نماز تمام شد و آقا نرفت. روال در نمازهای جمعه که رهبر میآمد، اغلب اینگونه بود که پس از اقامه نماز جمعه، ایشان میرفتند و سپس مردم به امامت روحانی دیگری نماز عصر را میخواندند. این بار، اما آیتالله خامنهای نرفت و نماز عصر را هم خواند. انگار میخواست بگوید عجلهای برای رفتن نیست. این مفهوم وقتی بیشتر به ذهن متبادر شد که بعد از نماز عصر هم نرفت و نماز مستحبی خواند و تسبیحات و تعقیبات. بین دو نماز هم صندلی آوردند بنشیند، ننشست. در نهایت هم بعد نماز ایستادند و دقایقی با مسئولان صحبت و احوالپرسی کردند.
قبل از نماز هم زودتر آمدند که به مراسم بزرگداشت سید مقاومت هم برسند. از روزهای قبل که زمزمه نماز جمعه آمدن رهبری غیررسمی پخش شد، خیلیها مخالفت کردند. نماز جمعه رهبر در اوج تهدیدات رژیم صهیونیستی؟! گویی همین مخالفتهای امنیتی در برخی جلسات تصمیمگیری هم بیان شده، اما در نهایت تصمیم رهبر به آمدن بوده است و آمد؛ آمد و عجلهای هم برای رفتن نداشت.
شاید اولین تفسیر از برگزاری این نماز جمعه، شجاعت رهبری مقابل تهدیدات باشد. بیراه هم نیست، اما حرف تازهای نیست. سید علی خامنهای همیشه همین بوده است. از مبارزات زمان طاغوت تا ترورهای گروهک رجوی در دهه شصت یا بمبگذاری در نمازجمعه که حتی خطبهها را قطع نکرد و….
سید حسن نصرالله در بیروت ترور شد؛ از معرکه جنگ نگریخته بود. او شاگرد همین سید علی خامنهای بود که در اوج تهدیدات صهیونیستی علیه ایران و علیه شخص او، روال عادی جلساتش را در بیت رهبری و بعد هم در فضای عمومی مصلی پی میگیرد. همانی که وقتی در نمازجمعه بمب گذاشتند، خطبههایش را قطع نکرد تا به پناهگاه برود!
اما نکته مهمتر درباره این نماز آن است که رهبری اصلاً احساس خطری نکردهاند که حال بخواهند مقابل آن رفتاری نشان دهند. برگزاری مراسمی با حضور چند میلیون نفر آدم یعنی ایشان اصل وجود چنین خطری را رد میکنند. آیتالله خامنهای در بذل جان خویش برای این ملت ابایی ندارند، اما این بذل جان برای دین و جان مردم است؛ برای این است که گزندی به مردم نرسد. حال چگونه در صورت وجود احساس خطر، مردم را همراه خود کنند؟
حضور رهبر انقلاب در نماز جمعه، دو روز پس از حمله موشکی ایران به رژیم صهیونیستی و البته برگزاری دیدار با نخبگان در بیت رهبری در فردای آن حمله، خود به تنهایی یک مانور قدرت و شجاعت است و نشانی بر تفاوت رهبران ما و آنها که اینسو روال عادی برنامهها و بلکه عمومیتر پی گرفته میشود و آنسو در پناهگاهها پنهان میشوند.
مانور بزرگتر، اما همراه کردن مردم با خود است که نشان میدهد از اساس وجود خطر ناشی از تهدید را قبول ندارند، وگرنه مردم را به میدان خطر نمیبردند. بسیاری از مردم، اما تهدید در ذهنشان جدی بود، با این همه همراه رهبر شدند، چه آنکه ترس در وجودشان راه ندارد. وقتی دیدند رهبرشان در میانه میدان است، آنها هم مثل همیشه به میدان آمدند و یکی از پرشکوهترین و پر تعدادترین نماز جمعههای ایران را رقم زدند.
اصل ماجرا هم همین هماهنگی و همراهی رهبر و مردم با یکدیگر است؛ باقی همه حرفهایی است که این همراهی، محلی از اعراب برای آنها باقی نمیگذارد.
دیدگاهتان را بنویسید