوق بشر دوستان به جاي آنکه خود را در برابر دين قرار دهند، از نيروي آن استفاده کنند. هکذا است داستان آقاي خميني در وضعيت بغرنج کنوني ما در ايران. در اين نظر قرار نيست دموکراسي را با معيار سخنان آقاي هاشمي و خاتمي بسنجيم. البته که دموکراسي معيارهايي مستقل دارد. بلکه قرار است کوشش کنيم شکاف را عميق تر کنيم. در اين نگاه اصلاح طلباني چون هاشمي يا خاتمي را در حال شدن و تغيير نگريسته مي شوند نه هويت هايي لزوماً ثابت. تغييرات ميرحسين و کروبي و رهنورد پس از جنبش سبز بهترين مثالهاي امکان چنان تغييري است».
    
    فرمان حمله به امام و حاج سيد احمد آقا!
    هر چند اين نسخه پيچي استراتژيک، بخش مهمي از توقع شبکه معارضه با انقلاب اسلامي را از بازي مورد اشاره فاش مي کند اما رگه هاي ديگري از اين رويکرد را مي توان چند سال قبل تر در ماجراي فتنه 88 رصد کرد. سايت صهيونيستي بالاترين 12 اسفند 1388 که فتنه سبز رو به انقراض مي نمود، با نام بردن از برخي نزديکان نسبي و سببي بيت امام خميني(ره) (نظير زهرا اشراقي همسر محمدرضا خاتمي) نوشت: «مدتي است اين افراد از جنبش سبز حمايت مي کنند. ديدارهاي آنان با سران سبز و زندانيان آزاد شده حاکي از همبستگي است. اما جناب آقاي حسن خميني، ياسر خميني و خانم زهرا اشراقي! تا دير نشده آغازگر حرکت باشيد شايد، ديکتاتوري در ايران پايان پذيرد. از بزرگ خاندانتان شروع کنيد و با نقد افکار خميني، اين تابوي ديرينه را بشکنيد؛ اشتباهات سياست داخلي، خارجي، اعدام دگرانديشان ] عناصر تروريست[. جناب سيد حسن خميني نقد پدربزرگ و پدرتان احمد خميني آسان نيست. اکنون بهترين زمان است. زمان را از دست ندهيد و نامتان را جاودانه کنيد.»!
    3 ماه بعد از اين توصيه ناکام، سايت جرس در تاريخ 17 خرداد 89 به بهانه اعتراض مردم به سيدحسن خميني در حرم مطهر امام(ره) که خواستار مرزبندي صريح او با فتنه گران شده بودند، نوشت «سيد حسن ادامه امام خميني پاريس است»! و جالب اينکه برخي گردانندگان حلقه لندن تا مرز انکار امام زمان(عج) و - نعوذبالله- توصيف کردن قرآن کريم پيش رفته بودند. اما ماجرا به همين جا ختم نشد. محسن کديور- روحاني نماي عضو باند مهدي هاشمي معدوم که آقاي منتظري را آخرين بار در ماجراي فتنه سبز تا نهايت سقوط با خود کشاند- اواخر تير ماه 1389 نامه هاي سرگشاده اي خطاب به هاشمي رفسنجاني و سيد حسن خميني منتشر کرد، که هر چند در برخي محافل حمل بر خودنمايي و فاکتور کردن براي سرويس هاي بيگانه شد اما در عين حال به اعتبار پيوند با يک شبکه عملياتي بزرگ تر نمي توانست کاري خودسرانه قلمداد شود به ويژه اينکه مشابه اين نامه از سوي افراد ديگر نيز به نگارش درآمده بود. مضمون نامه ها دعوت به رد نظريه ولايت فقيه امام خميني بود!
    چند روز بعد سايت خودنويس وابسته به همکار فراري نشريات زنجيره اي درباره نامه نگاري کديور خاطرنشان کرد: «آيا نامه به نوه امام خميني مبني بر رد نظريه ولايت فقيه، که پدربزرگش باآن جمهوري اسلامي را بنيانگذاري کرد و پدربزرگ و پدرش براي حفظ آن هر تلاشي انجام دادند، تا آنجا که پدربزرگ گفت حفظ نظام از اوجب واجبات است، انتظاري واقعي رادنبال مي کرد؟ آيا حسن خميني، که هرچه دارد ناشي از پدر و پدربزرگش هست، مي تواند به کل به ميراث آن دو پشت پا بزند و همه آنها را رد کند؟ ... اگر يک در هزارم هم براي هاشمي رفسنجاني و ديگران چنان درخواستي امکان طرح ندارد، اين متن چه دستاوردي دارد؟ کديور آن قدر هوشيار است که تند تند نامه هاي بدون رسيدن به هدف اصلي و تصريح شده ننويسد. برخي مدعي هستند که چون هاشمي رفسنجاني از طريق مهدي هاشمي هزينه مالي جرس را تامين مي کند (گفته مي شود آقاي کديور به يکي از روشنفکران ديني که از او پرسيده بود منابع مالي شما از کجا تامين مي شود؟ گفته بود که از يکي از بزرگان از طريق فرزندش که در خارج از کشور است هزينه هاي جرس را مي پردازد) حجت الاسلام کديور بايد هواي هاشمي رفسنجاني را داشته باشد و نه تنها در جرس انتقادي از او نشود، بلکه او را مخاطب درخواست هاي حل بحران هاي جمهوري اسلامي قلمداد کنند».
    
    تله گذاري منافقين براي بيت امام و سيدحسن
    آنچه جريان محارب و منافقين قديمي را به طمع انداخته برخي ارتباطات سنتي شماري از اعضاي بيت امام با فتنه گراني چون سيد محمد خاتمي است. انتشار برخي عکس هاي يادگاري، - مثلاً در حاشيه مراسم عروسي و ختم و روضه! - در طول سال هاي پس از فتنه که در آن کساني چون سيد حسن و سيد ياسر خميني در کنار خاتمي و ميرحسين موسوي و موسوي خوئيني ها و کرباسچي و رضا خاتمي و بهزاد نبوي و... ديده شوند، ضمن اينکه نوعي تله گذاري براي بيت حضرت امام محسوب مي شود، موجب طمع ورزي محافل ضد انقلاب شده است. البته نظير همين تله گذاري را کرباسچي و خاتمي براي وزير محترم اطلاعات و در منزل قدرت الله عليخاني انجام دادند و وزير را در مجلس روضه در کنار خاتمي نشاندند و بلافاصله کرباسچي، عکس را اينستاگرامي کرد! (در همين روزهاي اخير نيز منزل کرباسچي به بهانه روضه ميزبان شماري از بازداشتي هاي فتنه و متاسفانه آقاي ناطق نوري بود). در اين ميان سعي سيد محمد خاتمي براي نزديکي با بيت امام و شخص حجت الاسلام سيد حسن خميني قابل توجه است. خاتمي در ميان 4 تن از سران فتنه، کسي است که در محافل خصوصي چندين بار اعلام کرده تقلب دروغ بوده و واقعيت نداشته اما با اين حال تا همين امروز ارتباط سازماني با شبکه فتنه را حفظ کرده و جرم خيانتش را در کتمان حقيقت و تحريک به آشوبي که باعث قرباني شدن ده ها نفر و ضربات سنگين به امنيت ملي شد، سنگين تر نموده است.
    
    آخوند خوب از نگاه شبکه صهيونيستي!
    تحرکات شبکه عنکبوتي فتنه براي مصادره بخشي از بيت حضرت امام و استخدام آن عليه اصل خط امام البته با ناکامي هايي هم مواجه شده و کام فتنه گران را تلخ کرده است. حضور سيد حسن خميني در برخي ديدارهاي عمومي با رهبر معظم انقلاب و برخورد از سر عاطفه و مهر معظم له نسبت به فرزند حاج سيداحمد آقا(ره) معمولاً از نگاه رسانه هاي ضد انقلاب مغفول نمانده است همچنان که در پي يکي از همين ديدارها در مرداد 1389 و هنگامي که اعلام شد سيد حسن افطار خانه عبدالله نوري را به خاطر حضور وابستگان به گروهک هاي ضد انقلاب ترک کرده، شبکه صهيونيستي بالاترين باخشم تمام نوشت: «خاک بر سر الدنگ ما! آخوند خوب، آخوند مرده است- خاک بر سر من الدنگ احمق که قبلاً در دفاع از تو ]سيدحسن خميني[ چند خط نوشتم. به به اينجا رو با «آقا» عکس دو نفره مي گيري؟ خاک بر سر من احمق! تو برو به مهماني ما هم اينجا ]خارج از کشور[ در به در! ما از خود خميني چه خيري ديديم که از نوه اش ببينيم؟»
    بابک داد کاتب خاتمي در دولت اصلاحات هم که چند ماه پيش از شجاع الدين شفا سلطنت طلب هتاک تمجيد کرده بود، در اين باره نوشت «عکسهايت دردآور بود. راستش دردم آمد. چي مي شد مي ماندي و همان تسبيحت را مي چرخاندي؟ اجبار که نداشتي. آن وقت ما هنرمندها و ورزشکارها را به خاطر اين ديدارها به نقد مي کشيم.» يک همکار ديگر بالاترين در واکنش تصريح کرد «آقاي داد! آيا بايد ايشان کار ديگري مي کرد؟ از ايشان توقع چيز ديگري داريد؟ صادق باشيم. مگر نامه پدر او ]سيد احمد خميني[ به آيت اله منتظري را نخوانده ايد؟ آيا سيد حسن اجازه مي دهد از پدرش انتقاد شود؟ آقاي داد اميدوارم به من نگوييد که سياست نمي داني و بايد گام به گام پيش برويم. ما بايد صداقت داشته باشيم... تاحرف از حسن خميني مي شود، مي گويند خفه شويد و چيزي نگوييد. بعد از همه آن ماجراها، شرکت او در ضيافت افطار بيت رهبري چه صيغه اي بود؟»
    
    طالع بيني آينده درخشان يا ترور شخصيت سيد احمدآقا!؟
    آنچه در اين ميان ايجاد دغدغه و نگراني مي کند سکوت برخي منسوبان به بيت يا خط امام در قبال هجمه هاي تخريبي آشکار يا رويکردهاي تحريفي عليه اصل خط امام است که به ويژه در فتنه 88 رونمايي شد و پس از آن شدت گرفت. طبيعتاً ارادتمندان به حضرت امام و نامزدهاي انتخاباتي- يا حتي فعالان سياسي مدعي همراهي با نظام و انقلاب- نمي توانند نسبت به اين خط تخريب و تحريف بي تفاوت بمانند. به عنوان مثال اواخر خرداد امسال نشريه کارگزاراني «صدا» مصاحبه اي با آقاي دعايي ترتيب داد که پس از انتشار، به عنوان تيتر اول روزنامه زنجيره اي شرق بازنشر پيداکرد. شرق تيتر زده بود «حسن خميني آينده اي درخشان دارد». اين مصاحبه به ويژه از سوي مصاحبه کننده- و با کوتاهي مصاحبه شونده- با ناجوانمردي تمام چنين القا مي کرد که مرحوم حاج سيد احمد خميني از گروهک نهضت آزادي حلاليت خواسته(!) چرا که نامه عليه نهضت آزادي را او به اسم امام نوشته و جعل کرده(!) ]نامه امام به محتشمي پور درباره نامشروع بودن فعاليت نهضت آزادي[ و در جريان سازي عليه آقاي منتظري هم نقش اصلي را داشته است. متاسفانه در قبال اين خط تحريف و اقدامات مشابه، چيزي جز انفعال و سکوت از سوي سيد حسن خميني ديده نشد.
    قبيل اين انفعال ها در حالي است که مرحوم حجت الاسلام والمسلمين حاج سيد احمد خميني(ره) در وصيت نامه خود به فرزندان تصريح مي کند «من در جهت مصلحت امام به هيچ فرد و گروهي رحم نکرده ام و خيلي ها را در اين راستا رنجانده ام که هنوز هم از اين جهت ناراحت نيستم... به حسن و برادرانش اين توصيه را مي نمايم که هميشه سعي کنند در خط رهبري حرکت کنند و از آن منحرف نشوند که خير دنيا و آخرت در آن است و بدانند که ايشان موفقيت اسلام و نظام و کشور را مي خواهند. هرگز گرفتار تحليل هاي گوناگون نشوند که دشمن در کمين است.»
    
    اگر حاج سيد احمد آقا امروز در ميان ما بود...
    در اين ميان مراجعه به نظرات صريح پدر والامقام سيدحسن خميني بعد از رحلت حضرت امام خميني(ره) نشان مي دهد که «حاج سيداحمد آقا» به عنوان امين حضرت امام، همه اعتبار و موجوديت و آبروي خويش را در گرو پاسداري از ولايت فقيه و خدمتگزاري و پشتيباني تمام و کمال از حضرت آيت الله خامنه اي (حفظه الله تعالي) مي ديد به نحوي که مرزبندي و دافعه و جاذبه او با جريان هاي سياسي نيز معطوف به محور ولايت فقيه و رهبري بوده است مرور بخشي از بيانات حاج سيد احمد خميني حدفاصل سال هاي 68 تا 73 - زمان رحلت يادگار امام- اين حقيقت را روشن مي کند:
    -«امروز من و شما بايد در همان خط شهدا حرکت کنيم و خالصاً مخلصاً براي خدا و اسلام و نظام، از رهبر بزرگوارمان حضرت آيت الله خامنه اي (دامت برکاته) حمايت کنيم. سرپيچي از ولايت، سقوط نظام را به دنبال دارد.»
    - «امروز اگر توجه دنيا معطوف به کشور ما است بدين دليل است که پرچم مبارزه با استکبار همانند زمان حضرت امام در اهتزاز است. امروز رهبر انقلاب اسلامي حضرت آيت الله خامنه اي از همان آرمانهايي دفاع مي کنند که امام دفاع مي کردند، زيرا اگر ذره اي برخلاف جهت امام حرکت داشتيم، برخورد آنها با انقلاب اسلامي تا اين حد قهرآميز نبود...»
    -«خطر بازگشت و انحراف از مسير هر انقلابي هميشه وجود دارد، تنها با حفظ وحدت و تبعيت از مقام معظم رهبري، آگاهي و همدلي و ايستادگي تا پاي جان بر سر اصول انقلاب است که مي توان راه را ادامه داد.»
    - «ولايت رهبري درست مثل ولايت امام زمان(عج) است. بايد ببينيم نظر رهبري چيست، طبق آن عمل کنيم... رهبري شاگرد امام است. بايد افتخار کنيم که چنين رهبري داريم. قافله سالار اهداف خميني کبير، شاگرد عزيز او حضرت آيت الله خامنه اي رهبر معظم انقلاب اسلامي است، و به اميد خداي متعال براي هميشه تاريخ اين نظام دستورات محکم و اصول خدشه ناپذير ترسيمي از سوي بينانگذار جمهوري اسلامي را دنبال خواهد کرد. از نظر صلابت در مقابل دشمنان اسلام چون ائمه اطهار عليهم السلام، و از نظر دفاع از محرومان در همان خط بوده و هستند و از آرمانهاي اسلامي مسلمانان جهان دفاع نموده و مي کنند.»
    - «از مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي که تداوم راه امام در جزء جزء برنامه هاي آينده نظام و انقلاب را به صراحت بيان فرمودند، تشکر مي نمايم. رهبر عزيزي که لحظه اي براي پياده کردن آرمانهاي اسلامي اماممان از تلاش و کوشش نايستاده است. بزرگواري که به دنيا نشان داد که عصر خميني پايان پذير نيست و بايد براي اهداف امام از جان مايه گذاشت. رهبري که چون کوه در مقابل استکبار به خصوص آمريکا ايستاده است.»
    - «... برادران عزيزم، خواهران عزيزم، ما امروز موظف هستيم پشت سر مقام رهبري حضرت آيت الله خامنه اي حرکت کنيم. هر چه ايشان گفت، گوش کنيم. اگر روزي حرکت ما با حرکت «ولي» نخواند بدانيد که نقص از ماست. اگر امروز اختلاف موجب شود که به اقتدار ولي فقيه صدمه بخورد گناه بزرگي مرتکب شده ايم. ما امروز اختلاف را از هيچ کس نمي پذيريم.»
    - «امروز که همه اين گرفتاري ها هست و امام نيست ما بايد متحدتر و بيشتر و محکم تر و قاطع تر پشت سر مقام معظم رهبري باشيم و نگذاريم که رهبرمان يک روز خداي نکرده احساس تنهايي کنند. شما نگذاشتيد که امام احساس تنهايي کنند، نبايد بگذاريد آيت الله خامنه اي مقام معظم رهبري هم احساس تنهايي کنند... هر کس بگويد اطاعت از امام غير از اطاعت از حضرت آيت الله خامنه اي است در خط آمريکا است. مگر ما مي گذاريم رهبرمان تنها باشد. مگر ما مرده ايم. مگر شما مردم مرده ايد همان گونه که امام با يک اشاره، شما مردم را روانه خيابانها و جبهه ها مي کردند، امروز ما آماده هستيم تا با يک اشاره رهبري به خيابانها و جبهه ها گسيل شويم... هيچ کس جرات نمي کند در اين مملکت مخالف رهبري باشد، مردم او را تکه تکه مي کنند».
    - «در اينجا بر خود واجب مي دانم اين را شهادت بدهم که زندگي داخلي حضرت آيت الله خامنه اي بسيار ساده است، نه از باب اينکه رهبر عزيز انقلابمان به اين حرفها نيازي داشته باشند، بلکه وظيفه خود مي دانم تا اين مهم را به مردم انقلابي ايران بگويم. من از داخل منزل ايشان مطلعم. در منزلشان بيش از يک نوع غذا بر سر سفره ندارند. خانواده ايشان روي موکت زندگي مي کنند. روزي منزل ايشان رفتم يک فرش مندرس آنجا بود که از زبري آن به موکت پناه بردم.»
    
    فصل الخطاب: فتنه خط قرمز نظام است
     با اين مقدمات اکنون پرسش هاي مهمي در ميان است. 1- اگر امروز حاج سيد احمد خميني(ره) در قيد حيات بود، در برابر تحرکات محافل ساختارشکن، فتنه گر، آشو ب طلب و تحريف گر که نهايت نفاق و عناد خود را در تير 78 و سپس فتنه 88 نشان دادند، کمترين سکوت و انفعالي پيشه مي کرد يا به صراحت به مرزبندي و برائت و مقابله مي پرداخت؟ 2- فارغ از بازي اسم ها و سناريو هاي انتخاباتي و سياسي، آيا امکانپذير است کساني نامزد نمايندگي مجلس شوراي اسلامي يا مجلس خبرگان شوند اما بخواهند اصطلاحا وسط لحاف بخوابند يا با ژست بيطرفي، به سمت جريان معارض نظام بغلتند؟!
    به تعبير رهبر معظم انقلاب که تنها سخنگوي حقيقي خط امام و تجسم عيني ميراث حضرت امام (ولايت فقيه) است، «فتنه خط قرمز نظام» است و نظام و ارکان آن از اين خط، که مرز اسلام ناب؛ اسلام آمريکايي و التقاطي است، ذره اي کوتاه نخواهند آمد. لذا اين اشخاص هستند که بايد خود را در چارچوب خط قرمز ها و صلاحيت ها بسنجند نه اينکه خطوط قرمز و اصول با آنها نسنجيده شود.
    عصاره چند دهه مجاهدت توام با مرارت و سختي حضرت امام(ره)، ولايت فقيه و نظام جمهوري اسلامي است و هر فعال يا حزب و گروه و جريان سياسي، فقط با اين تراز سنجيده مي شود.
    

کيهان بررسي مي کند: بازي با نام ها اسم رمز تخريب و تحريف امام(ره) منبع : کیهان

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
نیازمندیها
مطبوعات و خبرگزاریها